بررسی میزان تحقق وعده های اقتصادی ترامپ و پیامدهای آن برای ایالات متحده
تعداد بازدید : 107
«بد من » یا «بتمن » آمریکا؟
نویسنده : نبی شریفی m.sharifi@khorasannews.com
خروج از توافق آب و هوایی پاریس، خروج از برجام، جنگ تعرفه ای با اروپا و چین، دیدار با رهبر کره شمالی یا پشت پا زدن به نشست «گروه 7» که در کانادا برگزار شد، همه این ها نقد های مثبت و منفی را از سوی دو حزب بزرگ آمریکا درباره سیاست خارجی ترامپ در پی داشته است. با این حال، بخش قابل توجهی از نخبگان آمریکایی بر این باورند که ریاست جمهوری دونالد ترامپ به این کشور آسیب می رساند. درباره ترامپ بسیاری از سیاستمداران آمریکا نگران روابط آمریکا با متحدان این کشور هستند. بسیاری ازکارشناسان مالی نیز بر این باورند که حجم بدهی و وام های دولت ترامپ در آینده ای نه چندان دور از کنترل خارج می شود. برخی از دانشمندان هم درباره تغییرات آب وهوایی و سیاست های ترامپ در این زمینه شکایت دارند. اما سوال اساسی این است که آیا این انتقاد ها ی نخبگان، دیدگاه افکار عمومی و رای دهندگان این کشور را نمایندگی می کند یا این که همانند انتخابات ریاست جمهوری گذشته که بسیاری از تحلیل گران شانس چندانی برای اقبال عمومی به ترامپ قائل نبودند این بار نیز از درک صحیح نظر قاطبه مردم آمریکا عاجز خواهند بود؟ به نظر می رسد به این موضوع از دو دیدگاه می توان نگریست اول این که اقدامات ترامپ تا چه حد به نفع آمریکاست و دوم این که افکار عمومی در شرایط فعلی چه قضاوتی درباره عملکرد وی دارد.در خصوص مورد اول شاید بتوان به جمع بندی نسبی رسیداما درباره مورد دوم عمده تحلیل ها به دلایلی از یک نقیصه جدی رنج می برد و آن هم این که بیشتر رسانه های صاحب نفوذ آمریکا از شمار مخالفان جدی ترامپ و برنامه های وی هستند بنابراین نوع تصویر منعکس شده را باید با احتیاط بررسی کرد.حالا سوال این است که ترامپ چقدر توانسته است به وعده های خود برای مردمی که به شعار «ساختن دوباره آمریکا» و «اول آمریکا» رای دادند، عمل کند؟ موفقیت های اقتصادی او پایدار خواهد بود یا مقطعی است؟ اقدامات ترامپ چه تاثیری در چشم انداز اقتصادی آمریکا داشته است؟ آیا سیاست ها و رفتار های ترامپ جایگاه آمریکا را در جهان ارتقا خواهد داد یا برعکس باعث انزوای این کشور می شود؟ او برای پویایی اقتصاد آمریکا و حتی آن چه وی احیای جایگاه آمریکا در جهان می خواند نقش «بتمن» را بازی کرده یا «بدمن»؟ این ها سوالاتی است که در ادامه گزارش به آن پرداخته شده است.
