دعوا کنیم یا گفتگو
نویسنده : گزارش از محمد محمدی
تكیه زده بر مسندی كه از نسل های پیش برایش به ارث مانده. با كلامی كه هنوز طنین صدای پدرش را در آن می شنود، متین و شمرده، پسرش را نصیحت می كند. سعی می كند قاطعیت و صلابت را به مهر و دلواپسی بیامیزد تا نوشیدن این معجون تلخ برای فرزندش دشوار نباشد. با هر جمله، به فرزندش می نگرد كه چشمانش را بر فرش هزار رنگ كف اتاق دوخته است و می پندارد، كلامش، مثل قطره چكانی، تجربه ها و اندوخته هایش را در درون وجود فرزندش می ریزد و در ذهنش تاثیری عمیق برجای می گذارد. سخن به درازا می كشد و ناگهان كلام پسر، رشته تمام باورهایش را قیچی می كند:» پدرجان! لطفا خلاصه اش كن، الان مسابقه فوتبال شروع می شود!!!«
اصطلاحی است در میان عامه كه مفهومش »زبان یكدیگر را نفهمیدن« است. این اصطلاح به نوعی بیانگر عدم تفاهم و ارتباط میان دو نفر است كه قادر به كسب نتیجه ای منطقی و توام با تفاهم در یك گفتگو نیستند. وقتی از زاویه ای فراتر به زندگی های اجتماعی می نگریم، این اصطلاح، مصداق عمومی تری می یابد. گروهی نمی خواهند و گروهی نمی توانند كه این ارتباط سالم و سازنده را برقرار كنند و به توافق برسند. دكتر داریوش حیدری، جامعه شناس و استاد دانشگاه در تشریح دلایل و پیامدهای این عدم ارتباط می گوید: به نظر آنچه باعث ایجاد چنین شكافی در مفاهمه جمعی شده است مربوط به وضعیت فعلی تاریخی- اجتماعی ماست. دوره ای كه اكنون جامعه ما در آن به سر می برد دوره انتقال از یك جامعه سنتی به یك جامعه صنعتی است و معمولا اكثر جوامعی كه در چنین مرحله ای هستند، كمابیش دچار چنین وضعیتی شده اند. به طور عمده، زمانی كه جوامع كلاسیك به سمت صنعتی شدن گام برمی داشتند، تمام دگرگونی هایی كه به وجود می آوردند و یا حداقل بخش اعظم آن، »درون زا« بود و همین درون زایی دگرگونی ها كه مرتبط با فرهنگ تاریخی آنها بود، دوره انتقال را برایشان ساده تر می ساخت. به عنوان مثال، از جمله شرایطی كه این جوامع داشتند، می توان به مستعمراتی بودن آنها اشاره كرد جمعیت مازادی كه معمولا در مرحله انتقال، به دلیل مهار مرگ و میر از یك سو و روند كند ناشده زادوولد مخصوصا در روستاها، از سوی دیگر ایجاد می شود، با هجوم از مناطق حاشیه ای به مراكز شهرها و حركت از سمت این كشورها به سوی مراكز صنعتی جهان، زمینه ساز بحرانی می گردد كه كشورهای مستعمراتی با ریختن این مازاد در داخل كشورهای تحت مستعمره، درصدد كاهش شدت این بحران برمی آمدند.« بر این اساس، دوره انتقال، همچون دوره نقاهت یك بیمار، حساس و شكننده است و بدن در مقابل بیماری ها، بی دفاع و مكانیسم دفاعی اش سرگرم پاكسازی و ترمیم اندام های آسیب دیده درونی است و فرصتی برای تمركز بر روی محیط پیرامون ندارد. دكتر حیدری در ادامه می افزاید:» مادامیكه رشد جمعیت ساكن است، معمولا افراد از سنت پیروی می كنند. اما زمانی كه جمعیت به حركت افتاد و موج جمعیتی ایجاد شد و مرحله انتقال آغاز گشت، پیشگامانی پیدا می شوند كه سد سنت ها را برای رسیدن به مرحله صنعتی شدن می شكنند و بعد از طی دوره انتقال كه موج جمعیتی فروكش كرد و رفاه به تدریج در جامعه صنعتی ایجاد شد و شبكه های ارتباط جمعی گسترش یافت و مطالعه، منبع كسب اطلاعات گردید، روابط شكل جدید و منطقی تری به خود می گیرد. پیشگامانی كه این جامعه شناس به آنها اشاره می كند در دوران انتقال، با درونی كردن بخشی از ارزش ها، راه گذر از این مرحله را به دیگران نشان می دهند و بعد از پایان دوره نقاهت، سكان هدایت