- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
دو سال از پر کشیدن شهید «سیدحسین آملی»، جانباز قطعنخاع گردنی گذشته اما حلاوت سالها زندگی عاشقانه با او، هنوز در تکتک جملات همسرش به چشم میآید. وقتی با خانم «رقیه احمدی قاجاری» تماس میگیرم بهصورت کاملا اتفاقی سر مزار شوهرش است. او میگوید: «مزار ایشان داخل شهر است و با خانهمان، تقریبا 2 یا 3 کیلومتر بیشتر فاصله ندارد. من هم معمولا هفتهای دو بار یا حتی بیشتر به او سر میزنم. هر موقع به قول جوانهای امروزی، دلم هوایش را میکند، همه چیز را تعطیل میکنم، میآیم و مینشینم سر مزارش و یک دل سیر با او حرف می زنم. مثل همین الان که شما تماس گرفتید». من هم این فرصت را مغتنم می شمارم و از او میخواهم به بهانه سالروز وفات حضرت امالبنین(س) که بهنام روز تکریم مادران و همسران شهدا نام گذاری شده، با او درباره تصمیم بهازدواج با یک جانباز قطعنخاعی، سالها زندگیمشترک با این شهید، سبکزندگی «سیدحسین آملی» و ... گفتوگو داشته باشیم. قبل از خواندن این گفتوگو، لازم است بدانید که «سیدحسین آملی»، معروف به سید جانبازان قطع نخاعی، برادر شهید سیدمهدی آملی، یادگار هشت سال دفاع مقدس با تحمل بیش از ۳۵ سال درد و رنج ناشی از جانبازی، سحرگاه روز بیستونهم فروردین سال 1398 در ساری به فیض شهادت نایل شد.
مدیون ایشان هستم که اجازه داد کنارش باشم
از خانم احمدی میپرسم که آیا در این همه سال، از شرایط نگهداری شهید خسته نشدید یا مثلا بخواهید منتی بر سر او بگذارید؟ او میگوید: «من بارها گفتم که هرچند تقریبا همه کارهایشان را انجام میدادم، اما من مدیون ایشان هستم که اجازه داد کنارش باشم. این را هم بگویم که هنوز تخت ایشان ، داخل خانه است. بارها گوشه تخت ایشان نشستهام و با او حرف زدم تا خوابم برده و مدام به ایشان گفتهام و الان هم می گویم که مرا حلال کند چون بالاخره زندگی سخت است و شاید گاهی از دست من رنجیده شدهباشد».
در زمان خواستگاری ایشان قطعنخاع بود
شهید آملی در سال ۱۳۶۲ در منطقه مریوان کردستان از ناحیه نخاع آسیب جدی دید و سالها بعد هر دو پایش بر اثر جراحت قطع شد. از خانم احمدی میپرسم ،چی شد که تصمیم گرفتید با ایشان که چنین شرایطی داشت، ازدواج کنید که میگوید: «خواستگاری از سمت ایشان خیلی سال پیش که من دبیرستانی بودم، اتفاق افتاد. ایشان از دوستان و همسنگران برادرم در جبهه بود. ما قبل از ازدواج و بهواسطه دوستی همسرم با برادرم، رفتوآمد خانوادگی داشتیم که بعد قضیه خواستگاری پیش آمد که از ابتدا خانواده مخالف بودند ولی ایشان اصرار کردند تا درنهایت به هم رسیدیم. ایشان از اول، قطع نخاع بود ولی بهدلیل رفتوآمدهای خانوادگی که از قبل برقرار بود و شناختی که از او داشتم، این مسئله چیز جدیدی نبود هرچند من از جزئیات مشکلات جسمی ایشان در زمان خواستگاری خبر نداشتم. فقط شرایط ظاهری را میدیدم که روی ویلچر است و درازکش. انصافا ایشان هم خوش بر و رو و زیبا بود. آن سالها بحث جنگ و این مسائل هم بود و من جدا از این گونه مسائل نبودم بنابراین، جواب خودم به این خواستگاری مثبت بود.»
