نگاهی کوتاه به زندگی ادبی اکرام آیلیسلی
تعداد بازدید : 52
ازافراط تا افراط
مترجم : محمد جواد استادی ostadi@khorasannews.com
در تمام طول تاریخ پر فراز و نشیب بشریت، ادبیات همواره زمینهای مناسب و مؤثر برای بازنمایی احساسات، افکار، دیدگاهها و سلایق متنوع و متکثر انسانی بوده است. ادبیات به معنای وسیع آن چنان ظرفیت عظیمی داشته و دارد که هر کسی بنا بر تواناییها و توانمندیهای خویش در جهت انعکاس درونیات خود و نشان دادن واکنش نسبت به آنچه پیرامون فرد رخ می دهد بهره میبرد.
همین نکته است که باعث شده مروری بر آثار ادبی هر سرزمینی در یک سیر تاریخی بهترین منبع برای مطالعه آن سرزمین و جامعه و درک تحولات و رخدادها باشد. ادبیات از چنان انعطاف و ظرافتهایی برخوردار است که حتی در بستهترین کشورها از لحاظ سیاسی که ابراز عقاید در آنها با مشکلات عدیده روبهرو است نیز به عنوان یک وسیله مهم برای اظهار نظر و نقد به کار گرفته شده است. چه بسا که قالبهای ادبی مدرنتر و البته عمومی و فراگیرتر به خوبی توانستهاند با ایجاد حساسیتهای کمتر در زمینههای مهمی چون سیاست کارکرد یابند. از جمله مهمترین دلایل این کارکرد نیز غیر مستقیم بودن و بهره بردن از عنصر مهم سرگرمی و خلاقیت در نگارش آثار ادبی و داستانی به حساب میآید. هر چند که در موارد متعددی همین گونه آثار نیز مورد هجمه قرار میگیرند. نگاهی به جریان مک کارتیسم در ایالات متحده آمریکا که به بهانه مبارزه با کمونیسم آغاز شد به خوبی نشان میدهد که بسیاری از هنرمندان و نویسندگان که در واقع هرگز کمونیست هم نبودهاند از حقوق خویش محروم شدهاند، یا در شیلی تحت سیطره پینوشه برخوردهایی وسیع با نویسندگان ادبی صورت گرفت که بعدها در آثار نویسندگانی چون آریل دورفمن منعکس گردید. حتی گاهی یک نویسنده که از حمایتهای جدی دولتی برخوردار بوده به دلیل انتشار یک اثر مورد هجمه جریانهایی قرار میگیرد که روزگاری حامی او بودهاند و حتی به او جایزه دادهاند. نمونه بارز این جریان ها را از لحاظ تاریخی میتوان در کشورهایی چون چین، فرانسه، آمریکا و امروز عربستان سعودی با همه تفاوتهای این کشورها با یکدیگر مشاهده کرد. چند روز پیش کشور آذربایجان با دستگیری موقت نویسنده سرشناس و بینالمللی این کشور اکرام آیلیسلی که برای حضور در جشنواره ونیز به فرودگاه باکو رفته بود خبرساز شد. این نوشتارنگاهیکوتاه به زندگی و آثار اکرام آیلیسلی دارد.
اکرام آیلیسلی
اکرام نجف اوغلو نایبوف که جامعه ادبی او را با نام آیلیسلی میشناسد، نمایشنامهنویس، رماننویس و فعال سیاسی اهل آذربایجان است که در دسامبر 1937 میلادی متولد شد. آثار او از زبان مادری خود که آذری است به زبانهای زیادی ترجمه و در کشورهای مختلف دنیا منتشر شده است. آیلیسلی که موفق شده بود در سال 2002 میلادی از سوی رئیس جمهور آذربایجان مورد تحسین قرار گیرد و نشان استقلال را نیز دریافت کند، در سال 2013 میلادی و پس از انتشار رمانی با عنوان «رؤیاهای سنگی» که به نقد کشتار ارامنه میپرداخت و چهرهای مظلوم را از آنان ارائه میکرد با هجمههای وسیع مردمی و دولتی روبهرو شد. به گونهای که الهام علیاف دستور قطع مستمری این نویسنده و پس گرفتن عنوان «نویسنده مردمی» از او را صادر کرد. کمی بعد نیز کتابهای او توسط برخی روشنفکران و گروههای آذری به آتش کشیده شد و همسر و فرزندش نیز کار خود را از دست دادند. کار تا بدانجا پیش رفت که برخی گروهها وعده پرداخت 13 هزار دلار پاداش به کسی را دادند که یکی از گوشهای آیلیسلی را ببرد. در سال 2014 میلادی برخی از چهرههای ادبی و فرهنگی دنیا درخواستی را مبنی بر نامزدی آیلیسلی برای دریافت جایزه صلح نوبل مطرح ساختند. آیلیسلی در خانوادهای روستایی و در روستای آیلیس که بخشی از منطقه اردوباد نخجوان آذربایجان است و در نزدیکی مرزهای ایران و ارمنستان قرار دارد متولد شده است. شاید نخستین بارقههای علاقه ادبی او را باید تأثیر مادر او دانست. «لیا»، مادر اکرام در روستای محل زندگی آنها به عنوان قصهگوی دهکده مورد احترام بود، هر چند در زمان درگیریهای جنگ دوم جهانی زمانی که اکرام تنها پنج سال داشت مادر او فوت کرد. سالهای جوانی اکرام در دورههای لیبرالتر جغرافیای سیاسیاش و با دوره استالینزدایی همزمان شده بود. این فضای نسبتاً آزاد علاقه او را به ادبیات که ریشه در گذشته نیز دارد پر رنگتر کرد و باعث شد تا پس از تحصیلات عمومی برای مطالعه در زمینه نویسندگی عازم مؤسسه ادبی ماکسیم گورکی در مسکو شود. در واقع این مؤسسه به دنبال این بود که بتواند در شوروی نخبگانی را در زمینه نویسندگی خلاق تربیت کند.
