مترجمان دردها

روایتی از دکتر «بولون» بلژیکی که پزشکی مشهد را متحول کرد

نویسنده : غلامرضا آذری خاکستر

تاریخ پزشکی مشهد را اگر بکاوید، با ماجراهای فراوانی روبه‌رو می‌شوید. از بیمارستان‌ها و اطبای خارجی که روزگاری به توسعه این عرصه در مشهد کمک کردند تا چهره‌های نامداری که نام خطه خراسان را در عرصه طبابت در کشور سرآمد کردند.
اما لابه‌لای روایت‌های این بخش از تاریخ، گاهی به آدم‌هایی برمی‌خورید که نامشان به دلایل متعددی ماندگار شده است. افرادی که اگرچه بهانه حضورشان در شهر مشهد، خدمت در عرصه پزشکی بوده اما با بستر فرهنگی این شهر پیوند می‌خورند و چنان که خودشان عامل تغییر بودند، این شهر نیز به بستری برای تحول آن‌ها بدل می‌شود.
در این شماره برای شما، از دکتر بیانکینی و پروفسور بولون، دو پزشک سرشناس خارجی می‌گوییم که به توسعه حوزه درمان در مشهد کمک شایانی کردند و بعدها خود نیز دستخوش تحولاتی شدند و به اسلام گرویدند.

 