به دست كسانی می افتد كه در خارج از محدوده پیرامون، دسترسی بیشتر و قوی تری به سیستم های ارتباط جمعی دارند. دكتر حیدری در خصوص جامعه فعلی ما می گوید:» جامعه ما هنوز در مرحله انتقالی به سر می برد. رشد جمعیت همچنان ادامه دارد و حركت جمعیت هنوز از روستا به شهر و از حاشیه به مركز و از داخل به خارج است. اما از سوی دیگر، ماهیت جامعه صنعتی، انتقال سریع و راحت اطلاعات و فرهنگ غالب، مطالعه و گسترش تكنولوژی ارتباطات و رسانه های جمعی است كه به نظر در جامعه ما هنوز با مشكل مواجه است و فرهنگ شفاهی هنوز در بسیاری از بخش ها قوی تر از فرهنگ كتبی است و بافت اجتماعی هنوز اسیر روابط سنتی قدیمی می باشد و این باعث دو قطبی شدن جامعه به ویژه در شهرهای بزرگ شده است.«
دكتر »دیوید راشمین« در كتاب »انبوه تنها« با تحلیلی موشكافانه، خصوصیات جوامعی كه مستعد عبور از دوره انتقال هستند را چنین توصیف می كند: این جوامع نسبتا سیر و برخوردار از انبوه فرآورده های تولیدی می باشند كه این برخورداری هماهنگ با تبلیغات رسانه های ارتباط جمعی آنها را به مصرف بیشتر ترغیب می نماید و این فرهنگ مصرفی علاوه بر كالاهای اقتصادی، محصولات فرهنگی و اطلاعات بیرونی را نیز شامل می شود. ویژگیهایی كه متاسفانه، هنوز جامعه ما آنها را دربرنگرفته است و گویا دوره انتقالی ما كه ناگزیر از طی آنیم با نوعی كندی حركت روبه رو شده است. دكتر حیدری تاثیر این روند را بر مجموعه های كوچك اجتماعی چنین متذكر می شود: به عنوان مثال در یك خانواده، مخصوصا در شرایطی كه فرزند اجتماعی شدن اولیه را سپری می كند یعنی در همان سنین قبل از مدرسه مشاهده می شود كه دیگر آن سنت قدیم، اثر كنترل كنندگی خود را بر رفتار از دست داده است. پدر، دیگر یك فرمانروای مطلق نیست و شرایط زندگی در اكثر خانواده ها، در برخورد با مشكلات اقتصادی هویت پدرسالاری را تحت الشعاع قرار داده است و نتیجه این فرآیند، ایجاد نوعی آشفتگی و بلاتكلیفی در روابط والدین و فرزندان شده است و همچنانكه در مراوده ها، هنجارها روابط را تنظیم می كنند، افراد یك خانواده نیز، هویت خود را به كمك هنجارها می یابند. این جامعه شناس در توضیح مطلب فوق می افزاید:» هنجار این نیست كه فقط به ما قاعده رفتار ساده را بیاموزد این بخشی از آن است اما جزو دیگرش هم این است كه ما بخواهیم به پرسش های كلی پاسخ بگوئیم. مثل این پرسش كه ما كیستیم؟ این را نیز هنجار تعیین می كند. این هنجارها زمانی كه به هم بریزد موجب می شود هیچ كس تكلیف خود را نداند. فرزند و پدر و مادر بلاتكلیف می شوند و راه گفتگو با یكدیگر را كه زمانی از بالا به پایین بود از دست می دهند و بالاخص در هنگام بلوغ، این كشمكش ها افزوده شده و به بحران می انجامد. چرا كه در آنسوی مرحله انتقال، تفكر حاكم بر جامعه مدرن، ایجاب می كند كه روابط در هر مجموعه ای از خانواده گرفته تا اداره و مراكز بالاتر، دموكراتیك بوده و اطلاعات به سهولت، سرعت و بدون ملاحظه انتقال یابد. نقش محكم و مستبد پدر با فرزند، معلم با شاگرد و رئیس با مرئوس دگرگون شده و تحول می یابد و دلیل آن هم این است كه در جوامع صنعتی و توسعه یافته لازمه رشد و ترقی فرد، پی بردن به پیچیدگی های مربوط به خودش است و به همین منظور نیازمند كسب درجه معینی از تخصص است و این خود مستلزم فرصت های مطالعاتی و امكانات آموزشی است و جایگاهی كه بتوان براساس تخصص در آنجا مشغول به كار شد و تمام این ها جز در فضا و شرایطی كه روابط دموكراتیك بر آن حاكم است، امكانپذیر نمی باشد.