3 سال طول کشید
تا خانوادهام موافقت کردند
«این موضوع برای خانواده، اولش یک مقداری سنگین و سخت بود و دوست نداشتند که دختر درس خوان، فعال و جوانشان با این شرایط ازدواج کند اما پافشاری شهید و اصرار خودم باعث شد این اتفاق بیفتد». خانم احمدی با این مقدمه ادامه میدهد: «مراسم خواستگاری ما متعدد و طولانی بود، نشمردم که چند بار اتفاق افتاد. شهید قبل از جانبازی ازدواج کرده بودند و یک دختر داشتند. منتها دو یا سه سال بعد از این اتفاق، همسر اولشان از ایشان جدا شدند و چند سال ایشان مجرد بودند تا مسئله ازدواج بنده با ایشان پیش آمد. پدر و مادرم اصلا اجازه نمیدادند در مراسم خواستگاری با هم صحبت کنیم. من تازه دیپلم گرفته و وارد دانشگاه شده بودم. بزرگان فامیل واسطه شدند تا با ایشان ازدواج کنم. این فرایند 2 تا 3 سال طول کشید و در این مدت خیلی به ایشان تمایل پیدا کرده بودم و دوستشان داشتم. البته خیلیها میگفتند این ازدواج، سخت و سنگین است و من در آینده نمیتوانم شرایط را تحمل کنم ولی همیشه در جواب میگفتم که نه، زندگی با ایشان انتخاب است. می توانم بگویم با این که الان 49 ساله هستم، اگر باز هم به گذشته بازگردم با این همه سختی که کشیدم، باز هم ایشان را انتخاب میکردم، باز هم همین آقای آملی با همین شرایط را انتخاب میکردم چرا که من واقعا و با تمام وجود عاشق ایشان بودم. بگذارید راحتتر حرفم را به شما بزنم، ازدواج با ایشان شاید عاقلانه نبود اما عاشقانه بود و عشق بالاتر از عقل است و کار دل است.»
در این 24 سال، یک سر سوزن از انتخابم پشیمان نشدم
همسر شهید آملی که این روزها در حال نوشتن کتاب زندگینامه همسرش است، درباره خاطراتش از زندگی با شهید میگوید: «روزهای ابتدایی زندگی مشترک که در سال 74 بود، تازه متوجه شدم که چه انتخاب دشواری داشتهام به خصوص در ابتدا که آشنا به نگهداری و رسیدگی به کارهای شخصی یک جانباز قطع نخاعی نبودم. تقریبا یک سال طول کشید تا یاد بگیرم اما باید این نکته را اضافه کنم که در تمام این مدت، حتی یک سر سوزن هم از انتخابم پشیمان و ناراضی نبودم و نیستم. بعضی از همسران جانبازها را میشناسم که توان تحمل این مسائل را ندارند و حتی طلاق گرفتند اما من هر لحظه که میگذشت، عاشقتر میشدم و الان هم که ایشان در کنارم نیست، عاشقانه دوستش دارم. انگار او مدام جلوی چشم من است و حس میکنم هر روز به ایشان نزدیک تر میشوم.»
با شوخطبعیهایش، خستگی را از تنم بیرون میبرد
«شاید باور نکنید اما ایشان بسیار شوخ طبع بود و بارها با شوخیهایش، خستگی را از من دور میکرد». خانم احمدی ادامه میدهد: «مثلا هر وقت میخواست به من بگوید که یک لیوان آب میخواهد، وقتی میدید من به خاطر کارهای خانه و بیرون و ... خستهام چون مسئولیت کارهای زیادی در زندگی با من بود، میگفت که حاج خانم، شما میدانی اگر یک لیوان آب به شوهرت بدهی، چه ثوابی در انتظارت است و بهشت بر شما واجب میشود؟ بهشت را دوست نداری؟ این مسئله را یک جوری میگفت که خستگی از تنم بیرون میرفت و با رضایت قلبی بلند میشدم و برایش آب می بردم. با این اخلاق و شوخ طبعیهایش، نمیگذاشت که خستگی به تن من بماند».