کاهش نرخ بیکاری، آن چه حزب حاکم به آن می بالد
یکی از مهم ترین شعار های ترامپ که برای رای دهندگان آمریکایی با اهمیت و جذاب بود، وعده های اقتصادی رئیس جمهور 71 ساله آمریکا بود.ترامپ در چند حوزه توانسته است موفقیت هایی کسب کند که یکی از آن ها همان رشد اقتصادی است که دولت وی در سال گذشته توانست آن را به 3درصد برساند. این همان وعده ای بود که پیشتر در دوران کارزار انتخاباتی داده بود. موفقیت بعد به بازار سهام بازمی گردد که باحضور ترامپ در کاخ سفید شاهد رشد قابل توجهی بوده است. بازارهای سهام شامل «استاندارد اند پورز» و شاخص «Nasdaq» نیز به رکوردهای تاریخی رسیدند. در حوزه اشتغال نیز، حامیان ترامپ معتقدند که وی به یک پیروزی دست یافته است. در ماه دسامبر سال گذشته نرخ بیکاری تا نرخ 4.1 درصد کاهش یافت که این رقم در 18 سال گذشته بی سابقه بوده است. بالاترین رقم نرخ بیکاری در سال 2010 به رقم 10 درصد رسید که تنها دو سال از مدیریت باراک اوباما بر کاخ سفید گذشته بود. در دوره ترامپ بسیاری از نیروهای کاری که بین سال های 2007 تا 2009 بیکارشده بودند، دوباره به چرخه اشتغال بازگشتند، اقدامی که وی و حزب حاکم به آن بالیده اند. اما، نیویورک تایمز که البته از مخالفان ترامپ هم هست در گزارشی به این موضوع پرداخت و نوشت : خیلی ها می پرسند آیا واقعا دونالد ترامپ در جهش اقتصادی اخیر آمریکا نقش داشته است یا خیر؟ پاسخ به این سوال بستگی به زاویه نگاه ما دارد. اگر تنها سطح فعالیت های اقتصادی را با صرف نظر از سرعت این فعالیت ها در نظر بگیریم، اقتصاد مقتدر به نظر می رسد. این خیلی تعجب برانگیز نیست! با گذر زمان، به لطف پیشرفت تکنولوژی و دستگاه ها و ماشین های مختلف، کارگران باید تولیدات خود را افزایش می دادند. پس انتظار ما از سرانه تولید ناخالص داخلی به استثنای برخی از دوره های رکود اقتصادی، رشد و ترقی است. با این حساب، از سال 1947 که آمار سرانه ناخالص داخلی مدرن ثبت شده، در 60 درصد مواقع، روسای جمهور به درستی می توانستند ادعا کنند که بهترین شرایط اقتصادی تاریخ را تجربه می کنند. این روزنامه در ادامه گزارش نوشت: شاید بتوان چنین جمع بندی کرد «ترامپ میراث دار اقتصادی است که از مدت ها پیش مسیر خود را به سمت بهبود در پیش گرفته است. اقتصاد دولت او، همچون قبل از این که وی زمام ریاست جمهوری را در دست بگیرد، رو به رشد بوده است. درآمد ها، اشتغال و بازده همچون گذشته افزایش می یابد.»
سفر«هارلی دیوید سون» از آمریکا یک اتفاق یا یک نشانه؟
