پاورقی
تعداد بازدید : 151
گروه های چپ در ایران (بخش دهم)
تشکیل گروه پویان- احمدزاده
در قسمت قبل به چگونگی شکلگیری حلقه مشهد اشاره و درباره «امیرپرویز پویان»، به عنوان مؤسس این حلقه، مطالبی ارائه کردیم. «امیرپرویز پویان» پس از ورود به دانشکده علوم اجتماعی، کوشید با فراگیری زبان انگلیسی، به مطالعه آثار مارکسیستی به این زبان، بپردازد. او توانست به عنوان مترجم، برای خود شغلی در مجله «خوشه» به سردبیری «احمد شاملو» دست و پا کند. «حسن پویان»، برادر «امیرپرویز»، در کتاب «یاد ایام»، بر همین اساس، حدس میزند که احتمالاً «امیرپرویز پویان» با «شاملو» ارتباط و دوستی تنگاتنگی داشتهاست. «پویان» فردی پر جنب و جوش، خوشبیان و پر حرف بود و به دلیل اطلاعاتش از مارکسیسم، خیلی زود میتوانست به متکلم وحده جلسات دانشجویی تبدیل شود. «کاظم سلاحی» از اعضای اولیه گروه «پویان»، درباره تواناییهای او، در اوراق بازجویی خود مینویسد:«او[پویان] هر روز ساعت 9 صبح به تریای دانشکده فنی میرفت و به بحث درباره مسائل مارکسیستی می پرداخت. به خاطر تسلطش بر مبانی مارکسیسم و موضوعات سیاسی، اطرافیان را جذب میکرد و تقریباً محور همه بحثها بود و تقریباً همه او را به استادی خود قبول داشتند.» بی تردید، اطلاعات «پویان» از مبانی تفکر مارکسیستی بسیار بالاتر از دانشجویان همدورهاش بود. این موضوع باعث شد او در تشکیل گروه، نقشی کلیدی و محوری را بازی کند و بتواند با استفاده از ویژگیهای شخصی خود، افرادی را جذب گروه کند که «مسعود احمدزاده» نیز، یکی از آنها بود.
مسعود احمدزاده کیست؟
«مسعود احمدزاده» مانند «پویان» اهل مشهد بود. او در سال 1325 هـ.ش در این شهر به دنیا آمد. با این که پدرش از فعالان سیاسی مشهد بود، اما «مسعود» که فردی درونگرا بود، تمایلی به شرکت در فعالیتهای اجتماعی نداشت. «محمود نادری» در کتاب «چریکهای فدایی خلق» مینویسد:«احمدزاده اگرچه گهگاه در جلسات کانون نشر حقایق اسلامی حضور مییافت، ولی این حضور، به منزله مذهبی بودن او نبود. زیرا به قول خودش، «هیچگاه یک مذهبی جدی» نبود.» به همین دلیل، زمانی که در سال 1343 برای تحصیل در رشته ریاضی به تهران رفت، خیلی زود با افرادی مانند «امیرپرویز پویان» دوست شد و ارتباط برقرار کرد. این ارتباط مقدمه آشنایی «احمدزاده» با مارکسیسم و کنار گذاشتن همان مختصر اعتقادات مذهبی بود. او در بازجوییهایش مینویسد:«مطالعه من در دوران دانشکده، گذشته از رمانهایی مانند لبه تیغ و خرمگس و یا نمایشنامههای سارتر و غیره، از ریاضی که در آن وقت شدیداً به آن عشق میورزیدم به فلسفه و منطق ریاضی کشانده شد. این مطالعات هم به زبان فارسی و هم به زبان انگلیسی صورت میگرفت. در نتیجه مطالعات فلسفیام، اصول اساسی مذهب مورد تردید قرار گرفتند و به طور کلی در این زمان، به فلسفههای ماتریالیستی گرایش داشتم.» «امیرپرویز پویان» که در این زمان با «احمدزاده» ارتباط دوستانه عمیقی پیدا کرده بود، آثار مارکسیستی را در اختیار او قرار میداد.