
فیلم «بر باد رفته» بر اساس چه رویداد تاریخی ساخته شد؟
تعداد بازدید : 93
آمریکای قرن نوزدهم؛ 4 سال جنگ داخلی با 700 هزار کشته
جواد نوائیان رودسری
info@khorasannews.com
برای کسانی که به سینمای کلاسیک علاقهمند هستند، نام فیلمهایی مانند «بر باد رفته»، «12 سال بردگی»، «کلبه عمو توم»، «جانگوی آزاد شده»، «میهنپرست»، «لینکلن» و آثاری از این قبیل، آشناست؛ فیلمهایی دیدنی که روایتگر یکی از دردناک ترین حقایق تاریخ چند صد ساله آمریکا، یعنی بردهداری و تلاش برای از بین بردن آن است. هرچند که بردهداری در آمریکا، پس از اعلامیه ژوئیه سال 1862 لغو شد، اما آثار شوم آن که در قالب نژادپرستی و تبعیضنژادی بروز پیدا کرده، هنوز در آمریکای قرن 21 نیز قابل مشاهده است. شاید جالب باشد که بدانید لغو بردهداری در آمریکا را یکی از دلایل بروز بزرگ ترین جنگ تاریخ این کشور میدانند؛ جنگی که به جنگ انفصال شهرت یافته است؛ این جنگ میان ایالات طرفدار و مخالف بردهداری در گرفت و بیش از چهار سال ادامه داشت. داستان برخی از فیلمهایی که نام بردیم، مانند «بر باد رفته»، «میهنپرست» و «لینکلن»، در همین دوره از تاریخ آمریکا رخ داده است؛ دورانی که برآنیم در این نوشتار، مطالبی را درباره آن، به شما خوانندگان عزیز روزنامه خراسان، ارائه کنیم.
کشوری که تاریخ آن با برده داری عجین است
ایالات متحده آمریکا، کشوری است که با مهاجرت اروپاییان به قاره جدید، پا گرفت. هرچند تمدن بومیان سرخپوست آمریکا، با چند هزار سال قدمت، پیش از ورود مهاجران وجود داشت، اما از آنجا که اروپاییهای سفیدپوست که این روزها رخت دفاع از حقوق بشر بر تن دارند، هیچ کس جز خودشان را آدم فرض نمیکردند، آنچه به نام تاریخ ایالات متحده وجود دارد، مربوط به ورود اروپاییها و تسلط آن ها بر اراضی وسیع و زرخیز این سرزمین است. گزارشهایی که «هاوارد زین»، مورخ نامی معاصر ایالات متحده در کتاب معروف و پرفروش «تاریخ مردمی آمریکا»(A People's History of the United States) آورده است، نشان میدهد که اروپاییها چگونه این کشور را بر شالودهای از اجساد و خون سرخپوستان بومی و بردگان سیاه پوستی که به اجبار از آفریقا آورده میشدند، بنا کردند. پروتستانهای اروپایی به خود اجازه میدادند تا با تفسیر دلخواه کتاب مقدس، انسانهای دیگر را به عنوان هدیهای الهی! به بند بکشند و با بهرهکشی از آن ها، بنای تمدنی نو را در قاره جدید پیریزی کنند و بالا ببرند.
وجدانهایی که ظاهراً به درد آمد
تاریخ بردهداری در آمریکا که همزمان با شکلگیری نخستین مهاجرنشینها در مناطق شرقی این سرزمین، در قرن 17 میلادی، آغاز میشود، تاریخی مشحون از صفحات سیاه است. رفتار حیوانی بردهداران با سیاه پوستان، طی چند قرن، شورشها و قیامهای متعددی را رقم زد. نخستین قیام در جولای سال 1729 میلادی در کارولینای جنوبی شکل گرفت؛ 44 سیاه پوست از این ایالت به سمت فلوریدا حرکت کردند و سرِ راهشان هر سفیدپوستی را که دیدند، به قتل رساندند. اما نیروهای نظامی مهاجرنشین انگلیسی، آن ها را محاصره کردند و به قتل رساندند. شورشهای بردهها هرچند بیسرانجام بود، اما بر روح و روان معدود اروپاییانی که بویی از انسانیت برده بودند، تأثیر میگذاشت و وجدان خفته آن ها را بیدار میکرد. در سال 1808، تجارت بینالمللی برده، ممنوع اعلام شد؛ اما آمریکاییها که به تازگی راهی به سمت غرب گشوده و در پی توسعه سریع بودند، به بردهها احتیاج داشتند و حاضر نبودند از خیر آن ها بگذرند. با کشف طلا در کالیفرنیا، در دهه 1840، زیادهخواهیها به اوج رسید و داستانهایی دهشتناک از چگونگی رفتار با بردهها، به ویژه در ایالتهای جنوبی آمریکا، در این کشور منتشر شد؛ داستانهایی که باعث شد تعدادی از سیاستمداران آمریکایی به فکر پایان دادن به این ماجرا بیفتند؛ ماجرایی که آبروی کشور نسبتاً تازه تاسیس آن ها را در سطح جهان میبُرد.
