گزارشی از جریان رباعی زنانه از دهه پنجاه تا امروز- قسمت نخست

رباعی ،تاریخی مردانه دارد

نویسنده :  سید علی میرافضلی 
تاریخ رباعی فارسی تاریخ مردانه‌ای است؛ هم به لحاظ نسبت جمعیتی زنان و مردان رباعی‌سرای و هم به دلیل حس، فضا و زبان و موضوع رباعیات. شاید بتوان یکی از علل اندک بودن تعداد رباعی‌سرایان زن را آن دانست که روح مردسالارانه حاکم بر ادبیات قدیم ما، در ثبت و ضبط اشعار این گروه از شاعران تعلل و کوتاهی کرده و بسیاری از نام‌ها را نادیده گرفته است. اما شواهدی که از رباعیات زنان شاعر در متونی مثل نزهة المجالس باقی مانده، تا حدودی ما را در درستی این فرضیه به تردید می‌افکند. چگونه است که شعر و نام تعدادی از زنان رباعی‌گوی در این کتاب‌ها هست و نام و شعر مابقی از قلم افتاده است. البته، کوتاهی تاریخ ادبیات ما در شنیدن صدای بانوان شاعر را نمی‌توان به طورکامل  نادیده گرفت، اما آنچه اهمیت بیشتری دارد آن است که در بافت و فضای اجتماعی جامعه ایران، زنان مجال بسیار اندکی برای پرورش  استعدادها و بالا بردن توانایی‌های ذهنی و روحی خود داشته‌اند و همین امر، حضور و ظهور آن ها را در جامعه ادبی، با مشکلات زیادی مواجه می کرده است. با این حال،‌ آنان که خود را از این محدودیت‌ها رهایی بخشیده‌اند، توانسته‌اند تا حدودی نماینده شایسته‌ای برای زنان رباعی‌گوی باشند. مهستی گنجوی، شاخص‌ترین زن رباعی‌سرای در کل تاریخ ادبی ماست. متأسفانه هاله‌ای از افسانه، زندگی و شعر او را فرا گرفته و به طور قطع و یقین نمی‌دانیم که در چه دوره‌ای می‌زیسته و کدام‌یک از رباعیاتی که به او نسبت می‌دهند، از خود اوست. بخشی از این ابهام،‌ مربوط به نبود منابع معتبر و بهتر است بگوییم، ضعف مستندنگاری ما ایرانیان است. این کاستی، در زمینه رباعیات منسوب به چهره‌های شناخته شده‌ای مثل خواجه عبدا... انصاری و ابوسعید ابوالخیر و عمر خیام نیشابوری و بابا افضل کاشانی هم است.
مهستی گنجوی، با همه جسارت‌ها و نوآوری‌هایی که در رباعی فارسی از خود به‌جا گذاشت، نتوانست ذهنش را از آن فضای مردانه رها کند. عاشقانه‌های او در اغلب موارد فاقد هویت زنانه است و رباعیات شهرآشوب او، بیشتر وامدار «سنت ادبی شهرآشوب» در سده ششم هجری در آثار شاعرانی همچون مسعود سعد سلمان و سنایی غزنوی است؛ تا برخورد بی‌واسطه با پیشه‌وران. در همین رباعیات، ما به ندرت از زاویه نگاه یک زن، مشاغل و اصناف را می‌بینیم. البته، این تشخّص که گفتم چیزی نبود که برای اُدبای پیشین ما قابل درک و ملموس باشد و آن ها هم در استناد چنین رباعیاتی به مهستی گنجوی،‌ مشکلی نمی‌دیدند و به هیچ وجه در بند تناسب میان موضوع و زاویه دید و جنسیت شاعر نبودند.
در دوران جدید که حضور زنان در جامعه، تحول چشمگیری یافت و نگاه جامعه نیز به این موضوع دستخوش تحول زیادی شد، فعالیت ادبی بانوان نیز از لحاظ کمّی و کیفی، رشد شگرفی پیدا کرد. تا آنجا که به نظر می‌رسد شمار فعالان هنری و ادبی زن در سال‌های اخیر در بعضی حوزه‌‌ها از مردان نیز پیشی گرفته است. درحوزه شعر و موضوع بررسی ما که رباعی در 40 سال گذشته است، تعداد زنان رباعی‌گوی و شمار آثار آن ها، در قیاس با تاریخ 800 ساله رباعی زنان، بسیار آبرومند و چشمگیر است.