اکونومیست در گزارشی می نویسد: «کارفرمایانی که شرکت های خود را مدیریت می کنند، از حضور ترامپ به عنوان رئیس جمهور خوشحال اند. از نگاه آن ها وقوع جنگ تجاری اهمیتی ندارد و سیاست هایی نظیر کاهش مالیات، رفع محدودیت ها و امتیازات بالقوه تجاری به سود آن هاست. چرا که رقابت با شرکت های خارجی وجود ندارد و در نتیجه سرمایه گذاری بیشتر و درآمدها افزایش می یابد.» اما به نظر می رسد این نمی تواند همه ماجرا باشد. آیا تعرفه هایی که ترامپ بر کالاهای وارداتی از جمله بر فولاد و آلومینیوم گذاشته و واکنش متقابل تعرفه ای اروپا و چین و کانادا را برانگیخته به نفع کارگران، صنعت و صاحبان سرمایه آمریکاست؟ «سارا سندرز»، سخنگوی کاخ سفید می گوید: «اتحادیه اروپا با سیاست های تجاری ناعادلانه و تبعیض آمیز، در تلاش برای تنبیه نیروی کار آمریکاست.» هفته گذشته شرکت موتورسیکلت سازی آمریکایی معروف «هارلی دیویدسون» اعلام کرد، برای مقابله با تعرفه های گمرکی اتحادیه اروپا که در واکنش به افزایش تعرفه ها در آمریکا وضع شده، بخش زیادی از فعالیت هایش را از «کانزاس سیتی» به «تایلند» منتقل می کند. هارلی دیویدسن می گوید: افزایش 25 درصدی تعرفه های گمرکی اروپا، هزینه های سالانه این شرکت را تا 100 میلیون دلار افزایش می دهد. «جنرال موتورز» نیز آخر هفته گذشته هشدار داد، تعرفه ها بر واردات قطعات خودرو به آمریکا می تواند به منزوی شدن شرکت های آمریکایی از جمله جنرال موتورز در بازار جهانی منجر شود. همچنین یک نکته دیگر در این تصمیم وجود دارد. ترامپ قول داده بود با جلوگیری از موج مهاجرت به اشتغال کمک کند، اما به نظر می رسد با دستورات جدید رئیس جمهور آمریکا، تکرار سناریوی مشابه این غول موتورسیکلت سازی برای برخی صنایع آمریکایی محتمل است. این یعنی کارگران آمریکایی نیز ممکن است به سبب جابه جایی شغل خود را از دست دهند. همچنین جنگ تعرفه ای یک پیامد ناخوشاینددیگر برای مصرف کنندگان آمریکایی خواهد داشت. این تعرفه ها باعث افزایش قیمت کالای وارداتی یا حتی برخی کالاهای ساخته شده خواهد شد که این افزایش تورم به مذاق جامعه مصرفی آمریکا خوش نخواهد آمد. در همین حال روز گذشته سناتور های جمهور ی خواه وزیر بازرگانی کابینه ترامپ را در اعتراض به افزایش قیمت فولاد در داخل به دلیل جنگ تعرفه ها به سنا فرا خواندند.
خداحافظی با قدرت رهبری آمریکادر جهان؟
البته این تنش ها عمدتا اقتصادی بوده و البته برخی رفتار های سیاسی مانند خروج از برجام عملا باعث شده است تا بسیاری از متحدان واشنگتن به فکر جایگزینی عملی این متحد خود یا تشکیل سازوکاری برای حفظ منافع شان بدون حضور آمریکا شوند که قطعااین روند در بلند مدت به رغم این که شکاف فراآتلانتیکی را افزایش خواهدداد نفوذ آمریکا بر این کشور ها را نیز کاهش می دهد و به نوعی باعث استقلال آن ها در موضع گیری های سیاسی و بین المللی آن ها از آمریکا خواهد شد.چیزی که تا کنون از سوی خیلی از دولت های آمریکا از جمله دولت اوباما تحت عنوان حفظ «قدرت رهبری آمریکا» دنبال می شد.
