معما
قتل در زمستان
در یکی از روزهای زمستان، «جان» دوستش را درحالی که درخانه خود مرده بود، پیدا کرد. او به پلیس زنگ زد و به آنها توضیح داد که درحال گذشتن از کنار خانه دوستش بوده که تصمیم می گیرد به او سر بزند. او به مدت طولانی زنگ در را میزده اما صدایی نمیشنیده است. اما از پنجره یخزده میتوانسته نور داخل اتاق را ببیند. او با دمیدن به پنجره بخار گرفته توانست دوستش را ببیند که روی زمین افتاده است. پلیس «جان» را بهعنوان قاتل دستگیر کرد. چرا؟