موقع ازدواج
ایشان نه ماشین داشت و نه خانه
درباره شرایط مالی شهید در زمان ازدواج میپرسم که خانم احمدی میگوید: «شرایط ایدهآل و مالی مناسبی نداشت. ابتدا که عقد کرده بودیم، فقط 2500 تومان حقوق میگرفت. در موقع خواستگاری، بضاعتشان خیلی کم بود و چیزی نداشتند اما این مسائل اصلا برای من ملاک نبود. اما الان اوضاع خیلی تغییر کرده و دخترخانمهای این دوره و زمانه برای ازدواجشان همه چیز از خودرو تا پول و خانه از طرف مقابل میخواهند. اما «آملی» نه خانه داشت نه ماشین. البته به مرور زمان، با هم همه چیز را درست کردیم. از طریق وام بنیاد شهید، خانه و بعد هم کمکم ماشین خریدیم. اصلا فکر نکنید که این اواخر، شرایطمان از لحاظ مالی خیلی خوب بود، معمولی بودیم و ایشان هم بعد ازدواج و جانبازی، عرفانیتر شدهبود و با تجمل گرایی مخالف بود».
بیشتر اوقات زندگیمان را در بیمارستان بودیم
خانم احمدی درباره شرایط نگهداری از شهید بهخصوص در سالهای آخر عمرش هم توضیح می دهد: «ما بیشتر اوقات زندگیمان را در بیمارستان بودیم، چه در تهران و چه در ساری. هر وقت ما میرفتیم بیمارستان شاید 2 تا 3 ماه هم طول میکشید. بارها ایشان تبولرز میگرفت و باید سریع منتقل می شد به بیمارستان، سنگ کلیه هم داشت. یکی از پاهایش را بهخاطر جراحت و دیگری را بهخاطر دیابت از دست داد. بعدها، مثانه و کلیهاش هم از کار افتاد اما با این همه مشکل خاص، زنده ماندن و زندگیاش در کنار من معجزه بود. به علت مجروحیت جنگی گهگاهی که حالشان به وخامت میرفت، باید خودمان با قاشق غذا را در دهانشان میگذاشتیم و خودش قادر به این کار نبود. با همه اینها، من دلیل خوشبختی خود را پاک زندگی کردن شهید میدانم، شهید قبل از هر چیزی خود را از آلودگی و پلیدی حفظ میکرد و زندگی معنوی خوبی داشت. من درسهای زیادی از ایشان یاد گرفتم و در زندگی سعی می کنم مثل ایشان پاک زندگی کنم.»
گوبلندوزی منبتکاری و ... را هم یاد گرفت
شهید آملی، اوقاتفراغتش را با چه کارهایی پر میکرد؟ خانم احمدی که سالها در کنارش زندگی کرده است، میگوید: «با همان شرایط خاص جسمیاش، کتاب زیاد میخواند. حتی گوبلندوزی هم میکرد. بعدها از طریق یکی از دوستان، منبتکاری هم یاد گرفت. همیشه دنبال یادگیری بود. با این که به دلیل جراحتهای زیاد، دستانش مشکل داشت اما با دستهایش کار میکرد و آن ها را برای یادگیری هنر به کار میگرفت. نمونه کارهای وزین و جالبی هم با یادگیری همین هنرها به عنوان یادگار برای من به جا گذاشته است.»
