یادداشت

داغون را داغان نکنیم!

وقتی تعمیم افراطی با سر درآوردن از دنیای ادبیات ، پدر یک اثر را درمی آورد
نویسنده : پژند سلیمانی
وقتی یک قاعده‌ را در هرکجا به کار ببندیم، آن را تعمیم داده‌ایم. حالا اگر در جایی آن را به کار ببندیم که نباید، می‌شود تعمیم افراطی. مثلا ما واژه‌ تهران را در محاوره می‌گوییم تهرون و یا باران را می‌گوییم بارون اما آیا داغان درست و ادبی شده‌ داغون است؟ خیر! این جا همان تعمیم افراطی روی داده است. همان که باید از آن پرهیز کرد و ‌دور ماند. گاهی ویراستاران یا نویسندگان برای فرار از شکسته ‌نویسی دچار این تعمیم افراطی می‌شوند. 
رمانی می‌خواندم از نویسنده‌ شهیر ایرانی و مدرس ادبیات که انتشاراتی بنام آن را به چاپ رسانده بود. در آن از واژه‌ داغان بارها و بارها استفاده شده بود. البته چون بلای ویراستار کار نابلد، گریبان من را هم گرفته و به جای مزمزه‌ای که نوشته بودم (که گویا ویراستار را یاد چیپس و پفک می‌انداخته)، واژه‌ مضمضه را گذاشته، نمی‌توانم به قطع و یقین این مسئله را متوجه نویسنده بدانم. چه بسا نویسنده گفته باشد (داغون) اما ویراستار داغ‌تر از آش تلاش بر بهبود متن و داستان داشته و چنین کرده.
به هرحال، مطالعه‌ بیشتر می‌تواند هر کدام از ما را از این اشتباهات بری کند و شرشان را از سرمان کم. حتی اگر نویسنده‌ای باشیم که نام مان جا افتاده باشد و به قول دوستی از آب و گل درآمده باشیم. هرچند هیچ ‌وقت نمی‌فهمم چگونه می‌شود به عنوان یک نویسنده از آب و گل درآمد؟ نویسنده تا ابد توی همین آب و گل می‌ماند و تجربه می‌کند و می‌نویسد. می‌برد یا شکست می‌خورد اما با شروع هر داستان و رمان توی گل دست و پا می‌زند و این متن و داستان است که از آب و گل در می‌آید و به ثمر می‌نشیند به درستی، نه نویسنده. باشد که رستگار شویم.
پی‌نوشت: داغان در برخی گویش‌ها استفاده می‌شود که آن را می‌توان به عنوان گویش و لحن استفاده کرد.