100 سال از پایان جنگ جهانی اول گذشت
تعداد بازدید : 91
14 میلیون قربانی؛ تاوان جنگ طلبی اروپایی ها
جواد نوائیان رودسری
info@khorasannews.com
هنگامی که در 28 ژوئن سال 1914، گلولهای که از تپانچه گاوریلو پرینسیب، جوان ملیگرای صرب شلیک شد، سینه آرشیدوکت فرانتس فردینانند، ولیعهد امپراتوری اتریش را شکافت، اروپا در آستانه بزرگ ترین جنگی قرار داشت که تاریخ بشر تا آن زمان به خود دیده بود. مرگ ولیعهد خاندان هابسبورگ فقط یک بهانه بچگانه بود! قدرتهای اروپایی از مدتها قبل به دلیل تعارض منافع، به یکدیگر چنگ و دندان نشان میدادند. توسعهطلبی روزافزون و میلیتاریسمی که به اوج خود رسیده بود، وقوع جنگ را اجتناب ناپذیر میکرد. افتادن بختک استعمارطلبی اروپاییها بر سراسر جهان، مستعمرهها را هم درگیر این جدال ناخواسته کرده بود. از یک سو، انگلیس و فرانسه به عنوان قدرتهای نسبتاً باسابقهتر استعماری، بر سر به دست آوردن سهم بیشتر از منافع مستعمرات آسیایی و آفریقایی، به جدال سخت و سنتی خود مشغول بودند. بریتانیا ترجیح میداد به جای مشغول شدن در اروپا، وقت و تلاش خود را بر خارج از قاره سبز متمرکز کند. نیروی دریایی قدرتمند این کشور، قدرت چنین مانوری را به انگلیس میداد. اما مسئله به همینجا ختم نمی شد؛ دولتهای نوظهور استعماری، از غنایمی که در اختیار قدیمیترها بود، سهم میخواستند. آلمان که پس از اتحاد شاهزادهنشینهای پروسی، شکل واحد و قدرتمندی به خود گرفته و در سایه اقتدار بیسمارک، صدراعظم آهنین، به انضباط معروف آلمانی دست یافته بود، تلاشهای استعماری خود را، اواخر قرن نوزدهم آغاز کرد و توانست مناطقی مانند کامرون را در آفریقا، از آن خود کند. اما غولهای نوظهور، با این مستعمرات محدود سیر نمیشدند.در شرق، ژاپنیها که پس از انقلاب میجی، روند رو به رشد خود را با شتاب طی و در سال 1905، نیروی دریایی تزارها را مغلوب کرده بودند، حالا میخواستند زمین و منابع آن سوی دریای ژاپن را از آن خود کنند؛ سرزمینی که طمع چشم بادامیها را بر میانگیخت، چین بود. طولی نکشید که ژاپنیها توانستند با استفاده از اختلافات شدید چینیها با یکدیگر، کار را یکسره و پس از اشغال منچوری، دستاندازی به دیگر نقاط زرخیز این کشور را آغاز کنند. در همان حال، برخی قدرتهای قدیمی جهان، در حال احتضار بودند. امپراتوری چند صد ساله عثمانی که تنها نماد بازمانده عصر طلایی اقتدار مسلمانان محسوب میشد، حالا دیگر «مرد بیمار اروپا» بود! تزارهای روسیه نیز که سالها به تاخت و تاز در اروپا و آسیا پرداخته و مناطق وسیعی را تصرف کرده بودند، به پوسیدگی نظام سیاسی، اجتماعی و اقتصادی ابتلا داشتند و قیام و شورشهای دهقانانی که از فاصله دهشتناک طبقاتی و فقر غیرقابل تحمل به جان آمده بودند، حیات امپراتورانی را که خود را میراثدار بیزانس کهن میدانستند، تهدید میکرد؛ تهدیدی که در نهایت با انقلاب اکتبر 1917، عینیت پیدا کرد و کار تزارهای خودخواه را ساخت و اتحاد آن ها با رقیب دیرینشان، یعنی انگلیس هم نتوانست جلوی اضمحلال امپراتوری روسیه تزاری را بگیرد.