در این بررسی اجمالی، علاوه بر معرفی مهم‌ترین زنان رباعی‌گوی در چهل سال اخیر (از اواسط دهه 50 به این سو)، به مهم‌ترین موضوعاتی که در رباعیات آن ها نمود یافته است، می‌پردازیم. البته، این بررسی ادعای یک جست و جوی تام و تمام را ندارد، اما می‌توان گفت در خلال این مقاله، اصلی‌ترین درون‌مایه‌های شعری و شاخص‌ترین شاعران مورد توجه قرار گرفته اند.
حیات دوباره رباعی، از اواسط دهه 50 با انتشار مجموعه رباعیات کوچک، اما اثرگذار مرغ سحر سروده منصور اوجی (تهران، 1357) آغاز شد و در دهه 60با رباعیات سید حسن حسینی و قیصر امین پور به اوج خود رسید. این موج، با پایان یافتن جنگ ایران و عراق، به تدریج فروکش کرد. موج دوم رباعی امروز، در اواخر دهه 70 آغاز شد و بیژن ارژن و ایرج زبردست در ایجاد آن نقش عمده‌ای داشتند. در اوایل دهه 80، جلیل صفربیگی نیز به جمع این شاعران اضافه شد و مثلث رباعی امروز را تشکیل دادند. موج سوم رباعی، در اواخر دهه 80 شکل گرفت و تا امروز نیز ادامه دارد. نسل جدید شاعران رباعی گوی، از قبیل میلاد عرفان‌پور، طیبه بقایی، اصغر عظیمی مهر، عباس صادقی زرینی، احسان افشاری و دیگران، به همراه شاعران موج دوم، جریان رباعی‌ امروز را زنده نگه داشته‌اند.
در دهه 50، یک رباعی از شاعری گمنام، محافل و نشریات ادبی را به سرعت در نوردید و شهرت ملی پیدا کرد:
هر کس به طریقی دل ما می‌شکند
بیگانه جدا، دوست جدا می‌شکند
بیگانه اگر می‌شکند، حرفی نیست
از دوست بپرسید چرا می‌شکند؟
 گوینده این شعر، خانم ناهید یوسفی (1328 ش) است که حدود سه دهه بعد از این رباعی، مجموعه شعرش را منتشر کرد و مصراعی از این رباعی را به عنوان نام آن برگزید: هر کس به طریقی دل ما می‌شکند (تهران، 1378). این رباعی، شاخص‌ترین شعر اوست و دیگر رباعیاتش نتوانست آن موفقیت را تکرار کند.
عشرت قهرمان متخلص به نکیسا (1305 ـ 1384 ش)، از اولین زنانی بود که در اواخر دهه 60 به رباعی‌سرایی روی آورد و تا اوایل دهه 70، چندین مجموعه رباعی از او به چاپ رسید. وی خواهر محمد قهرمان، شاعر و ادیب پُر آوازه خراسانی بود و شعر گفتن را در 50 سالگی آغاز کرد و اولین آثارش را در قالب شعر نو عرضه کرد. با این پیشینه، رباعیات او بهره کمی از نوآوری شعر امروز دارد و به دلیل این که همه کتاب‌های او در مشهد منتشر شده است، نتوانست تأثیر مهمی بر زنان رباعی‌سرای ما بر جای بگذارد. پرواز (مشهد، 1367)، اقیانوس (مشهد، 1368) و نور (مشهد، 1370) از جمله کتاب‌های شعر عشرت قهرمان است.
پوران فرخزاد (1312 ـ 1395 ش)، خواهر فروغ فرخزاد، با مجموعه رباعی چنگ مشوّش (تهران، 1373) به جریان رباعی امروز پیوست. در این مجموعه، 150 رباعی گرد آمده و شاعر تلاش زیادی از خود برای نوآوری نشان داده و قدرت عاطفی شعرش نیز در خور توجه است؛ ولی به دلیل نداشتن بضاعت بالای ادبی در قالب‌های قدیم، حاصل کارش چندان یکدست و بی فراز و فرود نیست.