از نیمساعت قبل از نماز صبح مشغول عبادت می شد
از همسر شهید درباره سبکزندگی شهید میپرسم. او می گوید: «شهید آملی، معمولا نیم ساعت قبل از اذان صبح از خواب بیدار می شد و با وجود شرایط خیلی سخت و مشکلات جسمیاش، عاشقانه نماز میخواند. ایشان همیشه روی سینه بود و سجده رفتن برایش خیلی سخت بود ولی با همین شرایط، سجدههای طولانی داشت. من معلم هستم و بارها قبل از رفتن به سر کار، به من میگفت که حاج خانم، اول من را رو به قبله قرار بدهید تا اگر به هردلیل دیرآمدید، نماز اول وقت من قضا نشود. همیشه هم نمازش اول وقت بود. بارها پیش میآمد موقع نماز در خودرو بودیم، می گفت که همینجا توقف کنیم تا نمازم را بخوانم. در خودرو، صندلیها را برداشته بودیم تا یکطوری شبیه آمبولانس بشود. ایشان را با تخت داخل ماشین قرار میدادیم. از اذان صبح و نماز تا ساعت 8 صبح به اعمال بعد از نماز و تعقیباتش مثل ادعیه مثلا زیارت عاشورا که همیشه با صد لعن و سلام و ... میخواند، مشغول می شد. واقعا در معنویات خیلی مقید بود و همیشه به من میگفت که این مسائل را از دیگران مخفی کن و به کسی دربارهاش نگو. من هم تا زمانی که زنده بود، در این باره به کسی چیزی نمیگفتم. زبانم از بیان حالات معنوی او از آن نظر که شهید در شبانه روز ساعات زیادی را حداقل ۱۶ ساعت رو به قبله در سجده میماند، قاصر است.»
آنقدر خوشمشرب بود که همه جذبش میشدند
خانم احمدی درباره رابطه شهید با دیگران به خصوص جوانان میگوید: «ایشان بسیار خوشسروزبان و حاضر جواب بود. زبانش بلا بود. همه چیز را فیالبداهه جواب میداد. فن بیان و بلاغت سخنان ایشان موجب میشد که همیشه مسئولان استان دنبالش بودند تا در مراسم مختلف سخنرانی کند. امکان نداشت جوانی به خانه ما بیاید و شیفته ایشان نشود. خانه ما همیشه بهخاطر حضور مراجعهکنندگان شلوغ بود. ما ظاهرا دو نفر بودیم، اما در واقع یک خانواده بسیار پرجمعیت بودیم که هر روز، تعداد زیادی مهمان داشتیم. مردم میآمدند و زمانی که با شهید هم کلام میشدند، من را میکشیدند کنار و میگفتند که میشود ما دوباره هم بیاییم، مزاحم نیستیم؟ خیلی از افراد یک بار به منزل ما آمدند و حالا سالهاست که ارتباط نزدیک خانوادگی با آنها داریم که اینها همه به خاطر خصوصیات اخلاقی و رفتاری شهید بود.»
شب شهادتش، میزبان مدافعان حرم بود
از خانم احمدی درباره روزهای آخر عمر شهید میپرسم که میگوید: «به یاد دارم شبی که فردایش ایشان دیالیز داشتند و حال مناسبی نداشتند از دوستان مدافع حرم به منزل ما آمده بودند. شهید کنار مهمانها بگو بخندی داشتند که گویی بیمار نیستند و بعد از رفتن دوستانشان از ایشان پرسیدم مگر حال شما بد نیست و درد ندارید، گفتند: «دلم نیامد بچهها با دیدن ناراحتی من ناراحت شوند و با ناراحتی از پیشم بروند.» آن شب آخرین شب زندگی با هم بودنمان بود و مدام از خواب بیدار میشدند. شهید لیوانی مدرج داشت چون دیالیزیها نباید زیاد آب بخورند. ایشان هر بار با درخواست آب به مقدار 5 سیسی و ۱۰ سیسی، از خواب بیدار میشدند و تا صبح به همین منوال میگذشت. یادم هست با شرمندگی به من گفته بود که خانم ببخشید مدام بیدارت میکنم که من گفتم این چه حرفی است، ما داریم با هم زندگی میکنیم. صبح ۲۹ فروردین سال ۹۸ که ایشان را برای دیالیز به بیمارستان بردیم، دیگر بدنشان حین دیالیز دوام نیاورد و به کما رفت و به درجه رفیع شهادت نایل آمدند.» بعد از گفتن این جملات، بغض خانم احمدی میترکد و برای لحظاتی، سکوت بر این گفتوگو حاکم می شود.