پزشکِ عاشق و نقاش
دکتر وینچنزو بیانکینی، متخصص بیماری مالاریا بود که از کشور ایتالیا چمدانش را به مقصد ایران بست.
او در اوایل سال 1329ه.ش، برای خدمات‌رسانی در حوزه بهداری روستایی چناران و قریه ‌گناباد به استخدام آستان قدس رضوی درآمد و احتمالاً اولین پزشک مسیحی بود که در این مجموعه مسلمان شد.[1]
روزنامه‌های متعددی آن روزها از ماجرای مسلمان شدن این دکتر سرشناس نوشتند، از آزادی و خراسان بگیرید تا ستاره ملت.
اما روایت روزنامه طوس از این اتفاق چنین بود: «دکتر بیانکینی در 10 آبان 1329 به دین مبین اسلام مشرف شده است. وی برای مطالعه درباره احکام اسلام به منزل آیت ا... فقیه سبزواری رفت و آمد داشته تا این‌که در روز چهارشنبه ساعت 3:30  بعدازظهردر حضور تعدادی از بزرگان شهر و خبرنگاران ابتدا شهادتین به زبان جاری کرد و پس از صرف چای، دست آیت ا... فقیه سبزواری را بوسید و نامش را «ابوالفتح رضا» گذاشت. سپس در محل خدمتش کلیه زارعان املاک آستان قدس را مجانی مداوا می‌کرده است.[2]»
اما آقای دکتر ایتالیایی، خدمات متعددی به پزشکی ایران داشت و در نقاط مختلفی از کشورمان خدمت کرد. در روایت‌های تاریخی، به انضمام عنوان «پزشکی» از مهارت او در عرصه نقاشی و شعر نیز گفته شده است.
او با جلال آل احمد نویسنده شهیر ایرانی نیز دوست بود و آل احمد در کتاب «ارزیابی شتابزده» توصیف او را از زبان خودش این‌گونه نگاشته است:«اینک هشت سال است که در ایران به سر می‌برم و اوقاتم به مداوای اهالی شهرها و قصبات دورافتاده از مراکز بزرگ می‌گذرد. در روستای گناباد(در نزدیکی چناران) در هرند، در قاین، ارسنجان، شاهی و چمن‌سلطانیه زن، مرد، کودک و پیر و جوان مرا می‌شناسند من با درد و غم آنان [مردم] شریک بوده‌ام، در تنهایی و سکوت و تولد و مرگ‌شان با آن ها به سر برده‌ام.»
بیانکینی را اگر در دهه چهل می‌دیدید، او را نه بچه شهر زیبای ویتربو، بلکه متولد پشت برج مسجد سلیمان می‌دانستید. ساده می‌پوشید، ساده حرف می‌زد، فارسی فکر می‌کرد، به تنهایی و آرامش اعتقاد داشت و نمی‌خواست در جهانی که هر فردی می‌خواست، تحت هر شرایطی کسی باشد، کسی شود. به دنبال بی‌کسی و بی‌چیزی بود. او خود بارها به دوستانش گفته بود: «از اروپایی که در یک عمر پنجاه‌ساله او، دو بار دنیا را به خاک و خون کشانده است، بیزار است».  بیانکینی آن‌چنان ایرانی شد که فارسی را به راحتی حرف می‌زد.
اما آقای بیانکینی، علاوه بر طبابت، نقاشی را هم خوب می‌دانست. او در هر سفر به انضمام کیف پزشکی، یک دوربین عکاسی و کاغذ و قلم و رنگ نیز همراه داشت تا چهره روستاییان، فیگور لباس‌های محلی، زنان چادر به سر و بچه به بغل و ... را بر سفیدی بوم ثبت کند.
مردی عاشق فقرا و نابینایان
ازدیاد جمعیت و وفور بیماری ها موجب شد تا آستان قدس رضوی از فروردین ماه 1307 اقدام به تاسیس بیمارستان امام رضا(ع)(شاهرضای سابق) کند. بیمارستانی که شش سال و نیم بعد و در مهرماه 1313 افتتاح شد و به بهره برداری رسید. تعدادی از پزشکان، جراحان و پرستاران خارجی از بدو تاسیس این مرکز در آن استخدام شده و به مداوای بیماران اشتغال داشتند.[3] یکی از آن‌ها دکتر بولون بلژیکی بود.
رُش بولون در دسامبر1912 در شهر کاین‌گویان  فرانسه واقع در شمال برزیل به دنیا آمد. پدرش ژرژ، مهندس و شاغل امور کنسولگری بلژیک دراین شهر بود. در هشت سالگی، رُش کوچک را به فرانسه نزد پدربزرگش که مدیر کمپانی راه‌آهن شمال بلژیک بود، فرستادند.
او بعدها دوره تحصیلات متوسطه خود را در بلژیک گذرانید و در21 سالگی ملیت بلژیکی را انتخاب کرد. وی در سال 1936 برای تحصیل در رشته پزشکی در دانشگاه بروکسل پذیرفته شد و پس از تکمیل تحصیلات پزشکی، در سال 1955 بنا بر دعوت وزارت دربار ایران به ایران و مشهد آمد.
دکتر بولون روز چهارشنبه 27 بهمن ماه 1333 با هواپیما به مشهد وارد شد. پس از ورود  وی به مشهد، درتاریخ اول مرداد ماه 1334 اولین قرارداد  استخدامی او با آستان قدس رضوی به‌مدت سه سال منعقد و به عنوان رئیس بخش جراحی بیمارستان امام رضا(ع) منصوب شد. این قرارداد بعدها تمدید و به ریاست 15ساله وی بر بخش جراحی این بیمارستان منجر شد.
بولون از بدو ورود به مشهد متوجه اشکالات عمده ای در جریان فعالیت‌های درمانی و بیمارستانی این شهر شد. از نبود سیستم پرستاری صحیح بگیرید تا کمبودهایی جدی در بانک خون، به این‌ها فقدان متخصصان رشته های مختلف جراحی ،نقص تجهیزات و وسایل درمانی و... را نیز بیفزایید.
او برای اصلاح شرایط اقدام به تشکیل بایگانی برای بیماران کرد و سروسامانی به بخش جراحی  این بیمارستان داد. حضور در کنگره‌های پزشکی و ارائه آخرین دستاوردهای درمانی از جمله اقدامات بولون در مدت حضورش در مشهد بود.
از شاگردانی که جراحی عمومی را نزد  وی فرا گرفته اند می‌توان به؛ دکتریوسف اهرابی نژاد، مهدی بنایی، احمد اصفهانی زاده، مهدی لطفی، غلامرضا امیرشیبانی، اکبر رفیعی، حمید یغمایی، حسین شاهوردیانی، حسین افشین، عبدالحسین توکلی زاده، شاهرخ نصیری، مهدی ابطحی ، خسروآروند، محسن عظیمی، صادق صدری زاده ، پرویزعامریون و... اشاره کرد.
بسیاری از متخصصان تاکید دارند که با حضور دکتر بولون در بیمارستان  امام رضا(ع) ، برای  نخستین  بار بستر توسعه جراحی نوین شکل می گیرد و با توجه به امکاناتی که آستان قدس در آن زمان در اختیار داشت، این طبیب، اقدامات خوبی را رقم می‌زند.
یکی از خصایص بولون کمک به نیازمندان بود. اخلاق پزشکی را با چاشنی تخصص داشت و همین بر حسن شهرتش می‌افزود. او به نابینایان و فقرا کمک زیادی می‌کرد و کارشان را خارج از نوبت راه می‌انداخت و عمدتا به توصیه او از بیماران مستمند پولی گرفته نمی‌شد. بولون اغلب به کارمندانش معترض می‌شد که؛ چرا به کسی که از راه می‌رسد و یک کلاه شاپو سرش هست و یک کراوات دارد، خیلی احترام می‌گذارید؟
او در طول اقامتش در مشهد، نزد آیت ا... سبزواری به اسلام گروید و نام «عبدا...» را برای خود انتخاب کرد البته فقط دوتن از شاگردان نزدیکش از این موضوع با خبر بودند.
دکتر بولون دوشنبه 13 مرداد ماه 1348 در ساعت 12 ظهر دچار سکته قلبی شد و هر چند پزشکان برای نجاتش تلاش کردند اما در ساعت سه بامداد روز بعد چشم از این جهان فرو بست. قبل از فوت وصیت کرده بود مثل یک مسلمان فقیر درجای امنی دفن شود: «مرا مانند مسلمان فقیر دفن و از انجام تشریفات زاید خودداری کنید.»
باقر پیرنیا نایب التولیه وقتی از فوت بولون اطلاع پیدا کرد، دستور داد تا او را با احترام تشییع کنند و در باغ خواجه ربیع دفن کنند. پس از اطمینان از مسلمان شدنش حاج احمد فاضل نماز میّت بر وی خواند. در 16 مرداد 1348 از طرف آستان قدس رضوی مراسم ترحیمی به مناسبت درگذشت عبدا... بولون در حرم مطهر رضوی برگزار شد. .[4]
پس از مراسم ختم، سنگ یادبودی بر روی مزار این جراح گذاشته شد که بر آن از خدمات این پزشک برجسته نوشته شده است.
منابع
[1]. کنسولگری‌ها، مستخدمان و مستشاران خارجی در مشهد (از دوره قاجار تا انقلاب اسلامی)، علی نجف زاده، مشهد، انصار و سازمان اسناد و کتابخانه ملی، ‎۱۳۹۴، ص 636.
[2]. روزنامه  طوس، شماره1741، ص 1.
[3] تاریخ پزشکی نوین مشهد. غلامرضا آذری خاکستر. تهران. سازمان چاپ و انتشارات: معاونت دانشجویی و فرهنگی، ‎۱۳۹۵، ص110
[4] در جست و جوی مسلمانی زندگی و خدمات پزشکی دکتر بولون. مشهد. بین النهرین. 1396