تاسیس مدرسه؛ «نهضت فرهنگی» میرزا کوچک خان
جواد نوائیان رودسری
info@khorasannews.com
97 سال از شهادت بزرگمرد گیلان میگذرد؛ مبارزی نستوه و خستگیناپذیر که عمری را در راه استقلال، آزادی و اعتلای میهن سپری کرد؛ میرزاکوچکخان جنگلی؛ مردی که به جنگ ناامیدی رفت و در تاریکترین ادوار تاریخ معاصر ایران، بیرق مبارزه با ظلم و ستم را برافراشت و جان بر سر این امر مقدس گذاشت. او که در سال 1257 هـ.ش در محله استادسرای رشت و در خانوادهای اهلعلم دیده به جهان گشوده بود، در هنگامه انقلاب مشروطیت، رخت آزادی خواهی بر تن کرد و در نبردهای سخت و توانفرسای آن عصر، حضوری فعال داشت. میرزا، طلبهای که برای احیای آزادی از دست رفته ایران، سر از پا نمیشناخت، سرانجام در سرمای جانکاه ارتفاعات تالش، در یازدهم آذرماه سال 1300، جان سپرد؛ در حالی که آرزوی میهنی آباد و آزاد، با مردمانی آگاه را در سر میپروراند.
چرا جنگلیها قیام کردند؟
هدف قیام جنگل، احیا و عملیکردن آرمانهای برباد رفته مشروطیت بود. واقعیت آن است که انقلاب مشروطیت، پس از فتح تهران و تشکیل مجلس شورای ملی دوم، در سال 1288، سیری قهقرایی داشت. از یک سو اختلافات داخلی که دستهای پیدا و پنهان استعمارگران به آن دامن میزد و از سوی دیگر، رقابت دولتهای خارجی، به ویژه پس از شروع جنگ جهانی اول، عملاً به تعطیلی مشروطه انجامید و این موضوع، با پذیرش اولتیماتوم روسیه تزاری از سوی ناصرالملک و تعطیلی چهارساله مجلس شورای ملی، جنبه عینی به خود گرفت. از سوی دیگر، قرارداد 1907 میان روسیه و انگلیس که عملاً ایران را به دو منطقه نفوذ تقسیم میکرد، باعث بغرنجتر شدن شرایط شد. میرزا کوچکخان، همزمان با وقوع این مصیبتها، قیام خود را با تشکیل یک گروه 17 نفری در نزدیکی فومن، آغاز کرد. دو سال بعد و در شرایطی که جنگلیها در جامعه بسیار محبوب شده بودند، روزنامه «جنگل» به عنوان ارگان رسمی «اتحاد اسلام» منتشر شد؛ روزنامهای که در عمل، تبیین کننده دیدگاههای میرزاکوچکخان و جنگلیها بود.آنچه پیش از هر چیز، علاقه مردم رنج دیده گیلان و بخشهایی از مازندران را به میرزا و نهضت او برانگیخت، شعارهایی بود که وی انتخاب کرده بود؛ «ما فقط نگهبان حقوق ایرانیان و منور افکار اسلامیان هستیم»(روزنامه جنگل؛ 20 خردادماه 1296) و «ما قبل از هر چیز طرفدار استقلال مملکت ایرانیم»(روزنامه جنگل؛ 30 تیر 1296) از جمله این شعارها بود. اما بیتردید تداوم و ماندگاری این علاقه، در عملی شدن این شعارها در رفتار و کردار میرزا کوچکخان ریشه داشت. جنگلیها به همان آرمانها و آرزوهایی جامه عمل میپوشاندند که گیلانیها، بین سالهای 1285 تا 1288 هـ.ش، برای تحقق آن ها خون عزیزترین و رشیدترین جوانانشان را تقدیم کرده بودند. اعتقاد راسخ میرزا کوچکخان و یارانش به این حقیقت که تمام عقبماندگیها در جامعه، ریشه در جهل و ناآگاهی مردم دارد، باعث شد که در نخستین گام و در مرحله اول نهضت جنگل، هنگامی که هنوز طرفداران سوسیالیسم در میان یاران نهضت جنگل نفوذ نکرده بودند، تمرکز فعالیتهای اجتماعی خود را بر تأسیس مدارس بگذارد و «ابراهیم فخرائی» را مأمور اجرای این امر مهم در گیلان کند.برپایی این مدارس، تحولی در سطح آگاهی جامعه به وجود آورد. در همین زمینه، روزنامه «جنگل» نیز از دومین سال آغاز نهضت منتشر شد؛ روزنامهای که جز در یک برهه زمانی کوتاه، مدیریت آن را غلامحسینخان کسمائی برعهده داشت و تا 28 تیرماه 1298، 39 شماره از آن، با چاپ سنگی، منتشر و در میان مردم توزیع شد.