مقدمهای برای برافروختن آتش جنگ
پیش از آنکه شعلههای جنگ جهانی اول زبانه بکشد، توافقنامههای صلحی میان دولتهای متخاصم بعدی، به امضا رسید؛ اما همه میدانستند که صلحهای برقرار شده، بسیار لرزان و ناپایدار است. هجوم ایتالیاییها به لیبی که ظاهراً تحت حاکمیت عثمانیها بود، به همه قدرتهای اروپایی فهماند که میشود از مرد بیمار اروپا، به راحتی زمین گرفت و باج هم نداد! نظامیان عثمانی در لیبی، فقط 19 روز در مقابل ارتش نه چندان بزرگ ایتالیا که برای نخستین بار در تاریخ جنگها از هواپیما استفاده میکرد، دوام آوردند. انعقاد پیمان «اوخی» در اواخر سال 1912 و واگذاری لیبی به ایتالیا از سوی عثمانی، دهان استعمارگران را آب انداخت! تکاپو برای به غنیمت بردن تکههای بیشتری از لاشه امپراتوری محتضر عثمانی آغاز شد. انگلیسیها از مدتها قبل در عراق، حجاز و مصر فعال بودند. جاسوس برجسته انگلیس، موسوم به لورنس، توانسته بود شریف مکه را برای شورش علیه اسلامبول و طرح ادعای استقلال سرزمینهای عربی به زعامت خودش، راضی کند. این فعالیتها آنقدر گسترده بود و چنان عثمانیها را از درون تخریب کرد که با شروع جنگ جهانی اول و با وجود قرار گرفتن آن ها در کنار آلمانیها، با ضربات سنگین نیروهای متفقین از هم پاشیدند و میانرودان و شمال آفریقا، در اختیار متفقین قرار گرفت؛ فرصتی طلایی برای صهیونیستها تا بتوانند به رؤیای خود برای اشغال فلسطین، جامه عمل بپوشانند. عثمانیها که نتوانسته بودند بر دشمن خارجی غلبه کنند، به جان اتباع خود افتادند؛ قتلعام هزاران ارمنی به بهانه طرفداری از روسیه تزاری، در همین زمینه انجام گرفت. در ایران اوضاع به مراتب وحشتناکتر بود. وقتی مشروطهخواهان نتوانستند به درگیریهای دامنهدارشان خاتمه دهند، هرج و مرج همه جا را فرا گرفت. با آغاز جنگ جهانی اول و با وجود اعلام بیطرفی از سوی دولت ایران، متفقین برای اعلامیه مستوفیالممالک پشیزی ارزش قائل نشدند! جنوب ایران جولانگاه انگلیسیها شد و در شمال غربی نیز، عثمانیها تا همدان پیش آمدند تا با روسها، داخل خاک ایران بجنگند. ثمره این تهاجمات پیدرپی، بر باد رفتن استقلال ایران و قربانی شدن بیش از 8 میلیون ایرانی با سیاست ضدانسانی دولت استعمارگر بریتانیا بود.
اروپاییهای دوستدار جنگ
شاید مضحک به نظر برسد، اما وقتی در اول اوت 1914، تصمیم دولتهای متخاصم اروپایی برای آغاز جنگ به اطلاع مردم رسید، گروهی از آن ها در خیابانهای پایتختهای اروپا، جشن و پایکوبی به راه انداختند. سایه مهیب تبلیغات جنگسالاران، چنان بر ذهن و فکر مردم سایه انداخته بود که حتی برای آن ها مجال فکر کردن به عواقب دردناک جنگ را باقی نگذاشت. آلمانها که از دشمنی عثمانی با روسیه خبر داشتند، توانستند تُرکها را به بازی خطرناک خودشان بکشانند. دلیل اصلی توفیق آلمانها، شکستهای پیدرپی عثمانیها در بالکان بود. هنگامی که روسها، در پی انقلاب اکتبر، از جنگ کناره گرفتند، گویی زیر پای متفقین خالی شد؛ اما ورود آمریکا به جنگ، دوباره کفه ترازوی قدرت را به نفع متفقین سنگین کرد. آمریکا که سرزمیناش از جبهههای جنگ هزاران کیلومتر فاصله داشت، در مرحلهای حساس وارد درگیری شد.
