بررسی سیاست های اقتصادی شاه در گفت و گو با دکتر ابراهیم رزاقی
تعداد بازدید : 55
28 برابر شدن واردات نسبت به صادراتپس از جهش درآمدهای نفتی
گروه اندیشه
info@khorasannews.com
دهه 1350، از منظر اقتصادی، می توانست دههای طلایی برای ایران باشد. ثروت هنگفتی که از راه فروش نفت بهدست میآمد، میبایست پشتوانه پیشرفت کشور می شد؛ امری که تحقق پیدا نکرد. آنچه در پی میآید، گفتوگوی پایگاه مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران با دکتر ابراهیم رزاقی، اقتصاددان و استاد دانشگاه، درباره شرایط اقتصادی این دوره از تاریخ ایران است. وی در این گفت و گو، ضمن اشاره به سیاستهای اقتصادی رژیم شاه در دوران رشد قیمت نفت، رویکردهای اشتباه وی و رویه غلطی را که باعث شد ایران نتواند از این فرصت استثنایی بهره کافی ببرد، بررسی کرده است.
در اوایل دهه 1350 قیمت جهانی نفت یکباره بالا رفت و ایران هم از این طریق به عوایدی دست یافت. سود و عواید ایران در این افزایش قیمت تا چه میزان بود و به چه نسبت بیشتر شد؟
تا سالهای 1347 و 1348، درآمد ایران از نفت، زیر یک میلیارد دلار بود؛ اما از سال 1348 به بعد، به تدریج تحت تاثیر افزایش قیمت نفت، درآمد ایران به صورت تدریجی و خفیف، شروع به افزایش کرد و از یک میلیارد دلار بالاتر رفت. در سال 1352، به یکباره این درآمد حدود 3 برابر شد؛ زیرا قیمت نفت از هر بشکه 2 تا 3 دلار به 12دلار رسید. بر اثر این افزایش شدید قیمت نفت و افزایش صادرات نفت، درآمد ایران که روزانه حدود شش میلیون بشکه نفت صادر میکرد، به 20 میلیارد دلار رسید.
شاه این درآمد را بیشتر در چه بخشهایی هزینه کرد؟ کدام بخش، اعم از خدمات، صنعت یا کشاورزی از این افزایش درآمد سود بردند؟
شاه از درآمد حاصل از نفت، کمکهای زیادی به کشورهای خارجی، به صورت سرمایه گذاری در آن کشورها، انجام داد. در داخل ایران هم چون ذهنیت این بود که درآمد نفت به میزان زیادی افزایش یافته است، تولید داخلی خیلی اهمیت نداشت و بهجز تولیدات مونتاژی، مانند قطعات و ماشین آلات یا تولیداتی مانند پتروشیمی که غربیها خواستار آن بودند، کالا و خدمات مورد نیاز به صورت واردات از خارج از کشور، تامین میشد. تا سال 1347، تورم در ایران خیلی محسوس نبود و به طور میانگین بین 2 تا 3 درصد بود. ولی بعد از اینکه درآمد نفت رشد کرد، تورم هم افزایش یافت و دورقمی شد. در این حالت، دولت متناسب با این افزایش تورم داخلی، قیمت دلار را افزایش نداد تا با این سیاست، وضعیت تجارت خارجی به ضرر ایران تمام نشود اما متاسفانه این اتفاق رخ نداد و قیمت دلار ثابت باقی ماند و در نتیجه، ارزش پول داخلی تنزل یافت و واردات به شدت افزایش پیدا کرد و در این حالت، برای هیچ کدام از تولید کنندگان داخلی در زمینههای کشاورزی و صنعت، صرف نمیکرد که تولید کنند؛ زیرا از خارج کشور به راحتی کالاهایی وارد میشد که سودهای بالایی هم در آن وجود داشت.
این اتفاق (بالا رفتن قیمت نفت) چه پیامدهای اقتصادی برای ایران در پی داشت؟
طی دهه 50، در ایران دولت از تولید داخلی حمایت نمیکرد و قیمت دلار را ارزان تعیین کرده بود و در نتیجه، واردات آنچنان بنیان کن شد که وقتی رژیم شاه سقوط کرد، ایران 14 میلیارد دلار واردات داشت و در ازای این رقم بالای واردات، ما فقط حدود 500 میلیون دلار صادرات غیر نفتی داشتیم؛ یعنی حدود 28 برابر کمتر از واردات، میزان صادرات ایران بود و در اثر این سیاست های غلط، توازن به هم خورد. در کشورهای لیبرال سرمایه داری مانند آمریکا، به منظور حمایت از تولید داخلی، برای واردات تا 250 درصد تعرفه قرار میدهند. به عنوان نمونه، برای جلوگیری از ورود فولاد ارزان چینی، چنین کاری کردند تا از تولید فولاد داخلی حمایت کنند اما چنین کاری در ایران رخ نداد و سیل واردات کالا و خدمات به ایران، افزایش بی رویه ای یافت.