تو را می طلبم، ای دورترین نزدیك!
در چشمایش آثار خستگی، عصبیت و خشم موج می زند. نگاهش را از شیشه شفاف قطار به بیرون دوخته و در پشت تصویری از كوه و دشت كه با شتاب از مقابل او می گریزند به برخوردهای زشت گروهی از مسافران می اندیشد. آنهایی كه در ایستگاه بین راه به زور وارد قطار شدند و راهروهای تنگ آن را اشغال كرده اند. خواهش های او كه آنان را به راهروهای انتهایی دعوت می كرد بی نتیجه مانده بود و در عوض سیل متلك های ركیك در شلوغی جمعیت نثارش می شد. آنقدر تجربه داشت كه این سخنان را نشنیده بگیرد و آنقدر بزرگ بود كه آنان را به خاطر جوانی شان ببخشد، اما عصبیت مثل زهری كه در احساساتش رسوب كرده باشد، ته معده اش را می سوزاند. چرا حرف او را نمی فهمیدند، چرا عقده كمبودهایی كه مقصرش كس دیگری بود را سر او خالی می كردند؟! چرا اینقدر كینه جویانه به هم می نگریستند؟!چرا...؟!
ارتباط نتیجه اعتماد است. چه اعتماد به شنیدن برای سخن گفتن. چه اعتماد به دوستی برای مهرورزیدن و چه اعتماد به شریك برای روابط اقتصادی. وقتی روابط سرد می شود، بایستی به كم رنگی این شرط اساسی یعنی اعتماد، بیش از هر چیز دیگری توجه كرد. آیا عدم ارتباط عاطفی پدر و فرزند، نتیجه كاهش اعتماد آن دو به یكدیگر است؟ آیا دیوار اعتماد میان استاد و دانشجو فرو ریخته كه فقط دو عامل حقوق و مدرك آنها را به هم پیوند می زند؟ آیا یك مدیر و یك كارگر اعتماد را از دریچه چشم دیگری می نگرند یا فقط جایگاه آن دو است كه سقف و سهم این اعتماد را تعیین می كند؟!
كارگری سال ها پیش می گفت:» مدیران قادر به درك وضعیت ما نیستند، در این شركت، هیچكس ما را نمی بیند« و همین كارگر، سال ها بعد كه به مقام مدیریت یكی از واحدها رسید به دوست و همكارش توضیح می داد:» مبادا به كارگر رو بدهی. طایفه كارگر تا ببیند به او می خندی سوارت می شود«این شیوه ارتباط در تمام لایه های اجتماعی، اقتصادی و سیاسی و فرهنگی نیز پراكنده و جاری است. سربازان با فرماندهان خود، دانش آموزان با معلمین و مدیران مدارس، مسئولان اجرایی و روسای ادارات با كارمندان و مشتریان و...
یكی از اساتید دانشگاه و پژوهشگران مسائل اقتصادی در خصوص این عدم تفاهم كه منجر به دور شدن افراد جامعه از یكدیگر می شود می گوید:» در جامعه ما، الگوهای ذهنی تعیین كننده حد و مرز روابط هستند به عنوان مثال مادامیكه تصور مسئولان از طبقه نخبه جامعه، پیروی و تائید دیدگاه ها و نقطه نظرات آنان باشد هیچگونه رابطه دوستانه ای بین دانشگاه، ستادهای سیاستگذار و مراكز اجرایی و صنعتی ایجاد نشده و برعكس از یكدیگر نیز فاصله می گیرند. به عنوان مثال در بیشتر سمینارهای مهم اقتصادی و اجتماعی ملاحظه می گردد كه علیرغم حضور نخبگان دانشگاهی و اساتید برجسته داخلی و خارجی، مسئولان عالی رتبه اجرایی كه اصولا این سمینارها برای تاثیرگذاری بر فرآیند تصمیم گیری و سیاستگذاری دستگاه های تابعه آنان است، فقط ده دقیقه نخست در سمینار حاضر شده كه آنهم صرف سخنرانی تكراری و كلیشه ای می شود و بعد بلافاصله سمینار را ترك می گویند و به دنبالشان معاونان و برخی از مقامات دیگر نیز خارج می شوند.