شهید آملی، امانت خدا در دست من بود
«همیشه شاکرم که خداوند در این راه، امانتی به دوشم گذاشته بود که بتوانم به سرانجامش برسانم. شکر خدا که این توانایی و استعداد را در وجودم گذاشت تا بتوانم با وی یک زندگی عاشقانه داشته باشم». خانم احمدی در پایان صحبتهایش میگوید: «شهید سیدحسین آملی آن چه را باور داشت، عمل میکرد و عامل به معروف بود. هرچند بارها و بارها گفته شد اما یک خواهش از مردم و جوانان دارم، قدر خون شهدا را بدانید. این همه جانباز و شهید؛ از بهترین جوانان مملکت بودند که شهید شدند اما متاسفانه وضع مملکت ما به این شکل درآمده است. آن از مسئولان دولت قبلی، اختلاسها و اشتباهاتی که برای کشور دردسرساز شد و این هم از وضع حجاب که در وصیتنامه همه شهدا به آن توصیه شده است.»
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
بارها در صفحه سلامت درباره خرید، نگهداری و شیوه مصرف محصولات کشاورزی و کاهش سموم آن نکاتی را آموزش دادهایم ؛ این بار هم مروری دوباره بر این نکات و درباره پنج نوع از این محصولات داریم:
گوجه فرنگی | اگر قسمتهای سفید رنگ در قاچ گوجه فرنگی وجود داشت حتما برای مصرف آن قسمتها را جدا کنید و دور بریزید؛ چون سم اضافه داخل این قسمتها تجمع یافته است.
خیار| برای مصرف خیار حتما پوست آن را بگیرید چون بیشتر سموم در پوست و زیر پوست تجمع دارد .
هویج| در قسمت انتهای هویج نیترات بیشتری تجمع پیدا میکند. نیترات در بدن در اثر استرس و ... به نیتریت و سپس نیتروزآمین تبدیل میشود که سرطانزاست .
سیبزمینی| هر چه سیب زمینی بزرگتر باشد نیترات بیشتری دارد و سیب زمینی ریزتر سالم است . همچنین از خرید سیبزمینی که سبز رنگ است خودداری کنید .
پیاز| حتما پیاز رنگی خریداری کنید زیرا پیاز سفید به علت این که آب بیشتری دارد نیترات بیشتری جذب میکند؛ بهتر است پیاز را هم مانند سیبزمینی کوچک خریداری کنید.
مغز کاهو| مغز وسط کاهو را نخورید زیرا بیشترین نیترات در این قسمت تجمع یافته است .