راز تلگراف زیمرمن
دانستن اینکه بهانه آمریکا برای ورود به جنگ جهانی اول چه بود نیز، جالب است. وودرو ویلسون در 6 آوریل 1917 و در واپسین ماههای جنگ جهانی اول، به آلمان اعلان جنگ داد. آلمانیها از مدتها قبل با هدف ضربه زدن به نیروی دریایی انگلیس، حملات گسترده زیردریاییها علیه کشتیهای بریتانیایی را سازمان دهی کرده بودند. آمریکا مراودات تجاری فراوانی با انگلیس داشت و حمله آلمان به کشتیهای تجاری که برخی با پرچم آمریکا در اقیانوس اطلس تردد میکردند، یکی از دلایل امضای فرمان اعلام جنگ توسط ویلسون بود. اما شاید مهم ترین دلیلی که مورخان آن را به عنوان عامل اصلی ورود آمریکا به جنگ جهانی اول میشناسند، تلگراف زیمرمن باشد. زیمرمن، وزیرخارجه وقت آلمان، طی توافق با آمریکا، توانست امتیاز ارسال پیامهای رمز برای سفارتخانههای برلین در کشورهای آمریکای مرکزی را با استفاده از شبکه تلگراف بیسیم آمریکا به دست آورد. انگلیسیها که نتوانسته بودند آمریکا را برای عدم پذیرش این تقاضا مجاب کنند، دست به فعالیتهای جاسوسی زدند.روز 16 ژانویه 1917 تلگرافی از واشنگتن به سفارت آلمان در مکزیکوسیتی، پایتخت مکزیک، ارسال شد که محتوای آن چنین بود: «ما قصد داریم در اول ماه فوریه، جنگ زیردریایی خود را بدون هیچ محدودیتی آغاز کنیم. باید در اینراه تلاش کنیم تا باعث نشویم بیطرفی آمریکا در جنگ از بین برود. در صورتیکه در این راه موفق نشدیم، به مکزیک پیشنهاد توافقی خواهیم داد که برپایههای زیر استوار است: جنگ در کنار هم، صلح با یکدیگر، حمایت مالی سخاوتمندانه و ایستادگی از سوی ما، برای بازپسگیری سرزمینهای نیومکزیکو، آریزونا و تگزاس که مکزیک از دست داده [و به آمریکا واگذار کرده] است. جزئیات این توافق در انتظار پاسخ شماست.» این تلگراف را زیمرمن به صورت رمز مخابره کرده بود، اما انگلیسیها توانستند رمز آن را بشکنند. روز 26 فوریه 1917، متن این تلگراف به دولت آمریکا داده شد و این، تصمیم یانکیها را برای ورود به جنگ قطعی کرد. با ورود آمریکا به جنگ از یک سو و از سوی دیگر، کنار کشیدن تدریجی متحدان آلمان، جنگ جهانی اول، با امضای قرارداد آتش بس توسط آلمانها در اواخر سال 1918، به پایان رسید.