وی اضافه می كند: در چنین وضعیتی آیا انرژی و انگیزه برای بهبود در فرآیند برگزاری سمینارها باقی می ماند و اینچنین است كه از دل هزاران سمینار و سمپوزیوم و كنفرانس و همایش و نشست یك نتیجه خوب و مطلوب به دست نمی آید. وقتی كسی ارزش و اعتبار كافی برای شنیدن كلام دانشمندان قائل نیست آیا برای اجرای پیشنهادها و دیدگاه های این كارشناسان اهمیت و جدیت به خرج می دهد؟!
وقتی رئیس جمهور ایران طرح »گفتگوی تمدن ها« را مطرح كرد، بسیاری از نخبگان كه تشنه این گونه از ارتباطها بودند به آینده این طرح خوشبین شدند. اما گویا پیش از دعوت به گفتگو، باید اصولا گفتگو را تعریف كرد. به راستی تعریف ما از گفتگو چیست؟!
اگر از ترجمه های كلیشه ای خارج شویم، به نظر گفتگو بیش از هر چیز به معنی شنیدن آن چیزی است كه ما می گوئیم. تقاضایی برای ارتباط یك جانبه كه یكنفر گوینده و بقیه مخاطب می شوند. به عنوان مثال تلویزیون در سراسر دنیا، اعتقاد به گفتگویی یك جانبه دارد. رسانه های جمعی فقط آن چیزی را منعكس می كنند كه مطابق با دیدگاه های آنان است.
سیب سرخ گفتگو
دختر دانشجویی می گوید: گاهی وقتی نصایح مستقیم در یك فیلم یا یك گزارش را می بینم، احساس حماقت می كنم. اما از این عصبانی تر می شوم كه گوینده را فردی احساس می كنم كه مرا احمق فرض كرده است. دكتر هانیه چرخچی، جامعه شناس و استاد دانشگاه در این زمینه به نكته مهمی اشاره می كند: از جمله شرایط ارتباط، موازنه در گفتگو است به نحوی كه معمولا این مسئله به صورت پرسش، امر و خواهش بین طرفین تقسیم می شود. اگر این موازنه بین دو طرف برقرار نشود، روابط خصمانه می گردد و آنگاه دیگر گفتگو امكانپذیر نیست. در علم بالینی نیز یكی از موثرترین راه ها برای كاهش تنش ها و فشارهای روانی، گفتگوی مستقیم و چهره به چهره است كه به تخلیه روانی منجر می گردد. اما در فرهنگ عامه به كسی مصاحب و هم صحبت خوب می گوئیم كه شنونده صبوری برای ما باشد. دكتر راوراد نیز می گوید:» نصیحت مستقیم به نوعی مخاطب را تحت فشار قرار می دهد كه آن را بپذیرد و آثار ماندگار هنری كه مخاطب رادر پشت میز یا كنج اتاق گیر نمی اندازد و خطابه به خوردش نمی دهد، با ظرافت، بر آگاهی فرد می افزاید به طوری كه اعتماد او را برانگیخته و در طول گفتگو او را با خود همراه می سازد.ویتامینی كه به طور مستقیم واز طریق تزریق آمپول وارد بدن شود با سوزش و درد و مقاومت همراه خواهد بود، اما سیبی كه سرخ و شاداب و سرشار از ویتامین است، دست را پیش می راند و اشتها را برمی انگیزاند تا برای خوردنش تقلا كند.