طرح مالیاتی ترامپ، از شکاف تا گسل طبقاتی
10 روز مانده به پایان سال گذشته میلادی، مجلس نمایندگان آمریکا پس از مجلس سنای این کشور، طرح مالیاتی ترامپ را تصویب نهایی کرد. اقدامی که از آن به عنوان بزرگ ترین طرح اصلاح مالیاتی در این کشور ظرف 30 سال گذشته یاد می شود. این طرح که با موافقت 51 سناتور تصویب شده بود، توانست رای مثبت 224 نماینده در برابر رای مخالف 201 نماینده از نمایندگان کنگره را به خود جلب کند. بر اساس این طرح میزان مالیات شرکت ها و ثروتمندان به طور قابل توجهی کاهش می یابد و در همین حال تخفیف هایی موقت و ناهمگون برای بقیه بخش های درآمدی جامعه در نظر گرفته می شود. قانونی که منجر به عمیق تر شدن شکاف طبقاتی و بیشتر شدن نابرابری اجتماعی در آمریکا می شود. دموکرات ها این طرح را «به حراج گذاشتن دولت» خوانده اند و سناتور الیزابت وارن که به صراحت لهجه مشهور است آن را «سرقت» نامیده است. مهم ترین بخش این طرح 500 صفحه ای کاهش چشمگیر مالیات بر درآمد شرکت های بزرگ است. در قانون جدید مالیات گروه های صنعتی و اقتصادی از 35 درصد به 21 درصد کاهش می یابد. کاهشی چشمگیر و بی سابقه که دونالد ترامپ آن را زمینه ساز رشد اقتصادی و ایجاد اشتغال می داند اما منتقدان می گویند این بخشش مالیاتی هدیه ای به قشر مرفه آمریکاست و در عوض صدها میلیارد دلار به کسر بودجه دولت خواهد افزود. «کاترین رامپل» در گزارشی برای روزنامه واشنگتن پست نوشت: «محور اصلی این سیاست این است که ثروت از نسل جوان گرفته شده و در اختیار افراد سالخورده قرار بگیرد. این سیاست مالیاتی بیش از همه به نفع کسانی است که درآمدهای کلان دارند... البته فرزندان ما و نسل های بعد از آن ها هزینه های این اشتباهات را خواهند پرداخت.» به گزارش بی بی سی، کمیته مشترک و مستقل بررسی قوانین مالیاتی اعلام کرده است که قانون جدید در 10 سال آینده یک هزار و 400 میلیارد دلار به کسری بودجه آمریکا خواهد افزود. این در حالی است که دولت آمریکا هم اکنون با کسری بودجه 20 تریلیون دلاری (بیست هزار میلیارد دلار) روبه روست. کسری بودجه دولت فدرال بر بسیاری از طرح های توسعه تاثیر گذاشته است؛ به طوری که برخی از کارشناسان اقتصادی بر این باورند که آمریکا دیگر قادر به مهار بدهی عمومی خود نیست و نمی تواند هزینه ای را برای طرح های عمرانی یا بهداشت عمومی اختصاص دهد. ضمن این که با افزایش بودجه دفاعی، میزان فقر در میان آمریکایی ها افزایش یافته است و نرخ بیکاری کاهش نخواهد یافت. سناتور برنی سندرز، دی ماه گذشته در مجلس سنا در گفت وگو با سی ان ان به گزارش مرکز سیاست گذاری مالیاتی آمریکا اشاره کرده و گفته بود: «با اجرای قانون مالیاتی دولت ترامپ، پس از گذشت 10 سال، 83 درصد از مزایای کاهش مالیات ها به جیب ثروتمندانی می رود که یک درصد جمعیت کشور را در بر می گیرند. در نتیجه اجرای این قانون، هشتاد میلیون آمریکایی وادار می شوند مالیات بیشتری پرداخت کنند. دست کم 13 میلیون نفر هم بیمه درمانی خود را از دست می دهند و حق بیمه ها سرسام آور افزایش می یابد.همچنین با کسری بودجه 1400 میلیارد دلاری روبه رو می شویم و میلیونرها و میلیاردرها فربه تر می شوند.»
