به مناسبت سالروز درگذشت کریم خان زند
تعداد بازدید : 88
وکیل الرعایا؛حامی تولیدات داخلی
نویسنده : جواد نوائیان رودسری info@khorasannews.com
طوایف لرستان، به لحاظ گویش، به دو گروه بزرگ «لُر» و «لَک» تقسیم میشوند. در میان طوایف «لَک زبان» لرستان، طایفهای وجود داشت که با اقدامات مردی نیکنهاد و باهوش، توانست در تاریخ ایران بدرخشد و نام آن جاودانه شود. طایفه «زند»، طایفهای بود که «کریمخان» در دامان آن پرورش یافت و سرانجام، به وکیلالرعایای ایران تبدیل شد. در تقسیمات درون طایفهای، طایفه زند به سه گروه «بگله»، «هزاره» و «خراجی» تقسیم میشد که «کریمخان»، اصالتاً از گروه «بگله» بود. محل اقامت طایفه زند در کوههای «پیری» و «کمازان» لرستان قرار داشت. در دوره افشاریه، نادرشاه که به دلاوری و توانایی این طایفه در نبردها پی بردهبود، تعدادی از آنها را به خدمت گرفت و به خراسان کوچاند. در این میان، دو برادر به نامهای «ایناق» و «بوداق» که در شهامت و جسارت، بیش از دیگران شهرت داشتند، به ریاست طایفه برگزیده شدند. «کریمخان»، پسر «ایناق» بود. او در برخی نبردهای نادر، حضور مؤثری داشت و به تدریج، تیزهوشی و دلاوریاش، شهره خاص و عام شد. با این حال، همراهی و همگامی طایفه زند با افشاریان، دیری نپایید و با قتل نادر در خردادماه سال 1126 هـ.ش، زندیها نیز، مانند بسیاری از طوایف کوچانده شده به خراسان، با استفاده از هرج و مرج به وجود آمده در کشور، راه ولایت خود را در پیش گرفتند و به لرستان بازگشتند.
اتحادی که شکسته شد
بازگشت «کریمخان» به لُرستان، با شورشهای متعدد و ناامنیهای فراوان آن خطه مصادف شد. او به سرعت توانست سایر مدعیان را سرکوب کند و زمام امور طایفهاش را به دست بگیرد و همزمان، طغیان «ابوالفتحخان»، از سرداران نادرشاه و مدعیان سلطنت در اصفهان را، سرکوب کند. «کریمخان» با کمک «علیمردانخان» بختیاری، بر اصفهان سیطره یافت و بر اساس پیمانی که میان این دو و نیز، «ابوالفتحخان» به امضا رسید، «میرزا ابوتراب»، فرزند خردسال «میرزا مرتضی صدرالصدور» و نواده دختری «شاه سلطان حسین صفوی»، به عنوان «شاه اسماعیل سوم» بر تخت سلطنت نشست. در پی این اقدام، «کریمخان» به سرداری لشکر انتخاب و «علیمردانخان»، به عنوان وکیلالدوله، حاکم اصفهان شد؛ اما «علیمردانخان» بر عهدی که با «کریمخان» بسته بود، استوار باقی نماند. با خروج «کریمخان» از اصفهان، برای برقراری امنیت در نواحی شمالی و غربی کشور، «علیمردانخان»، «ابوالفتحخان» را به قتل رساند و با شاه خردسال، عازم تسخیر شیراز شد و توانست طی نبردی سه روزه، این شهر را تصرف کند و با وجود دادن اماننامه به مردم شهر، بر آنها سخت گرفت و خراج سه ساله را مطالبه کرد.
به سوی فرمانروایی ایران
اقدام «علیمردانخان» از سوی «کریمخان» بیپاسخ نماند. او که در زمان تصرف شیراز به دست نیروهای «علیمردانخان»، در سنندج به سر میبرد، با شتاب فراوان خود را به «پیری» و «کمازان» رساند و پس از جلب موافقت سران طوایف این منطقه، با لشکری آراسته، به سوی فارس حرکت کرد. اما پیش از آن، وارد اصفهان شد و شهر را از لوث وجود کارگزاران بیرحم «علیمردانخان» پاک کرد. رفتار دوستانه و پرمحبت «کریمخان» با مردم اصفهان و به ویژه حُسن سلوک او با اقلیتهای مذهبی این شهر، همراهی و همگامی مردم را با وی در پی داشت. به این ترتیب، «کریمخان» با سپاهی که افزون بر مهارتهای نظامی، سخت به سردار خود دلبسته بودند، رو به سوی خطه فارس گذاشت. رویارویی سپاهیان سی هزار نفری و انتظام یافته «کریمخان» با قشون «علیمردانخان» که به واسطه بدرفتاری و بی تدبیری وی، از هم پاشیده بودند، در منطقه «چهارمحال» روی داد. «کریمخان» در این نبرد پیروز شد و «علیمردانخان»، با بقایای سپاهش، به منطقه شوشتر گریخت. با این پیروزی، «کریمخان زند» عملاً به فرمانروای ایران تبدیل شد، اما او برای سامان دادن به اوضاع کشور، راهی سخت و دشوار در پیش داشت.