پیامدهای نخستین جنگ عالمگیر
نخستین پیامد جنگ جهانی اول، قربانی شدن بیش از 14 میلیون انسان بود؛ چیزی که میتوانست اروپاییهای به ظاهر متمدن را برای همیشه شرمسار نگه دارد. در این جنگ، تمام موازین اخلاقی مورد ادعای غربیها زیر پا گذاشته شد. آن ها برای نخستین بار، از گازهای شیمیایی و به طور مشخص، گاز «کُلُر» علیه یکدیگر استفاده کردند. هواپیماها به صورت بسیار گسترده برای کشتار نظامیان و غیرنظامیان به کار گرفته شد و هنر طراحی ماشینآلات، نبوغی ویژه به خرج داد و تانک را برای نبردهای زمینی به طرفین تقدیم کرد. حاصل همه این فعالیتها، کشتار و قتل عام بیشتر بود. هر دو طرف جنگ در این قتلعام وحشیانه حضوری فعال داشتند، اما دود این حریق، فقط به چشم متحدین و به ویژه ژرمنها رفت! آلمان سنگینترین تاوان ممکن را پرداخت؛ تمامی مستعمراتش را از دست داد و مجبور شد طبق معاهده ورسای، خفتبارترین تعهدات را بپذیرد:«1-تمامی کشتیهای جنگی و تجاری آلمان به انگلستان و فرانسه داده میشود، 2- آلمان با هزینه خود برای متفقین کشتی میسازد، 3- آلمان باید از تمامی داراییهای خود در سایر کشورها چشم بپوشد، 4- آلمان باید 5 هزار موتور قطار و ۱۵۰ هزار اتومبیل برای متفقین تولید کند، 5- آلمان باید به مدت ۱۰ سال مقادیر زیادی (مقادیر در پانویس قرارداد ذکر شده بود) زغال سنگ به فرانسه، ایتالیا و بلژیک بپردازد، 6- متفقین تا پنج سال بر واردات و صادرات آلمان نظارت داشته باشند، 6- رودهای الب و اودر و همچنین کانال کیل در آلمان بینالمللی اعلام میشود، 7- آلمان باید ۶ میلیارد و ۶۰۰ میلیون لیره استرلینگ به صورت نقدی غرامت به متفقین بپردازد، 8- ناحیه زغال سنگ خیز سار، به مدت ۱۵ سال به فرانسه واگذار شود، 9- آلمان باید ارتش خود را به 100 هزار نفر، آن هم بدون تانک، سلاح سنگین و خودروهای زرهی، کاهش دهد، 10- آلمان از حق داشتن زیردریایی و سربازگیری محروم میشود، 11- آلمان از داشتن نیروی هوایی محروم و نیروی دریایی آن هم به ۶ فروند کشتی جنگی و تعدادی رزمناو و اژدر محدود میشود.» افزون بر این موارد، دهها مورد محدودیت دیگر نیز، در 440 ماده معاهده ورسای، برای آلمان در نظر گرفته شده بود که خود، عاملی برای تحقیر شدید مردم این کشور و روی آوردن آن ها به فاشیسم هیتلری برای در هم کوبیدن این محدودیتها در سالهای بعد شد.فروپاشی امپراتوری عثمانی هم، از دیگر پیامدهای جنگ جهانی اول بود. امپراتوری عثمانی به شبه جزیره آناتولی محدود شد و انگلیس و فرانسه، امتیاز قیمومت و در واقع حق تسلط و استعمار میانرودان، سواحل دریای مدیترانه، حجا ز و شمال آفریقا را به دست آوردند. انگلیس بیشتر متصرفات عثمانی را از آن خود کرد؛ عراق، اردن، فلسطین، شبه جزیره عربستان و مصر در زمره مناطقی قرار داشتند که به چنگ انگلیسیها افتادند. فرانسه نیز به لبنان و سوریه بسنده کرد! این اتفاق زمینه مرزکشیهای قومیتی بعدی را فراهم کرد. خطوط مرزی آینده، توسط استعمار انگلیس ترسیم شد؛ خطوطی که به هیچ عنوان مبنای تاریخی و حتی جغرافیایی نداشت. دورانی پرمحنت برای مردمان استعمارزده آسیا و آفریقا، آغاز شده بود.
منابع:
جنگ جهانی اول؛ رابرت گرین؛ ترجمه مهدی حقیقت خواه
تاریخ مختصر قرن بیستم؛ ریچارد گاف؛ ترجمه خسرو قدیری؛ جلد اول
توپ های ماه اوت؛ باربارا تاکمن؛ ترجمه محمد قائد