انقطاع نسلها
یك استاد دانشگاه تهران در این خصوص معتقد است:» تربیت در اكثر جوامع، تعیین كننده فاصله بین افراد و افكار است. نسل پدران ممكن است سنت گرا، گذشته گرا و به همان نسبت قدرت گرا باشد، در حالیكه نسل فرزندان، تحت تاثیر عوامل ارتباط جمعی و آموزش و مطالعه ممكن است معطوف به تجربیات جدیدی باشد كه با تفكر پیشینیان متفاوت است و همین تفاوت موجب فاصله در ارتباط این دو نسل می شود و انقطاع نسل ها را موجب می گردد. وی ادامه می دهد: عوامل متعددی در ایجاد ارتباط دخیل بوده و بر فرآیند رابطه تاثیر می گذارند، مشروط بر آنكه اولا بستر مناسب و مشروعیت كافی وجود داشته باشد و ثانیا ایجاد رابطه، یك طرفه ویك سویه نباشد.
بسیاری رابطه را یك نیاز می دانند، اما فقط نیاز به رفع تنهایی، در حالیكه رابطه موجب هم افزایی انرژی و افزایش تصاعدی قدرت می شود. آنانی كه رابطه را با مفهوم عمیق تری جستجو می كنند به قدرت اعجاب آور آن ایمان دارند و می دانند كه در پناه این ارتباط سالم و دو سویه است كه ناممكن ها، ممكن و شرایط برای زیستن مطلوب تر می شود. سازمان های پیشرو این قابلیت را درك كرده اند و جوامع پیشتاز نیز به این واقعیت رسیده اند.
یادش به خیر دوچرخه
روزنامه جوان با این تیتر در صفحه گزارش خود می نویسد: دوچرخه برای كودكان و نوجوانان وسیله ای برای آموزش ورود به زندگی اجتماعی وتمرین آن بود و نوجوانان برای دستیابی به آن حاضر بودند تمام حرف های اولیای خود را مو به مو گوش كنند. دوچرخه های امروز كه شیك تر و متنوع تر از دوچرخه های قدیمی هستند.عرصه را به موتورسیكلت ها و انواع ماشین های شخصی واگذار كرده اند.
همسفر مرگ
روزنامه ایران با این تیتر در صفحه گزارش خود می نویسد: بروز و شیوع ناهنجاریهای اجتماعی در میان جوانان ادامه دارد و این در حالی است كه مصرف داروهای روان گردان ابعاد تازه تری یافته است.
با كاهش قیمت این قرص ها از 10 هزار تومان به 300 تومان جوانان زیادی برای رهایی از قیدهای ذهنی و باورهای رسمی جامعه به مصرف این قرص ها تمایل پیدا كرده اند.آنها »اكس« مصرف می كنند تا شاد شوند و نیروی مضاعف پیدا كنند.
مردم تكلیف همه را تعیین كردند
روزنامه كیهان با این تیتر در صفحه گزارش خود می نویسد: یك انتخاب ملی كه برای انتخاب نمایندگان مردم در اداره امور كشور و مجلس قانونگذاری برگزار می شود، هم نتیجه اش یعنی كسانی كه رای آورده اند، پیام دارد و هم میزان آرایی كه به صندوق های رای ریخته شده است به ویژه اگر هم میزان مشاركت مردم و هم نتیجه انتخابات با پیش بینی های دوست و دشمن متفاوت باشد در آن صورت پیام انتخابات شنیدنی تر می شود.
به روی تاریك زندگی هم نگاهی بیندازید
گاردین- در داستان های كودكان تاثیر طلاق و ناسازگاری های والدین، پیامدهای هولناك بیكار شدن پدر، تشویش مشاهده صحنه از دست دادن بهترین دوست و وضعیت فلاكت بار پرورشگاه ها از جمله ماجراهای لاینفك قصه است البته همه چیز در نهایت به خوبی و خوشی تمام می شود اما حقیقتا فایده به تصویر كشیدن این صحنه های تیره و تار چیست. چرا در بهترین آثار كلاسیك كودكان همواره روی تاریك زندگی یادآوری می شود و با استقبال نیز مواجه می گردد؟ در اكثر این داستان ها حماقت های بیرحمانه دنیای بزرگسالان از دید كودكان توصیف می شود. برخی از والدین ترجیح می دهند برای فرزندانشان كتاب هایی تهیه كنند كه دارای مضمون خوش بینانه تر باشد اما موفقیت شاهكارهای ادبی كه به مفاهیم تیره و تار زندگی می پردازند، بیانگر آن است كه كودكان بطور غریزی می دانند كه چه چیز برایشان خوب است. آنان باطنا بدین نتیجه رسیده اند كه ترس ها و نگرانی هایشان وقتی بدین گونه عیان می شود، بیشتر قابل كنترل خواهد بود. به نظر می رسد كودكان هنوز در برابر ایده »تفكر مثبت« كه در جامعه بزرگسالان مبدل به سنت پذیرفته شده اجتماعی گردیده، تسلیم نشده اند. این روزها شرایط به گونه ای شده كه دیگر به زبان آوردن گرفتاری های مشروع قابل قبول نیست. وقتی شغلتان را از دست داده اید، بیمار هستید و یا دچار افسردگی شده اید، اطرافیان با شتاب سعی می كنند یك شیشه خوش بینی بر روی مصیبت بروز كرده قرار دهند. درحالی كه حقیقتا نمی توان صحنه های ناراحت كننده مربوط به بدبختی انسان ها را در هر نقطه ای از جهان سانسور كرد. شاید كودكان نیز با مطالعه رویدادهای تاریك زندگی بطور غریزی درصدد فرا گرفتن نكاتی آموزنده در مورد غصه های دیگران هستند.
