پلیس پسر جنجالی تلگرام را دستگیر کرد

رئیس پلیس فتای تهران بزرگ از دستگیری پسر جنجالی فضای مجازی خبر داد و افزود:متهم با تهیه عکس از افراد اغفال شده از آنان سوء استفاده کرده بود که با اعلام شکایت از سوی خانواده های این افراد رسیدگی به اتهامات وی ادامه دارد.سرهنگ محمد مهدی کاکوان گفت:در پی پخش کلیپی در فضای مجازی مبنی بر انتشار عکس های زن ها و مصاحبه ای که خود این فرد دستگیر شده انجام داده دال بر اینکه این تصاویر مربوط به عکس های اقوام ، دختر خاله ها و خواهر من هستند و فضای جامعه در این خصوص مشوش شد؛ مقام قضائی طی حکمی دستور دستگیری این متهم را صادر کرد.  متهم مذکور که وحید 30 ساله نام دارد دستگیر ودر تحقیقات  مشخص شد خودرو و منازلی که در تصاویر وجود دارد متعلق به متهم نیست و او با ترفندهای مختلف این خانم ها را اغفال و پس از کشاندن آنان به این مکان از این افراد عکس تهیه کرده است.کاکوان بیان داشت:در ادامه در کلیپی متهم عنوان کرده که گوشی من سرقت شده و از آن سوء استفاده شده است ؛ در بررسی ماموران پلیس فتای تهران بزرگ مشخص شد که متهم در رابطه با سرقت گوشی خود به هیچ مرجع انتظامی مراجعه نکرده است وآنچه که تا الان مشخص شده این است که متهم با تهیه این عکس ها از افراد اغفال شده سوء استفاده کرده است، هم اکنون خانواده های این افراد به پلیس فتای تهران بزرگ مراجعه کرده و با اعلام اینکه حیثیت و آبروی ما در جامعه از بین رفته است، خواهان بررسی موضوع و برخورد مناسب با متهم هستند.
پاسخ های جوان جنجالی تلگرام پس از بازداشت
به گزارش  تسنیم، پسر جوانی که به‌همراه تعداد زیادی از دختران در نقاط مختلف تهران اقدام به تهیه تصاویر نامناسب کرده بود، بعد از انتشار گسترده این عکس ها در فضای مجازی، بازداشت شد. این جوان که پخش‌شدن 28 عکس از وی به‌همراه 14 دختر در تلگرام و برخی  شبکه های اجتماعی وی را  مشهور کرده بود، پس از بازداشتش با ابراز پشیمانی از این ماجرا می‌گوید: انتشار کلیپی که در آن گفتم پلیس فتا حواسش به همه‌چیز هست بزرگترین اشتباه زندگی ام بود.وی ماجرای انتشار عکس ها، ساختن کلیپی که بعد از انتشار عکس ها منتشر کرد و نحوه دستگیری اش را تشریح کرد:
 ــ اسمت چیه؟وحید.
ــ چند سالته؟سی سال.
ــ بچه کجایی؟تهران.
ــ می‌گن یکی از بچه‌پولدارای تهرانی و مازراتی داری. . .
به‌خدا دروغه. من یه کارگرم؛ یه کارگر ساده؛ به‌خدا من نه خونه دارم نه ماشین؛ چه برسه به مازراتی؛ به‌خدا من مستأجرم. وضع مالی ام هم خوب نیس.
ــ چرا اینجایی؟یه‌سری عکس با دوستام توی گوشی ام داشتم، مال دو سه سال پیش، که پخش شد. . .
دوستات؟آره.
دختر بودن؟آره.
چند نفر؟14 تا دختر بودن و 28 تا عکس (سرش را تکان می‌دهد و به گریه می‌افتد) به‌خدا شرمنده‌ام. هیچ‌وقت فکر نمی‌کردم کارم به اینجا بکشه. . . به‌خدا پشیمونم.
ــ کل ماجرا رو توضیح می‌دی. . .
17 آبان، گوشی هوآوی v6 من گم شد؛ توی اون گوشی ام یه‌سری عکس از دوستام بود که مربوط می‌شد به سه چهار سال پیش؛ به‌خدا من این عکس ها رو پخش نکردم. من حتی توی دادسرای سعادت‌آباد هم شکایت کردم بابت گم شدن گوشی‌ام.
ــ ولی پلیس می‌گه هیچ شکایتی از تو هیچ جایی ثبت نشده.
من گم شدن گوشی ام رو به پلیس فتا گزارش نکردم. حقیقتش ترسیدم. . .
ــ شاکی‌هات می‌گن اغفال شدن. . .
نه، آقا. همچین چیزی نیس. ولی من از همشون معذرت می‌خوام که عکس‌هاشون پخش شد. به‌خدا پشیمونم.
ـــ این عکس ها رو کجا گرفتی؟ خونه دوستام بود، جاهایی‌ که دعوتمون می‌کردن. . .
ــ اون کلیپ رو برای چی ساختی و گفتی پلیس فتا حواسش به همه چی هست؟اون کلیپ بزرگترین اشتباه زندگی ام بود.
ــ قبول داری صادقانه نبود؟(سرش را پایین می‌اندازد و سکوت می کند)
ــ مخصوصاً اون جمله ای که گفتی پلیس فتا حواسش به همه چی هست. . .
اگه حواسش به همه چی نبود که من الان اینجا نبودم ولی یه‌سری آدم بیکار این حرف منو به‌مسخره گرفتن و باهاش شوخی کردن. . .
به گزارش تسنیم روژین و سمیرا حدوداً 23 ــ 24ساله‌اند؛ دو دختر از همان 14 دختری که عکس هایشان کنار وحید پخش شده و دست به دست می‌شود؛ اصلاً دوست ندارند حرف بزنند و از این نگرانند که دوست ها و آشناهای دیگری هم که تا به حال این عکس ها را ندیدند، از ماجرا مطلع شوند. وقتی در مورد غیرعمدی بودن پخش عکس هایشان می‌پرسم، روژین می‌گوید: من هیچ ارتباطی باهاش نداشتم؛ از طریق یکی از دوستام باهاش آشنا شدم و توی هیچ‌کدام از عکس ها هم فاصله نزدیکی باهاش ندارم، ولی وقتی عکس ها را توی شبکه های اجتماعی دیدم به اون زنگ زدم و اون گفت: «یا با این کار معروف می‌شم یا زندگی ام از بین میره. . . .سمیرا هم که حسابی از این ماجرا عصبی است، می‌گوید: 7، 8 ماه پیش بود که با روژین برای گرفتن برنامه بدن‌سازی، خونه مربی ام که دوست وحید بود رفتیم؛ آنها به ما تعارف زدند و ما هم قبول کردیم؛ ما توی اتاق نشسته بودیم و اونا داشتن از ما پذیرایی می‌کردن؛ من اصلاً حواسم نبود و داشتم یه‌سمت دیگه رو نگاه می‌کردم که یه‌دفعه یکی از اونا منو صدا کرد؛ تا من صورتم رو برگردوندم اون از ما یه عکس سلفی گرفت؛ من اعتراض کردم و اون هم قول داد که عکس رو پاک کنه. . . .