درسی که باید از تجربه دکتر مصدق آموخت
بیتردید نقشی که دکتر محمد مصدق در تاریخ معاصر ایران و به ویژه نهضت ملی شدن صنعت نفت داشته، انکار ناپذیر است. هرچند او، بدون کمک دیگران و حمایتهای مردمی، قادر به پیروزی در جدال سخت و پیچیده با استعمار انگلیس، به ویژه در عرصههای بینالمللی نبود، اما مدیریت وی توانست در یک برهه نسبتاً حساس، تعداد زیادی از سیاستمداران علاقهمند به خلع ید بریتانیا از صنعت نفت ایران را گرد هم آورد و به طور موقت به چپاول ثروت ملی ایرانیان خاتمه دهد. دکتر مصدق برای نجات از بحرانی که به واسطه تحریم گسترده نفت ایران به وجود آمده بود، دست به دامان سیاست اقتصاد بدون نفت شد؛ سیاستی که در صورت تداوم و پیش نیامدن حوادث بعدی، میتوانست ایرانیان را از یک پیچ خطرناک تاریخی بگذراند و به سرمنزل مقصود برساند. با این حال، دکتر مصدق، با وجود ادعای «مستظهر» بودن «به پشتیبانی ملت ایران»، چندان به نیرو و توان مردم خود اعتماد نداشت و معتقد بود باید از نیروی خارجی دیگری برای غلبه بر انگلیسیها و گذار از شرایط بحرانی آن دوران، استفاده کرد. همین مسئله، باعث نزدیک شدن آقای نخستوزیر به آمریکاییها شد. تصور او این بود که آمریکاییها، همان نیرویی هستند که میتوان روی آن ها، برای عقب راندن انگلیسیها حساب کرد. همانگونه که قوام السلطنه، در غائله آذربایجان، با کمک گرفتن از اهرم فشار آمریکاییها در عرصه بینالمللی و البته، با وعده واگذاری امتیاز نفت شمال به شوروی، روسها را وادار به خروج از ایران کرده بود. اما محاسبات دکتر مصدق درست از آب در نیامد؛ با وجود آنکه میدانست خصومت میان آمریکا و شوروی، با رقابت آمریکا و انگلیس تفاوت اساسی دارد، اما ظاهراً آگاهانه خود را به دولت آمریکا نزدیک کرد و دست به گسترش ارتباط با این کشور زد. در ابتدای کار، آمریکاییها وعده دادند که از او در برابر اقدامات انگلیسیها حمایت میکنند. باور دکتر مصدق این بود که این حمایت، صادقانه است. او فراموش کرده بود که تاریخ معاصر ایران، مشحون از حمایتهای توخالی قدرتهای استعماری برای سوءاستفاده از موقعیت راهبردی ایران بوده است؛ قراردادهایی مانند «تیلسیت» که در آن، ناپلئون بناپارت وعدههایی را که به فتحعلیشاه در معاهده «فینکناشتاین» داده بود، نادیده گرفت و به قراری که با ایرانیان بسته بود، پشت کرد. دکتر مصدق، با وجود سابقه و تاریخی که خبر از غیرقابل اعتماد بودن غربیها میداد، این بار به دام وعده و وعیدهای آمریکاییها افتاد و این اعتماد، یکی از دلایل اصلی ساقط شدن حکومت او و بر باد رفتن میراث خون شهدای قیام 30 تیر، در 28 مرداد 1332 بود.