اشتباه شاه در نحوه تخصیص این درآمد نفتی چه بود و آن پول باید در چه بخشهایی هزینه میشد تا ضمن ایجاد توسعه، باعث بالا بردن رضایت و اعتماد مردم ایران می شد؟
این مسئله به جهان بینی رژیم مربوط میشد. شاه ایران معتقد بود وظیفه ایران این است که برای آمریکا، ژاندارمی منطقه را انجام دهد و در نتیجه، هزینههای زیادی صرف ارتش و نیروهای نظامی ایران کرد؛ به گونهای که در مسائل عراق و یمن، بلوچستان و ویتنام دخالت کرد و سالها هم اسلحه و تجهیزات نظامی خریداری کرد که بسیاری از آن ها قابل استفاده نبود. در همین شرایط، نوع اقتصاد کشور به شکلی بود که باعث رشد شاه و اطرافیان او میشد. در آن زمان، فعالیتها و زیرساختهای زیر بنایی هم رشد داده شد اما تولید داخلی کاملا ویران شده و بیکاری افزایش یافته و روستاها، خالی از سکنه شده بود. شرایطی در کشور وجود داشت که راهها و فرودگاهها و راهآهن و ...، به طور نسبی رشد کرد و صنایع سنگین و ماشین سازی البته به صورت مونتاژکاری، تا حدودی توسعه یافت. در کنار همه این شرایط، شگردهایی هم برای انتقال این ثروت به خارج از کشور وجود داشت. اواخر دوره پهلوی که تقریباً مشخص شده بود انقلاب اسلامی در حال پیروز شدن است، بسیاری از ثروتمندان با دلار ارزان ثروت خود را به خارج منتقل کردند و حتی وثیقه متناسب هم به بانکها ندادند و این باعث شد بعد از انقلاب، بانکها در معرض ورشکستگی قرار گیرند.
آیا شرایط جدید باعث ایجاد فساد هم میشد؟
بله، طبیعتاً این اتفاق رخ میداد. زیرا هدف «کوخ نشینان» نبودند، بلکه «کاخ نشینان» بودند که مجازات هم نمیشدند. ثروتمندان با الگوی آمریکایی، به دنبال حداکثر سود، ثروت و لذت بودند و فارغ از هر محدودیتی، مانند دین، اخلاق و منافع ملی، به دنبال منافع خود می رفتند. قانون هم به نفع آنان بود. این مسئله، انسان را به ضد انسان تبدیل کرد و در ایران، این روش زندگی و فساد رشد یافت. در تحقیقی که میان 200 نفر از دانش آموختگان آموزشگاه عالی ملی وزارت دارایی آن زمان انجام شده بود، فقط پنج نفر فاسد نبودند.
این فساد فقط در بخشهای اقتصادی بود؟
قطعاً خیر، این فساد به بُعد اقتصادی خلاصه نمیشد و در بُعد فرهنگی هم وجود داشت. رژیم رویکردی نا عادلانه در پیش گرفته بود. الگوی فرهنگی مردم، تحت این شرایط تغییر کرد و خیلی بیشتر به سبک غربی نزدیک شد.
در آن دوره شاهد پدیدهای به نام بیماری هلندی هستیم. آیا کارشناسان سازمان برنامه و بودجه یا اقتصاد دانان آن دوره، قادر به درک و احتمال بروز این پدیده نبودند؟
این پدیده حتما قابل پیش بینی بود؛ اقتصاد ایران براساس درآمدهای نفتی میچرخید و در داخل، تجملات و مصرف گرایی وجود داشت. در کشورهایی مانند نروژ، اجازه ندادند که این پول به داخل کشور بیاید و آن را در خارج سرمایه گذاری کردند. پس، این مسئله قابل پیشبینی بود؛ زیرا روز به روز روستاها خالی از سکنه و طبقات ثروتمند ایجاد میشدند. شاه منافع خود را با منافع بیرون دقیقا یکی میدانست و فکر میکرد هر زمان که تاریخ مصرفش تمام شود، آمریکاییها به او پناه میدهند در حالی که چنین نشد.
چه بخشهایی از بالا رفتن قیمت نفت متضرر شدند و چه بخش هایی نفع بردند و پیامد این موضوع چه بود؟
ضرر کنندگان اتخاذ این سیاست، میلیونها تولید کننده و صاحبان کارخانه ها و کارگاه های کوچک تولیدی بودند و هفت میلیون نفر هم بر اثر اصلاحات ارضی، در روستاها بیکار شدند و به شهرها هجوم آوردند. با وجود جهش شدید در واردات، میزان صادرات غیر نفتی به شدت کاهش یافت و به حدود یک چهارم میزان قبل از خود رسید. تمام تولید کنندگان، به غیر از کسانی که به مونتاژکاری روی آورده بودند، متضرر شدند و متناسب با رشد جمعیت، اشتغال وجود نداشت و در نتیجه بیکاری افزایش یافت. در این میان، مجموعهای که در رأس آن، خود شاه قرار داشت، پیروز میدان بودند و به ثروت رسیدند.