بازگرداندن امنیت به کشور
هنگامی که «کریمخان» و سپاهیانش، پیروزمندانه وارد اصفهان شدند، شورشهای متعددی در گوشه و کنار ایران آغاز شدهبود. «آزادخان» که پس از شکست از «شاهرخمیرزا»، جانشین نادرشاه در خراسان، به سمت آذربایجان رفته بود، قصد یاری «علیمردانخان» را داشت و با این ادعا، نواحی غربی کشور را عرصه تاخت و تاز خود کردهبود. «آزادخان» که پس از به قدرت رسیدن نادرشاه، توان عرض اندام کردن نداشت، با سوءاستفاده از هرج و مرج ناشی از قتل نادر، دست به قتل و غارت زد و امنیت کشور را با خطری جدی مواجه کرد. «کریمخان» پس از سرکوب نهایی «علیمردانخان» در کرمانشاه، تصمیم به سرکوب «آزادخان» و یکسره کردن کار او گرفت. با این حال، از میان برداشتن «آزادخان» کار سادهای نبود. او توانستهبود لشکری از طوایف مختلف فراهم آورد و حتی یک بار، اصفهان را تصرف کند. اما سرانجام، «کریمخان» و سپاهیان سلحشورش، با وجود کمی تعداد، از عهده یاغیان برآمدند و آنها را تار و مار کردند. «کریمخان»، سپس راه شمال کشور را در پیش گرفت و با اقتدار، «محمدحسنخان قاجار» را که عَلَم طغیان برافراشته بود، سرکوب کرد و آرامش را به آن سامان بازگرداند. با این وجود، شکست قاجارهای یاغی نیز، پایان کار نبود. «کریمخان» پس از آن، «فتحعلیخان افشار» را در آذربایجان و «تقیخان درانی» را در کرمان، سرجای خود نشاند و شورش دوباره افغانها را، در مناطق شرقی کشور، قاطعانه سرکوب کرد و سرانجام، پس از این همه تلاش، آرامش را به کشور بازگرداند؛ آرامشی که 14 سال دوام داشت و تا آن زمان، کمسابقه بود.
وکیل مردم ایران
خان زند، پس از تسلط بر اوضاع، به عمران و آبادانی کشور پرداخت. او از پذیرش عنوان شاهی خودداری کرد و برای خود، عنوان «وکیلالرعایا» را برگزید. معنای انتخاب این لقب، آن بود که «کریمخان» خود را نماینده قاطبه مردم برای اداره کشور میدانست؛ رویکردی که تا پیش از آن در میان فرمانروایان ایران، دیده نشدهبود. استاد «دکتر رضا شعبانی» درباره ویژگیهای شخصیتی «کریمخان» مینویسد:«کریمخان مردی بیآلایش و در عین حال، رشید و شجاع بود ... در پاکدلی، رأفت و مهربانی او سخن بسیار است ... مقتضیات روزگار کمتر در وجودش تأثیر میکرد ... گفتههای مورخان عصر زندیه و قاجاریه، همه مبتنی بر تحسین و تمجید صفات خوب و اخلاق مردانه و شهامت و جوانمردی و رحم و مروت و انصاف کریمخان است.» «کریمخان» بر خلاف حکمرانان پیش از خود، از جواهر و طلا برای زینت استفاده نمیکرد. او در برخورد با دشمنانش نیز، رأفت و صلح را بر جنگ و کشتار ترجیح میداد و با وجود این که توانایی پیروزی بر آنها را داشت، سعی میکرد با مهربانی و نرمخویی، زمینه تسلیم و سازش را فراهم آورد.«کریمخان» نسبت به اتباع کشورش بسیار متعصب و غیور بود. او پس از کشته شدن «میرمهنّا»، یاغی معروف خلیج فارس، به دست عثمانیها در بصره، این رفتار را دخالت در امور داخلی کشور خود نامید. به اعتقاد «کریمخان»، «میرمهنّا»، با وجود راهزنی و طغیان، از اتباع دولت ایران بود و هیچ دولتی جز دولت ایران، حق محاکمه و مجازات او را نداشت. «کریمخان»، از شیعیان و محبان اهلبیت(ع) بود و در دوره حکومت او، مجالس عزاداری و تعزیهخوانی، به شکل امروزین آن، پا گرفت و گسترش یافت. «کریمخان» نسبت به رفتاری که عثمانیها با زائران ایرانی در عراق داشتند، به شدت حساس بود؛ حتی یکی از دلایل صدور فرمان حمله از سوی او، برای تصرف شهر بصره را، رفتار زشت «عُمرپاشا»، حاکم عثمانی عراق با زائران ایرانی دانستهاند.