حذف مهاجرانی که بخشی از چرخ اقتصاد را می چرخانند
«بیل ساپوریتو» نویسنده هفته نامه نیوزویک در گزارشی به دستاوردهای اقتصادی ترامپ می پردازد و می نویسد: دونالد ترامپ، مانند پنج رئیس جمهوری قبلی عصر مدرن آمریکا، سال گذشته که وارد کاخ سفید شد، وارث اقتصادی رو به رشد بود. با این که آمار بیکاری پایین است، تورم همچنان قابل مهار است و رشد تولید ناخالص داخلی -همان طور که ترامپ وعده داد- از مرز 3درصد گذشت، برخی کارشناسان اقتصادی شروع به پس گرفتن ارزیابی های خوش بینانه خود کرده اند که دلیل اش، خود ترامپ است. به نظر می رسد دستور کار «اول آمریکا» ی ترامپ، از مهاجرت گرفته تا تجارت و سیاست مالیاتی موجب شده است تا اهداف وی رو به شکست باشد. برای مثال، مسئله مهاجرت را در نظر بگیرید. اقتصاد آمریکا برای افزایش تولید ناخالص داخلی نیاز به رشد جمعیت دارد. مسئله ساده ای است. هزینه های مصرف کننده حدود 70 درصد تولید ناخالص داخلی را تشکیل می دهد: هر چه مصرف کنندگان بیشتر باشند، مصرف هم بیشتر می شود. اما این یک روی سکه مهاجرت است. مسئله بعدی نیروی کار ارزان قیمت است. ترامپ با اعمال سیاست «تحمل صفر» در حال حذف این گروه است. مقامات مهاجرتی آمریکا با جمع آوری صدها کارگری که مدارک شغلی مناسب ندارند، لطمه گسترده ای به شرکت های بسته بندی گوشت، شرکت های زیباسازی فضای سبز و شرکت های دیگر وارد کرده اند. در حالی که محدودیت های اعمال شده در صدور روادید و حمله به محل کار افراد (مهاجران غیرقانونی)، وعده ترامپ را برای سرکوب مهاجران بدون مدرک عملی کرده است، بر اساس گزارش «اتحادیه ملی شرکت های مستقل»، از هر سه شرکت کوچکی که نیازمند نیرو هستند، یک شرکت نمی تواند نیروی انسانی مورد نیاز خود را تامین کند و حدود یک چهارم این شرکت ها می گویند مشکل اصلی شان، همین است. بنا بر اعلام دفتر بودجه کنگره، پیش بینی می شود عرضه کار سالانه تنها 0.5 درصد رشد کند. این به منزله مانعی دیگر در مسیر رشد تولید ناخالص داخلی است. البته این سکه روی دیگری هم دارد. ترامپ با این سیاست هم به رای دهند گانش ثابت کرده به شعارهایش پایبند است و هم حمایت های ملی گرایانه را جلب خواهد کرد.در این میان البته، اگرچه هم اکنون نرخ رسمی بیکاری آمریکا در پایین ترین سطح قرار دارد، اما موسسه خیریه «سیف هاوس اوتریچ» اعلام کرده که دستکم 40 درصد افرادی که به این موسسه برای دریافت کمک مراجعه می کنند، شاغل هستند و حتی دو یا سه شغل و فرزند دارند؛ برخی از آنان نیز در ساختمان های متروکه یا خودروهایشان زندگی می کنند.
زاغه نشینان سرزمین میلیونرها
غول های تکنولوژی در «سیلیکون ولی» دور هم جمع شده اند و بزرگ ترین بازار داد و ستد بورس و اوراق بهادار در «وال استریت» قرار گرفته، اما ثروت ها و تخصص های عظیم در این کشور، در تضادی شوک آور با شرایطی قرار دارند که شمار زیادی از شهروندانش در آن زندگی می کنند. «فیلیپ آلستون» استاد حقوق دانشگاه نیویورک، گزارشی راکه به سفارش شورای حقوق بشر سازمان ملل در باره فقر مطلق و حقوق بشر در آمریکا انجام داده بود، منتشر کرد. گزارشی که واکنش منفی مقامات دولت و نماینده آمریکا در سازمان ملل را در پی داشت. «آلستون» برای تهیه این گزارش به همراه گروهی از دستیاران و همکارانش به سراسر آمریکا از ایالت پورتوریکو و واشنگتن دی سی و آلاباما گرفته تا کالیفرنیا، جورجیا و ویرجینیای غربی سفر کرده است. در گزارش او آمده است از هر هشت آمریکایی یک نفر در فقر زندگی می کند؛ یعنی 12.7 درصد جمعیت آمریکا فقیر هستند که می شود 40 میلیون نفر. حدود نصف این رقم یعنی 5/18 میلیون نفر در «فقر مفرط» و 5.3 میلیون نفر در شرایط «فقر مطلق» زندگی می کنند. از 40 میلیون فقیری که در آمریکا زندگی می کنند گروهی فقیر متولد شده اند و گروهی نیز به دلیل شرایط و احوالی که خارج از کنترلشان بوده است مثل معلولیت های روانی و فیزیکی، طلاق، فروپاشی خانواده، بیماری، پیری، بیکاری و تبعیض در بازار کار، به فقر دچار شده اند.