منبع: واحد مرکزی خبر
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
هادی محمدی – در حالی که امروز هم مذاکره کننده های ارشد ایران و سه کشور آلمان، فرانسه و انگلیس در وین حضور ندارند و برای مشورت های بیشتر به پایتخت های خود رفته اند، گمانه زنی های رسانه ای جای خبرهای رسمی را گرفته و منابع آگاه به عنوان منابع خبری، در حال شکل دادن به فضای رسانه ای هستند.خبرگزاری ایرنا به نقل از یک منبع آگاه نوشت: بسیاری از موارد اختلافی در مذاکرات رفع تحریمها کم شده و هیئت ها سرگرم گفتوگو درباره نحوه اجرا و توالی توافق احتمالی هستند.این منبع که خواست نامش فاش نشود، بیان کرد: اکنون در مرحلهای از مذاکرات هستیم که در خصوص مسائل دشوار مشغول رایزنی هستیم و این که چطور میتوانیم مسائلی را که بر اصول آن توافق شده، به کلمات تبدیل و در سند وارد کنیم.وی خاطر نشان کرد: درخصوص رفع تحریم ها و مسائل هستهای، بسیاری از پرانتزها پاک شده و اکنون «به طور فزاینده ای روی ضمیمه سوم درباره نحوه اجرا و توالی (توافق احتمالی) کار می کنیم.»او درباره «توالی» این گونه توضیح داد: این مسئله مربوط به اقداماتی است که ایران و ایالات متحده باید برای اجرای کامل توافقات سال ۹۴ انجام دهند. وی با بیان این که «این اقدامات باید راستی آزمایی شود»، افزود: ما سرگرم بحث بر سر جزئیات هستیم. این منبع آگاه اظهار کرد: این یکی از ملالآورترین، طولانی ترین و سخت ترین بخش های مذاکره است اما برای رسیدن به هدف ما کاملاً ضروری است. این منبع آگاه در ادامه اظهاراتش اذعان کرد: در سه موضوع (لغو تحریم ها، تعهدات هسته ای، اجرا/توالی/ راستی آزمایی) همچنان مسائل باز وجود دارد و بخشی از آن ها دشوار است. به گفته وی، این یک مذاکره پیچیده است، به این معنا که همه چیز به همه چیز بستگی دارد. وی با این حال تصریح کرد که فضای مذاکرات بهتر شده و «اکنون ما بیشتر روی پیش نویس و مسائل مختلف متمرکز شده ایم.»این منبع آگاه، درباره ارزیابی اخیر جوزف بورل مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا که دستیابی به توافق نهایی «طی هفتههای آینده» را امکان پذیر دانست، افزود: او هم مانند ما همین برداشت را دارد که مذاکرات در روند مناسبی جریان دارد و ما درباره مسائل دشوار سرگرم گفتوگو هستیم.خبرگزاری ایسنا نیز از قول دیپلمات های نزدیک به هیئت مذاکره کننده ایران در باره آخرین تحولات به ویژه رویکرد ایران به لغو تحریم ها نوشت که تحریمهای ناقض توافق سال ۲۰۱۵ که مانع عادیسازی روابط تجاری ایران با دنیاست و نیز بخشی از ساز و کار فشار حداکثری است که از زمان دونالد ترامپ شکل گرفته، جدای از این که به چه اسمی اعمال شده است، باید رفع شوند و این موضع قطعی ایران در مذاکرات به ویژه در دولت ابراهیم رئیسی است که از سوی تیم مذاکراتی وی در وین دنبال می شود.همچنین یک منبع آگاه در مذاکرات رفع تحریمهای ایران در وین اتریش، به شبکه خبری المیادین خبر داد که اختلافات در مذاکرات کاهش یافته و به نقاط معدودی منحصر شدهاند. یکی از این اختلافها بر سر درخواست ایران برای اخذ تضمین در خصوص خارج نشدن مجدد آمریکا از توافق است. این منبع اضافه کرد که ایرانیها همچنین خواستار یک مهلت زمانی برای اطمینان از برداشته شدن تحریمهای آمریکا هستند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
سجادپور- عاملان جنایت 17 ساله در حالی روز گذشته هنگام بازسازی صحنه قتل، پرده از دسیسه شیطانی برداشتند که اعترافات تکان دهنده آنان زوایای دیگری از پرونده «برادرکشی» را آشکار کرد.