كفن و دفن، پرسودترین شغل ژاپن
واشنگتن پست- افزایش جمعیت سفیدموها، صنعت كفن ودفن را به یكی از حیاتی ترین تجارت های ژاپن بدل ساخته است. دورنمای دستیابی به حرفه ای پرسود و ایمن بسیاری از جوانان جویای كار را به سمت این صنعت 14 میلیارد دلاری سوق داده است. نرخ پایین موالید و ركود اقتصادی كه منجر به كاهش آمار ازدواج شده، حتی هتل ها را بر آن داشته تا اقدام به راه اندازی سرویس های تدفین و تشییع جنازه نمایند. حتی در این زمینه یكسری دوره های آموزشی برای افراد 20 سال به بالا تدارك دیده شده كه به آنان اصول مدیریت كفن و دفن را تعلیم می دهد.در این كلاس ها در مورد تاریخچه آداب و سنن خاك سپاری در ژاپن، نحوه تسلیت گفتن به خانواده های داغدیده، تشریفات تهیه گل، چگونگی پیچیدن جنازه و قراردادن آن درون تابوت آموزش داده می شود. آمارها حاكی از آن است كه بسیاری از زنان و مردان حتی با ترك شغل قبلی خود درصدد برآمده اند جایی برای خود در این مجموعه دست و پا كنند.با آمار 980 هزار نفری كه سالانه در ژاپن می میرند، تجارت كفن و دفن ارزش سالانه ای معادل 15/14 میلیارد دلار پیدا كرده است. ژاپنی ها بطور متوسط مبلغ 5/1 میلیون ین برای دفن هر مرده به ماموران خاكسپاری می پردازند.
روبات هایی كه از انسان ها تمییز داده نمی شوند
ای بی سی نیوز- ظرف 10 سال آینده خانم ها از بار نظافت منزل و شستشوی ظروف و لباس ها راحت خواهند شد و می توانند كلیه امور داخلی خانه را به روبات های انسان نمایی واگذار كنند كه بدون هیچ شكوه ای تمامی وظایف محوله را به نحو احسن انجام می دهند. اگر پیش بینی متخصصان تكنولوژی به واقعیت بپیوندد، نسل جدید روبات های پیشرفته فراگیرتر از نسل نخستین آنها خواهد بود كه در دهه 60 ظهور یافتند. طراحی این روبات ها با تقلید عینی از ظاهر و حركات انسان صورت گرفته است. این مخلوقات انسان نما پوست و ماهیچه مصنوعی خواهند داشت، با صدای طبیعی سخن گفته و حتی قادر به برقراری ارتباط احساسی با حركات چشم و چهره می باشند. آنها ممكن است درنقش یك خدمتكار روبوتیك یا ملازم سالمندان ظاهر گردند اما چشم های از حدقه درآمده و پوشش چون فضانوردان، آنان را برای انسان چون غریبه هایی مكانیكی جلوه می دهد و برای پذیرفته شدن باید ظاهری انسانی تر به آنها بخشیده شود. در این راستا درآینده ای نزدیك ایده ای كه فقط در فیلم های علمی- تخیلی به تصویر كشیده شده، جامه عمل پوشیده و شاهد حضور ماشین هایی خواهیم بود كه با هدف تعامل با انسان ها طراحی شده اند اما ظاهرشان به گونه ای است كه شاید نتوان آنها را از بشر واقعی تمییز داد.