حاشیه نوشتی برای دیدار شاعران با رهبر انقلاب
تعداد بازدید : 0
از شعر اولی ها تا شعر جوانانه آقای حمید
خبرگزاری فارس - ….آقا تشریف آوردند. بیست دقیقه ای به اذان مانده. آقا دست تکان می دهند و با افرادی که نزدیکتر هستند احوالپرسی می کنند. حالا شاعرها هر کدام می روند و چند لحظه ای حرف می زنند و کتاب می دهند و می آیند. بیشتر جمعیت ازدحام کرده اند برای رفتن پیش آقا. استاد حمید سبزواری می آیند. آقا اورا از دور می بینند. با صدای بلند صدا می زنند آقای حمید... . راه باز می شود و این شاعر پیشکسوت که حال و روز جسمی خوبی هم ندارد با کمک بقیه آرام آرام نزدیک می شود.
«بیایید ببوسمتون...» آقا این جمله را می گویند و حمید را در آغوش می کشند. مثل همیشه چند شاعر جوان شعرشان را می دهند و از آقا می خواهند که فرصت شعرخوانی پیدا کنند و آقا هم مثل همیشه می گویند که در مدیریت جلسه دخالت نمی کنند. آقا به دکتر اسماعیل آذر می گویند: «آقا من گاهی که برنامه مشاعره شما رو می بینم، از تسلط شما بر شعر خیلی لذت می برم.» اذان می شود. نماز می خوانیم....بعد از نماز هم باز عده ای دور آقا جمع می شوند....
قزوه از حمید سبزواری با عبارت «بزرگ جماعت شعر انقلاب» نام می برد و می خواهد که او شعرخوانی را شروع کند. اولین آفرین آقا را اولین بند از شعر او دشت می کند:
خوش نشینان ساحل بدانند موج این بحر را رامشی نیست / دل به امیدرامش نبندند
بحر را ذوق آسایشی نیست / آقا آفرین می گویند.
آقا می گویند: «شعر جوانانه ای بود، معلوم می شود که در 90 سالگی هم می توان شعر جوانانه گفت»و بعد برای سلامتی سبزواری دعا می کنند.
قزوه استاد محمد اکرام از پاکستان را معرفی می کند و می گوید که از اقبال شناسان کارکشته است. آقا می فرمایند که دکتر اکرام را می شناسند و کتاب ایشان درباره اقبال را قریب به سی سال قبل دیده اند. اکرام شعرش را می خواند. آقا تشکر می کنند و بعد به دکتر حداد عادل می گویند که دکتر اکرام به بنده گفته است به شما سفارش کنم با ایشان بیشتر همکاری کنید! حداد عادل می گوید که با ایشان رفیق قدیمی هستیم. آقا می گویند معلوم است کافی نبوده که به بنده گفتند سفارش کنم! آقای دهر مندرات از هندوستان نفر بعدی است. قزوه برای معرفی او چند دقیقه ای صحبت می کند و به خواندن یک رباعی از پدرش در مدح امام حسین(ع) بسنده می کند:
دین است حسین، فخر دین است حسین
دین است امانت و امین است حسین
چون خاتم الانبیا محمد بوده
بر خاتم الانبیا نگین است حسین
آقا بعد از شنیدن این رباعی این شعر از مولوی را می خوانند:
ای بسا هندو و ترک همزبان / ای بسا دو ترک چون بیگانگان / پس زبان محرمی خود دیگراست / همدلی از همزبانی بهتر است
نفر بعدی آقای شاه منصور شاه میرزا از تاجیکستان است. قزوه از مرتضی امیری اسفندقه می خواهد که جایش را در ردیف اول به این شاعر تاجیک بدهد تا بیاید و شعر بخواند. او در ابتدا می گوید که حتی وقتی در تاجیکستان بوده این جلسات شعرخوانی را دنبال می کرده است .
شاه میرزا می خواند:
سپاهم به جنگ ددان نور عشق است / سیاهی لشکر نباشد نباشد / خوشا گم شدن در معاد نگاهت / اگر صبح محشر نباشد نباشد
آقا با خنده می گویند: «هست دیگه، چاره ای نیست!» دوباره قزوه شروع می کند سخنرانی. این بار خاطره ای تعریف می کند درباره تاثیر شعرخوانی غیرایرانی ها در این جلسات. اینکه بعد از شعرخوانی یک استاد هندی در سال قبل، 120 دانشجوی سانسکریت آن استاد رفته اند و در کلاس زبان فارسی ثبت نام کرده اند. آقا یکباره بدون اینکه به قزوه نگاه کنند، با دست به او اشاره می کنند و با لحن خاصی می گویند: «کارِتون درسته»!