«آلستون» در ایالت «آلاباما» با خانواده ای برخورد کرده است که مجبور بودند زندگی خود را با درآمد ماهانه 958 دلاری اداره کنند. این یعنی یک پنجم میانگین دستمزد سالانه در آمریکا. (بر اساس آمار سازمان «همکاری و توسعه اقتصادی» میانگین دستمزد سالانه در آمریکا 60 هزار و 558 دلار در سال 2017 بوده است.) این پژوهشگر سازمان ملل می گوید در روز نخست بازدیدش از این منطقه فاضلاب زیادی در نزدیکی خانه ها مشاهده کرده که درون آن قارچ و کپک وجود داشته است و این نشان می دهد زیرساخت های این منطقه بسیار ضعیف است. او می گوید: هرگز چنین مشکل فاضلابی در کشور های توسعه یافته ندیده است. آلستون معتقد است «سیاست هایی که سال گذشته [توسط ترامپ] در پیش گرفته شده اند عمداً به گونه ای طراحی شده اند که حمایت های بنیادی از فقرا را کاهش دهند، بیکاران را مجازات کنند و حتی حقوق بهداشتی بنیادی شهروندان را به امتیاز دور از دسترسی تبدیل کرده اند که باید برای به دست آوردن آن تلاش کرد» . اشاره وی، قانون بیمه درمانی همگانی موسوم بهAffordable Care Act است که جمهوری خواهان آن را «اوباماکر» نامیدند. بر اساس آمارهای رسمی جمعیت کارتن خواب های آمریکا بیش از نیم میلیون نفر برآورد شده است. یعنی از هر 500 آمریکایی یک نفر در خیابان می خوابد. بر اساس گزارش ها، فقط در نیویورک 76 هزار نفر کارتن خواب هستند. «نیکی هیلی» نماینده آمریکا در سازمان ملل، درباره این گزارش که دو روز پس از اعلان خروج آمریکا از شورای حقوق بشر منتشر شد، توصیه کرده است که این سازمان باید بر فقر و تنگدستی در کشورهای جهان سوم تمرکز کند! او گفته که «برای سازمان ملل واقعا مسخره است که به بررسی فقر در آمریکا بپردازد.» در مقابل «برنی سندرز»، سناتور ایالت ورمونت از «نیکی هیلی» خواسته است پاسخ گوی آمارهایی باشد که «نشان می دهند بیش از 30 میلیون نفر در آمریکا تحت بیمه درمانی نبوده، بیش از نیمی از کارگران اندوخته بازنشستگی ندارند و 140 میلیون نفر در آمریکا به سختی از عهده هزینه های اولیه زندگی برمی آیند.» او همچنین گفته «امیدوارم قبول کنید در کشوری که سه ثروتمند، ثروتشان بیش از نیمی از جامعه باشد، ما بایستی عملکرد بهتری داشته باشیم» . اشاره سندرز به تحقیقی است که «مرکز مطالعات سیاسی» چند ماه پیش انجام داد و به این نتیجه رسید که مجموع ثروت «بیل گیتس»، مؤسس شرکت مایکروسافت، «جف بیزوس»، مؤسس شرکت آمازون و «وارن بافت»، سرمایه گذار آمریکایی از مجموع دارایی های 50 درصد پایین جامعه آمریکا بیشتر است.50 درصد پایین جامعه آمریکا 160 میلیون نفر یا 63 میلیون خانوار آمریکایی هستند که مطابق این تحقیق ثروت خالص برخی از آن ها صفر یا منفی است، در حالی که سه ثروتمند یادشده حدود 263 میلیارد دلار ثروت در اختیار دارند. نتیجه این توزیع نابرابر ثروت، تضعیف «طبقه متوسط» شده است. این وضعیت در دوره ترامپ تشدید شده است و برخی کارشناسان اقتصادی از احتمال نابودی کامل «طبقه متوسط» در آمریکا ابراز نگرانی کرده اند. نشریه «فورچون» در مقاله ای در اول آگوست 2017، توزیع نابرابر ثروت در آمریکا را خیلی بدتر از کشورهای دشمن آمریکا همچون روسیه توصیف کرده است. براساس گزارش فورچون، این وضعیت در ایالت های مختلف آمریکا متفاوت است. مثلا کیفیت زندگی در نیویورک با کیفیت زندگی در سوئیس برابر است اما میامی شبیه زیمبابوه است.
