می خواهی ام اما به چه عنوان؟ به چه منطق؟
می خواهمت اما به چه قیمت؟ به چه رویی؟
من بغضِ تو هستم چه بباری چه نباری
من راز تو هستم چه بگویی چه نگویی ...
یاسر قنبرلو
بین صدها سرفرازی یک تباهی لازم است
گاه در چشم خلایق رو سیاهی لازم است
زندگی شطرنج با خویش است، تا کی فکر برد؟
در میان صفحه گاهی اشتباهی لازم است
کاظم بهمنی
برای پرنده ای که نمی خواهد پرواز کند
وزنه ای است بال
که بر تن
سنگینی می کند
علیرضا روشن
خورشیدِ پشتِ پنجره پلکهای من
من خستهام! طلوع کن امشب برای من
وقتی تو دلخوشی، همه شهر دلخوشند
خوش باش هم به جای خودت هم به جای من
تو انعکاسِ من شدهای... کوهها هنوز
تکرار میکنند تو را در صدای من
نجمه زارع
سنجاق سرم چیزی از عشق نمی فهمد
فقط همین را می داند
چگونه
وقتی تو می آیی
زیباترم کند...
الهام اسلامی
دلم شکسته و اوضاع درهمی دارد
و سال هاست برای خودش غمی دارد
تو در کنار خودت نیستی نمی دانی
که در کنار تو بودن چه عالمی دارد
فرامرز عامری
هرچند دایم لای چرخ عاشقان چوب است
با این وجود احوالمان - شُکر خدا - خوب است
من با دلم دیوانهات هستم نه با عقلم!
در کارزار عشق، بیشک، عقل مغلوب است
لب باز کردی و دلم صد باغ گل وا شد
لبخندهایت موج مروارید مرغوب است
باری، ملالی نیست تا وقتی که میخندی
زیبای من! حال تمام عاشقان خوب است !
بهمن صباغ زاده
***
سخت تنها شده ام میل به رفتن دارم
آسمان گشت دلم،ابر شدم،غم دارم
قبل تو باغ و بهارو گل و بستان بودم
بعدتو فصل زمستان شده ام ،می بارم
مثل آن عاشق تنها که به زیر باران
کمرش خم شده و داغ سرش،تب دارم
تومرا سخت در آغوش پراز مهرت گیر
که در اندیشه آغوش تو شب صبح شدو بیدارم
راحله صادقی راد