عمران و آبادانی کشور
سیاست داخلی «کریمخان» بر افزایش رفاه عمومی و امنیت کشور متمرکز بود. با وجود خوش رفتاری و حُسن سلوکی که از او در منابع تاریخی گزارش شده است، نسبت به طاغیان و گردنکشان بسیار سختگیر و جدی بود و با این شیوه، مانع از زیادهخواهی و دستاندازی طوایف و خاندانهای قدرتمند بر جان، مال و ناموس مردم ایران میشد. به همین منظور، سپاهی دائمی، متشکل از 45 هزار سرباز کارآزموده را در شیراز مستقر کرده بود که به صورت ماهانه مواجب میگرفتند و در مواقع لزوم، به کار گرفته میشدند. در پرتو امنیت به وجود آمده، خرابیهای ناشی از دوران هرج و مرج پس از قتل نادر، ترمیم شد. به دستور «کریمخان»، بناهای باشکوهی در شیراز و سایر شهرهای بزرگ ایران، ساختند. در دوران حکومت او، مساجد، آبانبارها و حمامهای فراوانی بنا شد که امروزه، بیشتر آنها، با پسوند «وکیل» مشهورند؛ مانند بازار و حمام وکیل در شیراز و کرمان.«کریمخان» میدانست که برای پیشرفت روزافزون کشور، باید صنایع داخلی را تقویت کرد. او دستور احداث کارخانه شیشهسازی و چینیسازی را داد و ورود کالاهای مشابه خارجی را ممنوع کرد. «کریمخان» که در جریان مقابله با عثمانیها، شاهد رفتارهای مزورانه انگلیسیها و بدعهدیشان در رساندن مهمات و اجاره دادن کشتی به ایران بود، مراودات تجاری با آنها را به شدت محدود کرد. او با آگاهی از سوءنیت انگلیسیها، تنها اجازه معامله پایاپای با آنها را داد؛ به این صورت که تجار انگلیسی، در مقابل فروش کالای خود به بازرگانان ایرانی، حق دریافت طلا و نقره را نداشتند و صرفاً میتوانستند کالای ایرانی دریافت کنند. از این رفتار «کریمخان» با انگلیسیها، داستان معروفی نیز نقل شده است که وی، پس از تقدیم پیشکشی از سوی سفیر کمپانی هند شرقی که ظرف چینی نفیسی بود، آن را بر زمین کوبید و شکست؛ سپس در مقابل دیدگان متحیر سفیر، ظرف مسی قلمکاری شده اصفهان را بر زمین کوفت و با اشاره به سالم ماندن آن، محصول ایرانی را بادوامتر و مفیدتر از محصولات خارجی دانست. «کریمخان» برای رونق صنعت و اقتصاد ایران، صنعتگران هندی را که در دوره نادرشاه به ایران آورده شده بودند، به شیراز برد و آنها را واداشت تا هنرشان را به ایرانیان بیاموزند. این سیاست، رونق اقتصادی کشور را در پی داشت.«کریمخان» در سالهای پایانی عمر، به بیماریهای مختلفی مبتلا بود و از سِل رنج میبرد. وی در 13 صفر سال 1193 هـ.ق(11 اسفند 1157هـ.ش) در 80 سالگی درگذشت.
منبع:
تاریخ تحولات سیاسی – اجتماعی ایران در دوره های افشاریه و زندیه؛ دکتر رضا شعبانی