به گزارش اختصاصی خراسان، صبح روز گذشته ، دو متهم یک پرونده «آدمکشی» توسط کارآگاهان اداره جنایی پلیس آگاهی خراسان رضوی به خیابان محصل شمالی مشهد هدایت شدند تا چگونگی ارتکاب این جنایت را در حضور قاضی ویژه قتل عمد مشهد بازگو کنند چرا که با وجود اعترافات صریح متهمان و کشف بقایای جسد دفن شده در منزل مسکونی، هنوز هم نقاط کوری در ماجرای «برادرکشی» وجود داشت که با واقعیت های صحنه جنایت منطبق نبود. بنابر گزارش خراسان، در بازسازی صحنه جنایت که سرهنگ کارآگاه ولی نجفی (رئیس دایره قتل عمد پلیس آگاهی خراسان رضوی) نیز حضور داشت، ابتدا کارآگاه منفرد به تشریح خلاصه ای از محتویات پرونده و اعترافات متهمان در مراحل بازجویی های مقدماتی پرداخت و سپس با دستور قاضی شعبه 211 دادسرای عمومی و انقلاب مشهد، همسر سابق مقتول و همسر فعلی قاتل، مقابل دوربین قوه قضاییه ایستاد تا ناگفته های قتل هولناک همسرش را بیان کند. در این هنگام قاضی «محمود عارفی راد» با تفهیم اتهام معاونت در قتل عمدی، از وی خواست مواظب اظهارات خودش باشد و حقیقت ماجرا را بازگو کند چرا که این اعترافات در مراحل بعدی دادرسی مورد استناد قضایی قرار می گیرد. «مرضیه – ر» نیز پس از معرفی کامل خود، دفتر افکارش را به مهرماه 17 سال قبل ورق زد و گفت: شوهرم دست بزن داشت و مدام با هر بهانه ای مرا کتک می زد. او معتاد بود و من که در 15 سالگی با او ازدواج کرده بودم، هیچ گاه روزگار خوبی نداشتم تا این که مادر شوهرم خانه ای نقلی برای ما خرید و ما در خیابان محصل شمالی ساکن شدیم. هنوز 20 روز بیشتر از اقامت مان در این خانه کوچک نمی گذشت که خانه دیوار به دیوار منزل مان را هم برای برادر شوهرم (قاتل) اجاره کردیم. «محمد» برادر کوچک تر شوهرم بود و خیاطی می کرد. وقتی او در کنار منزل ما ساکن شد، رفت و آمدهای ما نیز بیشتر از گذشته ادامه یافت به طوری که رابطه عاطفی عمیقی بین ما شکل گرفت تا حدی که تصمیم گرفتیم «محسن» را به دلیل بدرفتاری هایش به قتل برسانیم. دسیسه جنایت را با یکدیگر طرح کردیم و قرار شد ابتدا شوهرم را بی هوش کنیم تا درگیری رخ ندهد!
گزارش خراسان حاکی است: زن 42 ساله درحالی جزئیات این جنایت هولناک را تشریح می کرد که قاضی «عارفی راد» او را در تنگنای سوالات فنی و تخصصی قرار داده بود و متهم به ناچار ناگفته هایی از قتل شوهر سابقش را فاش می کرد که 17 سال با رازی زجرآور روزگار گذرانده بود. این زن جوان که دیگر چاره ای جز بیان حقایق درباره این ماجرای وحشتناک نداشت، ادامه داد: من به «محمد» (قاتل) گفتم که برادرت قهوه زیاد دوست دارد، تعدادی قرص خواب آور بیاور که من آن ها را در قهوه اش بریزم! او هم مقداری از قرص های مادرش را برایم آورد که من آن قرص ها را کوبیدم و درون قهوه ریختم. وقتی شوهرم از سر کار به خانه آمد قهوه را به او دادم که پس از نوشیدن آن، به حالت خواب آلودگی افتاد ولی هنوز بی هوش نشده بود به همین دلیل مقداری سم سوسک کش مایع را که در خانه داشتیم ، آوردم و برادرشوهرم آن را درون سرنگ کشید و به گردن همسرم تزریق کرد. در این لحظه «محسن» (مقتول) به خود آمد و چشمانش را باز کرد که