امنیت و رفاه برای مردم
برقراری امنیت و ایجاد دستگاه آبرومند انتظامی برای جلوگیری از تجاوز و تعدی به اموال عمومی و خصوصی توسط میرزاکوچک خان، گیلانیان را که طی یک دهه قبل با مشکلات عدیدهای در این عرصه دست به گریبان بودند، به جنگلیها علاقهمند کرد. جنگلیها آشکارا با تعدی برخی زمین داران بزرگ و فئودالها به حقوق رعایا مقابله میکردند. در برههای از تاریخ شش ساله جنگل، اقداماتی برای زمیندار کردن رعایا انجام شد که چندان موفقیت آمیز نبود، اما باعث رضایت و علاقه روزافزون طبقات فرودست جامعه به میرزا و یاران او شد. تعمیر جادهها و نظم بخشیدن به امور عمومی در دوران حکومت جنگلیها بر گیلان، شرایط را برای فعالیتهای اقتصادی فراهم کرد.در کنار این اقدامات، دیدگاههای استقلالطلبانه و عزتمدارانه میرزاکوچکخان، برای مردم رنج دیده گیلان که همواره شاهد تمکین حکام منصوب قاجارها از اجنبیها بودند، بسیار خوشایند بود. میرزا حتی پس از اتحاد ظاهری با کمونیستهای ایرانی تبار که از سوی حکومت تازه تاسیس شوروی حمایت میشدند، حاضر به پذیرش برتری روسها و تسلط اجنبی بر کشور نشد و در برابر هر اقدامی که می توانست به این نتیجه منجر شود، به شدت مقاومت میکرد. او در نامهای به «مدیوانی»، از سران حکومت شوروی و اطرافیان تروتسکی، نوشت: «من و رفقایم محال است آلت دست شما بشویم. عاری از شرف میدانم کسی را که حقوق حاکمیت و استقلال مملکت را هدیه شغل و مقام کند ... من استقلال ایران را خواهانم و بقای اعتبارات کشور را طالبم ... هر کس که در امور داخلیمان مداخله کند، ما او را در حکم انگلیس و نیکلا و درباریان مرتجع ایران میشناسیم. من آلت دست قویتر از شما نشدهام، چه رسد به شماها. ما به شرافت زیست کردهایم و با شرافت مراحل انقلاب را طی کرده ایم و با شرافت خواهیم مُرد.» بیتردید این دیدگاههای قاطع و استقلالطلبانه، بر محبوبیت میرزا نزد مردم میافزود؛ آنگونه که پس از پایان یافتن نهضت جنگل و شهادت غریبانه او، در میان خیل بیشمار دستاندرکاران آن وقایع تاریخی، تنها نام میرزا کوچکخان باقی ماند و به نماد مقاومت و استقلالطلبی گیلان و بلکه سرزمین ایران تبدیل شد.
منابع:
سردار جنگل؛ ابراهیم فخرائی؛ انتشارات جاویدان؛ 1357(چاپ نُهُم)
نهضت میرزا کوچک خان؛ شاپور رواسانی؛ نشر شمع؛ 1368
میرزاکوچک خان؛ حسن تهرانی افشار؛ بنگاه مطبوعاتی افشاری؛ 1348