قورباغه اقتصاد در دیگ ترامپ
با همه فراز و فرودهایی که در بالا گفته شد، در شرایط کنونی می توان گفت که ترامپ برای اکثریت مردم آمریکا که به وی رای دادند، نقش «بتمن» را بازی کرده است. بیش از چهار ماه تا زمان برگزاری انتخابات میان دوره ای کنگره آمریکا که در ماه نوامبر برگزار می شود، باقی است. حالا، نتایج به دست آمده از میانگین نظرسنجی ها که سایت Real Clear Politics آن را منتشر می کند و از دقت زیادی برخوردار است، کاهش فاصله جمهوری خواهان با دموکرات ها در دو ماه اخیر را نشان می دهد. این فاصله که در ماه دسامبر گذشته حدود 13 درصد بود، اکنون به 6درصد کاهش یافته است. درحالی که 46.5 درصد از پرسش شوندگان اعلام کرده اند که در ماه نوامبر به نامزد دموکرات ها رای خواهند داد و 40.5 درصد نامزدهای جمهوری خواه را انتخاب خواهند کرد. موفقیت در تصویب و اجرای قانون کاهش مالیات ها، سرسختی در مواجهه با پدیده مهاجرت های غیر قانونی، برخورد آمریکا با آن چه نظام تجارت ناعادلانه می خواند بر مقبولیت ترامپ نزد رای دهندگان محافظه کار و گروه های اجتماعی ناراضی از وضع موجود در آمریکا افزوده است. در این میان اما، اندیشکده «taxfoundation» در گزارشی نوشت که در صورت اجرای کامل تعرفه های گمرکی هم از سوی واشنگتن و هم طرف های دیگر، تولید ناخالص ملی آمریکا 0.44 (چهل و چهار صدم) درصد کاهش خواهد یافت که زیانی برابر 110 میلیارد دلار است. همچنین، کاهش 0.31 (سی و یک صدم) درصدی دستمزدها و از دست رفتن نزدیک به 315 هزار فرصت شغلی در آمریکا نیز از دیگر پیامدهای تصمیم تعرفه ای ترامپ خواهد بود. اندیشکده «taxfoundation» و بخشی از تحلیل گران از «آینده» صحبت می کنند، در حالی که ترامپ و طرفدارانش از پیروزی در «زمان حال» سخن می گویند. شاید بتوان دیدگاه تحلیل گران آینده نگر درباره آمریکای ترامپ را به تئوری «قورباغه و قابلمه آب جوش» تشبیه کرد. اگر شما قورباغه را در آب در حال جوش بیندازید، سریع از آب بیرون خواهد پرید اما اگر در آب ولرم بگذارید و به تدریج آب را به نقطه جوش برسانید، قورباغه متوجه نخواهد شد چه بر سرش خواهد آمد، او وقتی هوشیار خواهد شد که فلج شده است و در دیگ جوش خواهد مرد. آیا آمریکای ترامپ به آن سو می رود؟