سفر به 22 تیرماه 2533 سال قبل

زهر چشم سرداران ایرانی از اروپایی‌های وحشی

استراتژی داریوش برای پیروزی ایران در کرانه‌های رود «دانوب»

جواد نوائیان رودسری – پیروزی قاطع کورش هخامنشی بر لیدیه و فتح «سارد» در سال 546 قبل از میلاد، تسلط قطعی ایران بر آناتولی را در پی داشت. پیش از آن، سپاه مقتدر هخامنشیان توانسته بود میان‌رودان را مطیع و فینیقیه و فلسطین را در کرانه‌های دریای مدیترانه، خراج‌گزار خود کند. در دوره کمبوجیه، پسر کورش، سپاه ایران وارد آفریقا شد و مصر به عنوان نخستین سرزمین بزرگ آفریقا، در برابر ایرانیان کمر خم کرد. اما اغتشاشاتِ پس از مرگ کمبوجیه و تلاش‌های سه‌ساله داریوش‌یکم برای خاتمه دادن به آن‌ها، آتش طغیان و شورش را در میان ملل‌تابعه روشن کرد. به‌ویژه در مغرب آناتولی، بسیاری از شهرها که مردمانشان تباری یونانی داشتند، علیه هخامنشیان دست به طغیان زدند. داریوش توانست همه شورش‌ها را به‌سختی سرکوب کند و آرامش را به مرزهای ایران بازگرداند. اقتدار ارتش ایران باعث شد که کشور – شهرهای یونان، یکی بعد از دیگری زعامت هخامنشیان را بپذیرند و تحت‌حمایت ایران قرار گیرند. در این بین، آن‌چه برای اتباع ایران در غرب آناتولی و سواحل یونان غیرقابل تحمل به‌نظر می‌رسید، حملات غارتگرانه سکاهای وحشی شرق اروپا و اقوام بدوی شمال بالکان بود که در حاشیه رود دانوب مأوا داشتند و زندگی را برای ساکنان شهرهای حاشیه دریای سیاه و جنوب بالکان به جهنم تبدیل کرده‌بودند. سرکوب و تنبیه این مهاجمان و دور کردن سایه سیاه آن‌ها از سر شهروندان ایران، بی‌شک از وظایف فرمانروای هخامنشی بود و داریوش پس از حملات پیاپی آن‌ها، در سال 513 قبل از میلاد تصمیم نهایی خود را برای سرکوب مهاجمان اروپایی گرفت.
مقدمات حمله بزرگ
هرودوت در تاریخ خود آورده‌است که داریوش، پس از فرونشاندن شورش در بابل، شخصاً فرماندهی قشون ایران را برای حمله به سکاهای اروپایی برعهده گرفت. طبق پژوهش «پیر بریان» در کتاب «تاریخ امپراتوری هخامنشیان»، این لشکرکشی درست هنگامی انجام شد که یک لشکر دیگر از ایران، در مرزهای غربی مصر و در سرزمین لیبی، مشغول جنگ با اقوام مهاجم بود. داریوش فرمان تهیه تدارکات فراوان را صادر کرد. هرودوت می‌نویسد: «قاصدان به هر سو اعزام داشته بود تا در جایی فرمان به تهیه سپاه زمینی داده شود و در جایی دیگر، کشتی‌ها بسازند و دیگران بر روی رودخانه‌های آن سوی [تنگه] بُسفُر، به ساخت پل بپردازند.» داریوش، یونانیان ایونی(ساکن غرب آناتولی) را واداشته بود تا ناوگانشان را به خدمت ارتش ایران درآورند. 30 کشتی ایونی، قرار بود خود را به مصب‌رود «ایستروس»(دانوب) برسانند و در انتظار سپاه ایران و دستورهای فرمانروای هخامنشی بمانند. داریوش پس از عبور سپاهیانش از تنگه بسفر، وارد تراکیه(جایی در شرق یونان امروزی) شد و اهالی یونانی‌تبار آن را که از هجوم سکاها به جان آمده‌بودند، برای همراهی با سپاه ایران برانگیخت. طبق روایت هرودوت، سکاها کوشیدند تا با تحت فشار قرار دادن مسیر بازرگانی تراکیه‌ای‌ها، آن‌ها را به خروج از ارتش ایران وادارند؛ اما از نظر تراکیه‌ای‌ها، مرگ یک‌بار و شیون هم یک‌بار بود!
