پاکی آوردی ای امیدِ سپید!
وقتی زمین پوشیده از برف باشد و آفتاب نور ملایمش را پهن کرده باشد روی برف ها ، از خانه می زنی بیرون،صدای قدم زدن روی برف و یخ زدگی زمین حس خوبی دارد. قدم می زنی...چند پرنده کوچک از روی کابل برق می پرند و قسمتی از برفی که روی کابل نشسته به آرامی روی زمین می ریزد، لبخند می زنی و عبور می کنی، به کارگرهایی که با لباس های نارنجی برف را از پیاده رو پارو می کنند سلام می دهی، برای پسر بچه ای که از پشت پنجره با حسرت به برف ها نگاه می کند، تخیلت را به کار می اندازی که احتمالا مادرش اجازه نداده است برای برف بازی بیرون بیاید...تو همچنان عبور می کنی ،گوشه ای از پیاده رو یک آدم برفی ساخته اند، دختر بچه ای با لباس های قرمز و شال گردن آبی از دور به سوی آدم برفی می دود و با هیجان فریاد می زند: "سلام آدم برفی " چیزهای زیادی هست که می تواند شادی را از هر نقطه از جهان به اتاق کوچکت بکشاند.برف که می بارد شهر پر می شود از تصاویرشاد.