آقای زامیق محمودزاده از آذربایجان نفر بعدی است که شعری به زبان آذری می خواند. قبلش چند جمله ای با آقا حرف می زند. سلام مومنین کشور آذربایجان را می رساند، التماس دعا می گوید و در آخر هم تبرکی می خواهد.
آقای علی حکمت که سن و سالی دارد اما برای اولین بار است به این جلسه می آید شعر بعدی را می خواند. شعر او در قالب مثنوی با مضمونی اخلاقی است. آقا از شعرش تعریف می کنند و از اینکه هیچ حشوی نداشته است تشکر می کنند. آقای حکمت اول شعرش گفت «گنه کرد در بلخ آهنگری» که آقا سریع گفتند: «عجب، جدیداً؟!» آقا و حکمت و حضار می خندند. نفر بعدی آقای سید سکندر حسینی از افغانستان است که ظاهرا جامانده بود. غزل مثنوی شورانگیزی را می خواند. چند جایش از آقا آفرین می گیرد.
ما وارثان مرده غزنین و کابلیم
ما لاشه ای شدیم و غذای درندگان
بودای زخم خورده عصر تفنگ و مرگ
چشم تو هست راوی تاریخ باستان
آقا می گویند: «از افغانستان خاطرات شعری خوبی داریم اما الان این خیز دوباره شعری خیلی جالب است». آقا می پرسند آقای کاظمی هم هستند در جمع؟ که پاسخ منفی است.
امجد ویسی از کردستان شعر می خواند. ابتدا شعر کوتاهی به کردی می خواند و ترجمه می کند و بعد شعری به فارسی. آقا از کردستان و مردمش تعریف می کنند. آقای رضا نیکوکار شاعر بعدی است که شعرش متفاوت ترین تعریف و تمجید امشب را از زبان آقا می گیرد.
گفتند از شراب تو میخانه ها به هم
خُم ها به وقت خوردن پیمانه ها به هم
تو آن حقیقتی که تو را مژده می دهند
اسطوره های خفته در افسانه ها به هم
آقا از او می پرسند کتابی هم چاپ کرده یا نه و نیکوکار می گوید که بله دم افطار تقدیم کرده است. آقا می گویند: «این غزل شما بنده رو وادار می کنه برم اون کتاب رو از اول تا آخر بخونم!»
عباس احمدی که این روزها کتاب طنز دانشگاه نامه اش روی بورس است، شعر بعدی را می خواند، شعری به طنز که در واقع نقیضه ای است بر یکی از اشعار فاضل نظری. آقا می پرسند که اجازه گرفته و نقیضه گفته یا نه؟ که احمدی می گوید گرفته. خود نظری هم در جلسه است و تایید می کند.
احمدی اول بیتی از شعر نظری را می خواند:
مرگ در قاموس ما از بی وفایی بهتر است
در قفس با دوست مردن از رهایی بهتر است
آقا آفرین می گویند! احمدی رندی می کند و می گوید: «اتفاقا بهترین بیتش هم همین بود». آقامی خندند. احمدی حالا نقیضه خودش را می خواند و بعد از همان بیت اول، آقا کنایه ای می زنند:
مرگ نزد شاعران از بی نوایی بهتر است
وضع ما از مردم اتیوپیایی بهتر است
آقا می گویند: «معلوم هم نیست»! احمدی ادامه می دهد:
واژه ها امروز ابعاد جدیدی یافتند
گر به جای رشوه گفتی پول چایی بهتر است
وقت جنگیدن به درگاه مدیرانِ نترس!
از میان جمله واجب ها، کفایی بهتر است
آقا بلند می خندند. شعر هم که تمام می شود آقا آفرین می گویند و می گویند شعر نکات حکمت آمیزی داشت. نفر بعدی مهدی مردانی است که شعر می خواند. نفر بعد مهدی جهاندار که مخمسی زیبا ولی سخت را به این جلسه آورده است. نفر بعد سید محمدصادق آتشی است شعر اصلی او، شعری آتشین درباره وحدت امت اسلام است:
مسجد یکی، مناره یکی و اذان یکی است
قبله یکی، کتاب یکی، آرمان یکی است
شعرش که تمام می شود آقا تحویلش می گیرند: «یکی از موضوعاتی که امروز خیلی نیاز داریم همین است». حالا میکروفن می رسد به قسمت خانم ها. خانم فاطمه بیرامی اولین خانمی است که شعر می خواند و اینگونه شروع می کند: «سلامی از دختری دلتنگ به پدر مهربان». آقا می گویند «زنده باشید.»