آیلیسلی که از کودکی به شعر نیز علاقهمند بود، نخستین کار خود را در قالب شعری با نام «هاشم و پسرش» در مجله «آذربایجان» منتشرکرد و در معرض نقد عمومی قرار داد. او که به عنوان یک تحصیلکرده در زمینه ادبیات شناخته میشد کار نوشتن را در قالبهای مختلف ادبی ادامه داد و در دوران اتحاد جماهیر شوروی به عنوان رماننویس، شاعر، نمایشنامهنویس و البته مترجم فعالیت کرد. از جمله رمانهایی که از او در آن دوران منتشر شد میتوان به عناوینی چون «درختان بدون سایه»، «درخشنده از شش خورشید»، «فصل لباسهای رنگی»، «دره عمیق» و «مردم و درختان» نام برد. تقریباً بیشتر این آثار الهام گرفته از فضا و موقعیت روستای مادری او در منطقه اردوباد بودهاست. داستانهای آیلیسلی در این دوران از چنان احساسات عمیق و سرشاری برخوردار بود و چنان فضای ساده و پر از محبت و عشق را در فضاهای روستایی به تصویر میکشید که محبوبیتی ویژه برای او در اتحاد جماهیر شوروی و آذربایجان به همراه آورد. آثار او روایتگر یک زندگی ایدهآل و مثبت بود. شهرت وی زمانی به اوج خود رسید که رمان «مردم و درختان» او به بیش از سی زبان ترجمه و منتشر شد و در کشورهای شرق اروپا نیز با استقبالی ویژه روبهرو شد. میتوان گفت که علاقه شخصی و ذهنی آیلیسلی در این سالها به شدت به جنبش «نثر روستایی» روسیه نزدیک بود. همچنین نمایشنامههای او در این سالها در شهرهایی چون نخجوان، گنجه و باکو اجرا میشدند وترجمه آثاری از نویسندگانی چون گابریل گارسیا ماکز و هاینریش بل نیز در کارنامه ادبی او جایگاهی ویژه دارد.
این نویسنده آذربایجانی در سال 1968 میلادی برای دوسال به عنوان سردبیر ارشد نشریه «جوانان» فعالیت کرد و بعدتر نیز در مقام یک طنزنویس با مجله «مزاحم» همکاری کرد. همچنین از سال 1974 میلادی تا 1978 میلادی نیز در مقام عضو کمیته دولتی «امور سینمایی» اتحاد جماهیر شوروی مشغول به کار بود. شهرت و محبوبیت این نویسنده روز به روز بیشتر میشد تا جایی که چنان که اشاره شد عنوان مهم «نویسنده مردمی» و نشان ارزشمند «استقلال» را از آن خود ساخت. اوج این شهرت و افتخار زمانی به حد نهایی خود رسید که او در سال 2005 میلادی از سوی مردم جلفا-اردوباد به عنوان نماینده پارلمان آذربایجان انتخاب شد و تا سال 2010 میلادی که دوره نمایندگیاش به پایان رسید فعالیت کرد. البته باید اذعان کرد که مشخصاً آیلیسلی یک نویسنده نزدیک به اندیشههای چپ محسوب میگردد و آثاری که در اتحاد جماهیر شوروی از او منتشر شد مطابقت چندانی با رئالیسم سوسیالیستی ندارد.
اما زندگی در اوج شهرت آیلیسلی در سال 2013 میلادی با انتشار رمانی با نام «رؤیاهای سنگی» که به روسی ترجمه و در مسکو منتشر شده بود به ناگاه دستخوش تغییر شد. خبر چاپ این رمان و محتوای آن در نشریه روسی «ارتباط مردم»، مقامات آذربایجان را شوکه کرد. آیلیسلی در این رمان دیدگاهها و اعتراض خویش به کشتار ارامنه باکو در سال 1989 میلادی و همچنین قتل ارامنه در روستای مادری خود در سال 1919 میلادی توسط نیروهای ترکیه را مطرح ساخت. او این داستان را با تصاویر و روایتهایی از افراد مسن و کهنسال که راوی و شاهد قتلها بودهاند جلو میبرد. گفته میشود آیلیسلی این کتاب را در سال 2006 میلادی نوشته بود اما جرأت انتشار آن را تا سال 2013 میلادی نیافت. رمان «رؤیاهای سنگی» روایتگر زندگی یک بازیگر مشهور آذربایجانی و تلاشهای او برای محافظت از همسایگان ارمنی خود است. تا جایی که او به خاطر دفاع از دوستان ارمنی خود، به اشتباه مورد حمله و ضرب و شتم واقع میشود و در نهایت نیز جان خود را از دست میدهد.این رمان که بسیار تند به نقد مسئله کشتار ارامنه در آذربایجان میپرداخت تحمل نشد.به عنوان نمونه میتوان به یکی از جملات این رمان اشاره کرد که نشاندهنده تند و تیزی بیش از حد رمان است. آیلیسلی در بخشی از رمان مینویسد: «چنانچه برای قتل هر ارمنی یک شمع روشن شده بود، از این شمعها نوری بیشتر از نور روشنایی ماه ساطع میشد.»
او زمانی که به خیانت به وطن متهم شد در مصاحبهای گفت: «مگر نویسنده وطنپرست هم وجود دارد! نویسنده باید آنچه را که در ذهن دارد بنویسد.»
البته باید اذعان داشت که رمان آیلیسلی بسیار یک طرفه است و چهرهای یکسره سیاه از اقدامات آذربایجان نشان میدهد.