پیش‌قراولان وارد می‌شوند
پیش از ورود داریوش و سپاه اصلی‌اش به اروپا، «آریارمنه» والی ساتراپ «کاپادوکیه»(جایی در حاشیه جنوبی دریای سیاه) را برای واردکردن ضربه به سکاها و انجام حملات ایذایی علیه آن‌ها، اعزام کرده‌بود. او با 30 کشتی از دریای سیاه گذشت و در نبردی خونین، سکاهای مهاجم را از دم تیغ گذراند و حتی «مَرَس گِتِس»، برادر فرمانروای سکاها را به قتل رساند. «سیتاربِس» شاه سکایی که از حمله برق‌آسای «آریارمنه» به خشم آمده بود، نامه‌ای سراسر ناسزا و توهین برای داریوش فرستاد و تهدید کرد که ولایات پارسی را در اطراف دریای سیاه، با خاک یکسان خواهد کرد. این لاف آشکار، نظر داریوش را جلب نکرد؛ پیروزی آریارمنه به شاه هخامنشی نشان داد که سکاها آسیب‌پذیرتر از آن هستند که به نظر می‌رسد.
ارتش ایران در کرانه‌های دانوب
سپاه ایران، اوایل ماه ژوئیه سال 513 قبل از میلاد، به دانوب رسید. در مسیر حرکت، برخی قبایل و شهرها، از در سازش درآمدند و اطاعت از ایران را گردن نهادند و برخی مانند «گِت‌ها»، مقاومت سختی از خود نشان دادند. «مگابیز» سردار داریوش توانست تمام مقاومت‌ها را در هم بکوبد. طبق محاسبه مورخان اروپایی، روز 12 ژوئیه سال 513 قبل از میلاد (22 تیر 2533 سال قبل)، ارتش ایران در حاشیه دانوب با سکاها و اقوام متحد آن‌ها درگیر شد. ایرانیان 80 هزار نیروی منظم و سازمان‌یافته داشتند و پادگانی که در حاشیه دانوب بنا کرده‌بودند، با مساعدت کشتی‌های یونانی، کاملاً از این سپاه بزرگ پشتیبانی می‌کرد. نیروهای مهاجم به شکلی نامنظم حمله را آغاز کردند. سرداران ایرانی با نقشه داریوش، مسیر را برای پیشروی آن‌ها به سمت جنوب باز گذاشتند. فرمانروای هخامنشی به طمع و وحشی‌گری مهاجمان امید بسته بود؛ طولی نکشید که نقشه کارگر افتاد. در جایی نزدیک رودخانه و در پهنه دشتی سرسبز، سپاه به هم‌ریخته سکاها و اقوام متحدشان، با ارتش سرسخت ایران روبه‌رو شد. نبرد سختی درگرفت و ایرانیان توانستند مهاجمان بسیاری را از دم تیغ بگذرانند. شاید بتوان این شکست را پایانی بر هجوم سکاها به جنوب بالکان در دوره هخامنشی دانست. ضرب شست سرداران ایرانی در این منطقه، اروپایی‌های وحشی را عقب راند. با این حال، جنوب بالکان همچنان آرام باقی نماند. چندی بعد، ایالت‌های یونانی‌نشین سر به شورش برداشتند و برای دولت هخامنشی دردسرهای زیادی به وجود آوردند؛ اما غلبه ایرانیان تا هجوم اسکندر مقدونی باقی بود.