شعرش قشنگ است. مخصوصاً دو بیت آخر:
دریای بیکرانه رحمت! عنایتی!
موجی بزن که ساحل دل غرق ردّ پاست
عمرش هدر شد آن که به یاد غمت نبود
پس خوش به حال شعر، اگر وقف کربلاست
نفر بعدی خانم اسماء سوری است. بیت اول شعر خانم سوری آفرین آقا را می گیرد:
منم گنجشکِ مفتِ سنگ هایِ بر زمین مانده
هراسی کهنه از صیادهای در کمین مانده
خانم معصومه فراهانی شاعر بعدی است. دانش آموز است. شعری می خواند که با لبخند خاص آقا همراهی می شود:
قصه به سر نمی رسد و طِی نمی شود
هِی خواستم که دل بکنم، هِی نمی شود
شعرش که تمام می شود آقا تعریف می کنند و آفرین می گویند و تذکر می دهند که آینده خوبی در انتظار آنهاست اگر کار کنند و فکر نکنند اینجا پله آخر است.
خانم پروانه نجاتی نفر بعدی است و شعری را می خواند که این چند وقت نماهنگش زیاد دست به دست شده است و به دلها نشسته:
وقتی که حوا پا گذاشت تو عالم / به دو می خواست بره به سمت آدم / زد تو سرش فرشته گفت: حاج خانوم / چه میکنی فردا با حرف مردم / روتو بگیر با این لپّای داغت / بشین بذار آدم بیاد سراغت
آقا می گویند: «اگر آدم باشه میاد»! صدای خنده دوباره پر می شود توی سالن. شعر که تمام می شود آقا تشکر می کنند و تمجید می کنند از شعر پندآموز. خانم عطیه حجتی شعر بعدی را می خواند. شعرش خوش مضمون است و او هم حماسی می خواند:
بگذار و بگذر این همه گفت و شنود را
کی می کنیم ریشه آل سعود را
قزوه می گوید که تا حالا 19 نفر شعر خوانده اند که به غیر از دو نفر، بقیه دفعه اولشان بوده است در این مجلس شعر می خوانند. آقا با لبخند می گویند: «شعر اولی ها»!
قزوه می خواهد که دو نفر دیگر شعر بخوانند. یکی سعید بیابانکی که شعری قشنگ اما قدیمی را می خواند. و دیگری محمدرضا طهماسبی که شعری قشنگ و طولانی را می خواند. قزوه به آقا می گوید که از اینجا به بعد دیگر وقت شماست. مدیریتش با شماست. آقا می گویند که برای ما همیشه استماع ارجح بوده است. قزوه به بلند کردن امیری اسفندقه از جایش در ابتدای مجلس اشاره می کند و می گوید که جای او همان ردیف اول بود اما چون رفیق صمیمی من است گفتم جایش را بدهد به کسی که می خواست شعر بخواند. آقا می گویند خب حالا هم بگویید یک شعر بخوانند. بار دیگر میزان علاقه آقا به امیری اسفندقه مشخص می شود. او بلند می شود و می آید در ردیف اول می نشیند. می گوید که دیشب هفت، هشت، ده شعر را برای همسرم خواندم و او این را برای اینکه پیش شما بخوانم انتخاب کرد. آقا می گویند: پس شعرت، زن پسنده! همه می خندند. اسفندقه سلام همسایه هایش را هم که غالبا از خانواده های شهدا هستند می رساند. اسفندقه می خواند و چقدر خوب می خواند:
عمر از چهل گذشت و دلم ناامید نیست
عاشق شدن هنوز از این دل بعید نیست
و در آخر:
کم کم بدل به قلعه متروکه می شود
شهری که کوچه هاش به نام شهید نیست
آقا می گویند: معلوم شد به غیر از قصیده که خیلی خوب می سرایید غزل هم خیلی خوب می سرایید. آقا سر می چرخانند و جمعیت را می بینند و می گویند: آقای دکتر حداد شعری چیزی...
هنوز حرف آقا تمام نشده دکتر حداد دست می کند توی جیب کت و کاغذی در می آورد و شعری می خواند. جمعیت می خندند.
ساعت دوازده است که بیانات آقا تمام می شود....