ناگهان «محمد» با چوب به سرش کوبید ولی او که متوجه موضوع شده بود با برادرش درگیر شد. با این حال «محمد» گلوی برادرش را با دستانش فشار داد تا این که جان سپرد و بعد هم او را در کف اتاق دفن کرد. بعد از این ماجرا من طلاق صوری گرفتم و با «محمد» که دو سال از من کوچک تر بود ازدواج کردم که اکنون از او نیز یک فرزند دارم. به گزارش خراسان، در ادامه بازسازی صحنه جنایت و با اشاره قاضی ویژه قتل عمد مشهد، «محمد» (متهم به قتل) در برابر دوربین قوه قضاییه ایستاد و پس از تفهیم مواد قانونی از سوی مقام قضایی گفت: شاید بعد از گذشت 17 سال از قتل برادر بزرگ ترم، بسیاری از جزئیات را به یاد نیاورم اما تا جایی که به خاطر دارم از همان دوران کودکی با او مشکل داشتم. برادرم مرا کتک می زد و خانواده را اذیت می کرد حتی دو روز قبل از مرگش نیز مادرم را کتک زد، با آن که کینه و عقده عجیبی از او به دل داشتم اما آرام آرام از کدورت هایم کاسته شد. او خانه ای در کنار منزل خودش برایم اجاره کرد تا آن جا کار کنم ولی رابطه ای عاطفی بین من و مرضیه آغاز شد که به ناچار نقشه قتل او را کشیدیم. روز حادثه من قرص ها را به زن برادرم (مرضیه) دادم که آن ها را در قهوه اش بریزد ولی این که سم سوسک کش به او تزریق کرده باشم را به یاد ندارم. زمانی که او بی هوش روی زمین افتاده بود و من با چوب به سرش زدم، باز هم با من صحبت می کرد که یقه به یقه شدیم و من گلویش را گرفتم و محکم فشار دادم. او هم انگشت مرا گاز گرفت که اکنون آثارش از بین رفته است ولی من رهایش نکردم، در حال جان دادن بود که فهمیدم نمی توانم به چشمانش در آخرین لحظات عمرش نگاه کنم، این بود که از مرضیه خواستم پیراهنش را بیاورد و روی صورت او بیندازد تا چشم در چشم نشویم! بالاخره او بی حرکت ماند و من هم با تیشه کف اتاق را حفر کردم و پیکر بی جان او را با همان لباس های منزل درون چاله انداختم و دفن کردم. دو روز بعد هم محل دفن او را با سیمان پوشاندم که کسی متوجه غیرعادی بودن کف اتاق نشود. بعد از این حادثه با شکایت مادرم، مرضیه دستگیر شد ولی چند روز بعد مادرم رضایت داد و او از زندان بیرون آمد که ما با هم ازدواج کردیم. بنابر گزارش خراسان، در پی اعترافات صریح متهمان و بررسی همه ابعاد این جنایت در بازسازی صحنه قتل، قاضی «محمود عارفی راد» آنان را با صدور قرار قانونی روانه زندان کرد تا این پرونده جنایی دیگر مراحل دادرسی را طی کند.
سابقه خبر
به گزارش خراسان، صبح هجدهم دی ماه کارآگاهان اداره جنایی پلیس آگاهی خراسان رضوی با پیگیری های اطلاعاتی و بنا به اعترافات زن 42 ساله به سراغ مردی رفتند که راز یک جنایت 17 ساله را پنهان کرده بود.
این مرد 40 ساله در همان بازجویی های اولیه به قتل برادرش اعتراف کرد و محل دفن جسد در یک منزل مسکونی واقع د رخیابان محصل شمالی مشهد را لو داد. ساعتی بعد با حضور قاضی ویژه قتل عمد و امدادگران آتش نشانی، بقایای جسد مقتول از زیر خاک های کف اتاق بیرون کشیده شد و بدین ترتیب راز قتل برادر بعد از 17 سال فاش شد و متهمان پای میز عدالت قرار گرفتند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.