لینکلن و حقیقت لغو بردهداری در آمریکا
هنگامی که در چهارم مارس 1861، آبراهام لینکلن به ریاستجمهوری آمریکا رسید، موضوع لغو بردهداری در آمریکا یکی از دغدغههای اصلی او بود. آیا لینکلن به دلیل نیت انسانیاش چنین دغدغهای داشت؟ به تحقیق معلوم نیست. بسیاری از مورخان برآنند که وی مجبور بود برای حفظ یکپارچگی ایالات متحده که در آن زمان هنوز شامل 10 ایالت از نیمه غربی این کشور نمیشد، بردهداری را لغو کند. واقعیت این بود که خواست مردم ایالتهای شمالی و جنوبی در زمینه تداوم بردهداری کاملاً متفاوت بود و این موضوع، بروز اختلاف را اجتناب ناپذیر میکرد. زمزمههایی از تجزیهطلبی به گوش میرسید. لینکلن بعدها در نطقی اذعان کرد: «من اتحادیه(ایالات متحده) را حفظ میکنم ... هدف اصلی من در این مبارزه این است که اتحادیه را حفظ کنم، نه این که بردهداری را حفظ کنم یا از بین ببرم. اگر میتوانستم اتحادیه را بدون آزاد کردن هیچ بردهای حفظ کنم، این کار را میکردم؛ اگر میتوانستم اتحادیه را با آزاد کردن تمام بردگان حفظ کنم، این کار را میکردم و اگر میتوانستم اتحادیه را با آزاد کردن گروهی از بردگان و برده نگه داشتن گروهی دیگر حفظ کنم، باز هم این کار را میکردم. هر آن چه در مورد بردهداری و نژاد رنگین انجام دهم، به این دلیل انجام میدهم که فکر میکنم میتواند به حفظ اتحادیه کمک کند.» هرچند که در کتابها و مقالات تاریخی به جملات هیجانانگیزی به نقل از لینکلن درباره نفرتش از بردهداری برمیخوریم، اما به نظر میرسد که حقیقت ماجرای جنگهای انفصال، چیزی غیر از یک آرمان انسانی بوده باشد.
آغاز انفصال
چند روز بعد از سوگند خوردن لینکلن به عنوان شانزدهمین رئیسجمهور ایالات متحده آمریکا، کارولینای جنوبی، جایی که دست بر قضا، به دلیل رواج بردهداری خشن، خاستگاه نخستین شورش بردهها بود، پس از برگزاری یک انتخابات عمومی، خود را مستقل از ایالات متحده اعلام کرد. در روزهای بعد، جورجیا، آلاباما، میسیسیپی، لوئیزیانا و تگزاس و چندی بعد، آرکانزاس، کارولینای شمالی، ویرجینیا و تنسی هم به کارولینای جنوبی پیوستند و کنفدراسیون کشورهای آمریکا را تشکیل دادند. مردم این ایالات که به شدت مخالف لغو بردهداری بودند، لینکلن را به خاطر سیاستهایش در این زمینه نکوهش میکردند و حاضر نبودند با مردم ایالات شمالی همنظر باشند. آن ها جفرسون دیویس را به عنوان رئیسجمهور برگزیدند و ریچموند، شهری در ایالت ویرجینیا، به عنوان پایتخت اتحادیه جدید انتخاب شد. تلاش دیپلماتیک لینکلن برای حفظ اتحادیه به جایی نرسید؛ جنگ اجتناب ناپذیر بود. در آوریل سال 1861، نیروهای جنوب به بندر چارلتون در کارولینای جنوبی که هنوز در اختیار نیروهای شمالی بود، حمله کردند و با تصرف قلعه این بندر، جنگهای انفصال رسماً آغاز شد.
آزادی بردگان؛ سلاحی در دست لینکلن
آبراهام لینکلن با شنیدن خبر هجوم جنوبیها به چارلتون، فرمان بسیج عمومی داد و از فرماندهان خواست تا 75 هزار نیرو آماده کنند؛ اما 300 هزار نیرو زیر پرچم وی گرد آمد. در جنوب نیز اوضاع به شدت متشنج شد. مزرعهداران بزرگ این منطقه، هزاران نیرو را برای مقابله با شمالیها تدارک دیدند. لینکلن برای از درون فلج کردن جنوبیها، اعلامیه لغو بردهداری را در ژوئیه سال 1862 صادر و کنگره آمریکا آن را به اتفاق آرا تصویب کرد. موج فرار بردهها از ایالتهای جنوبی به سمت شمال که مدتها قبل از لغو بردهداری توسط لینکلن و به دلیل منسوخ شدن این رسم غیرانسانی در ایالتهای شمالی، آغاز شده بود، با اعلامیه جدید گستره و شتاب بیشتری پیدا کرد. در همین دوره بود که فعالیت گروههای نجاتی مانند «راهآهن سری» به سرپرستی «هریت تابمن»، بانوی سیاه پوست مخالف تبعیض نژادی، افزایش یافت و این به معنای وارد آمدن ضربهای جدی به جنوبیها بود. به فرمان لینکلن، نیروی دریایی آمریکا، ایالتهای جنوبی را محاصره کرد و مانع تجارت آن ها شد. نیروهای کنفدراسیون جنوب، پس از شکستهای پیدرپی، به ویژه در نبرد «کتیزبورگ»، به ناچار در 9 آوریل 1865، تسلیم شد و به این ترتیب، جنگهای انفصال، بدون تجزیه ایالات متحده به پایان رسید. آمریکا تاوان سنگینی برای این جدال خانمان سوز پرداخت کرد؛ بیش از 700 هزار کشته و حدود 600 هزار مجروح و معلول. با این حال، بردهداری در آمریکا، تنها در ظاهر لغو و محو شد؛ آمریکا طی 150 سال بعد نیز، گرفتار پدیده کریه تبعیض نژادی بوده است.
منابع:
تاریخ آمریکا؛ هاوارد زین؛ ترجمه مانی صالحی؛ نشر اختران
رؤیا و تاریخ(آمریکا در دو قرن)؛ کلود ژولین؛ ترجمه مرتضی کلانتریان؛ انتشارات آگاه
سخنرانی آبراهام لینکلن؛ آبراهام لینکلن؛ ترجمه اسماعیل قهرمانپور؛ نشر روزگارنو
تاریخ و ساختار نظام سیاسی ایالات متحده آمریکا؛ بهنام محمدپناه؛ نشر سبزان