درنشست صمیمی نیمه رمضان با شاعران مطرح شد
تعداد بازدید : 0
رهبر انقلاب : دعوت به «بیطرفی شاعر در دعوای حق و باطل» بیمعناست
khamenei.ir - در شب ولادت کریم اهل بیت حضرت امام حسن مجتبی علیهالسلام، جمعی از اهالی فرهنگ، اساتید شعر و ادب فارسی، شاعران جوان و پیشکسوت کشور و تعدادی از شاعران از کشورهای هند، پاکستان، افغانستان، تاجیکستان و آذربایجان، با حضرت آیتا... خامنهای رهبر معظم انقلاب اسلامی دیدار کردند. حضرت آیتا... خامنهای در این دیدار با تبریک ولادت با سعادت امام حسن مجتبی علیهالسلام، اثرگذاری کمنظیر شعر را زمینهساز ایجاد مسئولیتهای سنگین برای شاعر خواندند و با تأکید بر ضرورت دفاع صریح شعر شرافتمندانه از جبهه حق در مقابل جبهه باطل و سلطه دستگاههای تبلیغاتی آن در دنیا، خاطرنشان کردند: شعر انقلاب، شعری است که در همین جهت و در خدمت اهداف انقلاب یعنی عدالت، انسانیت، وحدت، رفعت ملی، پیشرفت همهجانبه کشور و انسانسازی باشد. حضرت آیتا... خامنهای با اشاره به امکان استفاده دوسویه از ابزار مؤثر شعر در جهت «هدایت مخاطب» یا در مسیر «ساقط کردن او به سمت کجراهه»، افزودند: امروز با گسترش ابزارهای رسانهای جدید، برخی دستها در صدد هستند که با انحراف شعرِ جوانان از فضای لطیف و با احساس حماسی و انقلابی، شعر را در خدمت فرهنگ لجامگسیخته و به دور از هنجارهای انسانی و تحت تأثیر غرایز جنسی، نفعطلبی شخصی و ستایش ظلم قرار دهند.
شعر ضد ظلم مصداق شعر حکمت آمیز است
رهبر انقلاب با تمجید از ایستادگی برخی شاعران جوان در برابر این فضای مسموم تأکید کردند: این ایستادگی نشانه همان مسئولیتشناسی است و امروز هر شعری که بر ضد ظلم و در راستای اهداف امت اسلامی از جمله درباره یمن، بحرین، لبنان، غزه، فلسطین و سوریه گفته شود، مصداق شعر حکمتآمیز است. ایشان در همین زمینه، دعوت به «بیطرفی شاعر در دعوای حق و باطل» را بیمعنی خواندند و تأکید کردند: اگر شاعر و هنرمند نسبت به جنگ حق و باطل بیطرف باشد، در عمل استعداد و نعمت خدادادی خود را ضایع کرده و چنانچه در خدمت جبهه باطل قرار بگیرد، کار او خیانت و جنایت است. حضرت آیتا... خامنهای با اشاره به سالروز بمباران شیمیایی سردشت، مظلومیتهای فراوان ملت ایران را نمونههایی مهم و تکاندهنده برای انعکاس به دنیا با زبان شعر برشمردند و گفتند: رسانههای دنیا که تحت سلطه آمریکا، انگلیس و صهیونیستها هستند و گاهی برای جان یک حیوان جنجال تبلیغاتی بهراه میاندازند، در مقابل این جنایات و نظایر آن مانند بمباران این روزهای یمن و تهاجم سالهای گذشته علیه غزه و لبنان سکوت وقیحانه میکنند. رهبر انقلاب خطاب به شاعران این سؤال را مطرح کردند: یک انسان باشرف در مقابل چنین جبههگیری و خباثتی چه باید بکند؟
ایشان، واکنش سریع شاعران جوان به حوادث و تحولات را اتفاقی بسیار خوب و باارزش دانستند و گفتند: امیدواریم شعر انقلاب که در واقع در خدمت اهداف و آرمانهای انقلاب یعنی عدالت، انسانیت، وحدت، رفعت ملی، پیشرفت همهجانبه کشور و انسانسازی است روزبهروز رتبه و رفعت بیشتری پیدا کند. حضرت آیتا... خامنهای با اظهار رضایت از پیشرفتهای آشکار شعر کشور در دوره بعد از انقلاب اسلامی، ظرفیت شعر ایران را با توجه به سابقه درخشان و نقاط برجسته تاریخی آن فراتر از وضعیت کنونی خواندند و افزودند: دستگاههای مسئول از جمله دستگاههای دولتی، حوزه هنری و صداوسیما باید در این زمینه به وظایف خود عمل کنند.
رهبر انقلاب در ابتدای سخنان خود همگان را به بهرهگیری از برکات رمضان و زدودن آلودگی از دلها با تضرع به درگاه حضرت حق و تعمق در ادعیه وارده ماه مبارک رمضان فرا خواندند. در ابتدای این دیدار بیش از ۲۰نفر از شاعران، اشعار خود را در حضور رهبر انقلاب اسلامی قرائت کردند.