سه سال بعد، شکوه سپه‌زاد (1328 ش)، با مجموعه رباعی تکرار شدم در آیه‌های گل سرخ (تهران، 1376)، مورد توجه و تحسین تعدادی از منتقدان قرار گرفت و م. آزاد، علی شریعت کاشانی و کامیار عابدی، نقدهای ستایش‌آمیزی بر کتاب او نوشتند. این نقدها، به علت بی‌خبری نویسندگان از جریان رباعی در دهه 70، یا به خاطر تعارف و تشویق، از آفت اغراق در امان نمانده و جایگاه شاعر را در رباعی امروز بیش از آنچه هست،‌ باز نمایانده است. با این حال، کتاب سپه‌زاد، ظرفیت قالب رباعی را بیش از پیش به جامعه ادبی نشان داد.
با وجود حضور نسبتاً پُر رنگ نسل قدیم زنان شاعر در عرصه رباعی دهه 70، اقبال نسل جدید به رباعی یک دهه به طول انجامید و آغازگر آن نیز یک شاعر قدیمی دیگر بود: هوروش نوابی (1328 ش) مجموعه رباعی در تُنگ بلور را در سال 1388 منتشر کرد. این مجموعه با 100 رباعی، نمودار گرایش شاعر به مضامین عاشقانه با رنگ و بوی عرفانی است. در مقدمه کتاب آمده که «ایشان تا کنون بیش از هزار رباعی در کارنامه دارند» (ص 9). با این حال، دفتر حاضر نخستین و تنها مجموعه رباعی است که از نوابی منتشر شده است.
مریم حقیقت (1358 ش) با مجموعه تا دست به واژه می‌زنم می‌سوزد (تهران، 1389)، با 102 رباعی به میدان آمد. عشق، درون مایه اصلی این اشعار است، عشقی پذیرنده و فروتن: خوشبخت‌ترین زن جهانم با تو (ص 57)، هر وقت دلم خواست، کنارم هستی (ص 58)، تو خالق چشم‌های غمگین منی (ص 44)، من مادر چشم‌های زیبای توام (ص 36)، من کوه غرور و زن دلخواه توام (ص 35)،‌ و به ندرت به چنین تصویری در آن مواجه می‌شویم: بی تو نه غریبم، نه پُر از تنهایی... (ص 53) که بیشتر طعم واسوخت دارد. بخشی از اشعار این مجموعه را نیز رباعیات آیینی تشکیل می‌دهد: دنیا شب تاریک ستم‌ها شده است/ این جمعه طلوع می‌کنی آقا جان؟ (ص 32)، لب تشنه عباس نشسته‌ است فرات (ص 20)، آسوده‌تر از همیشه خوابید اصغر (ص 52).
تقریباً همین ویژگی‌ها را در رباعیات عارفه دهقانی (1368 ش) هم می‌توانیم مشاهده کنیم: آخر شخص مفرد (تهران، 1389). نام این کتاب، توصیفی از امام زمان(عج) است و آشکار کننده بخشی از محتویات این مجموعه با 150 رباعی است. زبان دهقانی به نسبت مریم حقیقت، از تحرک و تنوع بیشتری برخوردار است و به اصطلاحات روزمره تمایل بیشتری دارد: دوزاری دل کج است، عاشق نشده (ص 36)، از ثانیه‌ای که رفته‌ای، چشمان/ ابری است شبیه جنس دمپایی تو! (ص 22)، این رشته سر دراز دارد آقا (ص 62)، دل دل نکن ای صبح من، امشب برگرد (ص 74).
شریعت رسولی (1358 ش)، در اواخر دهه 80، رباعیات و دوبیتی‌هایش را در دو مجموعه منتشر کرد: برای اطلسی‌ها نامه بنویس (شیراز، 1388)، از دامن من ستاره آویزان است (مشهد، 1389). رسولی نیز همچون شاعران قبلی، دل در گرو عشق دارد و احساس خود را با اصطلاحات روزمره بیان می‌کند: اصلاً به شما چه؟ (1388، ص 61)، ماست‌مالی شدن (همان، ص 63)، اشکال ندارد، دل ما را بشکن (همان، ص 70)؛ گور پدر عشق، بچه گیر آوردی (1389، ص 26)، ای عشق! چرا دوباره جوش آوردی؟ (همان، ص 23)، آش نخورده، دهن سوخته (همان، ص 17).