به مناسبتِ روز کتاب و کتابخوانی نگاهی به برخی حرکتهای خلاقانه فعالان حوزه کتاب
تعداد بازدید : 72
کتاب را به زندگیات گره بزن
مناسبت روز
تصویر ذهنی ما از کتابخوانها چیست؟ آدمهایی با عینکهای ته استکانی، زیادهگو و عموما خود شیفته که فکر میکنند با خواندن چهارجلد کتاب، علامه دهر شدهاند و زمین و زمان را تحویل نمیگیرند؟ آدمهایی عیبجو که بقیه را به بیسوادی و نادانی متهم میکنند تا خردهداناییشان را به رخ بکشند؟ با این تصویر، آدمهای کتابخوان، موجودات عجیبی هستند، در تعداد کم و با ادعای زیاد که میتوان از دور آنها را با انگشت نشان داد؛ آدمهایی که ترجیح میدهند کتاب خوانی، برتری شخصیشان باشد و چماقی برای کوبیدن بر فرق دیگرانی که کتاب نمیخوانند. شاید این تصویر، کلیشهای و بدبینانه به نظر برسد اما در جوامعی که مردم کمتر کتاب میخوانند، خیلی وقتهادور از واقعیت هم نیست. در حالی که در جوامع کتابخوان، کتابخواندن نه یک امتیاز ویژه برای پز دادن که یک رفتار عادی و تلاشی برای بالا بردن درک و شعور شخصی و اجتماعی و عمق دادن به کیفیت زندگی است. روی همینحساب، کتابخوانهای واقعی و حرفهای، آدمهایی هستند که نه فقط از آن تصویر منفی فاصله دارند، بلکه با رفتار و فعالیتهای شان بقیه را به کتاب خوانی علاقهمند میکنند. آنها برای این که تجربه شیرینِ دوستی با کتاب را به آدمهای دیگر بچشانند، دست به فعالیتهای خلاقانه میزنند. امروز برای این آدمها روز مهمی است، «روز کتاب و کتاب خوانی» و آغاز هفته کتاب. روزی که به بهانه آن به سراغ تعدادی از همین آدمهای عشقکتاب رفتهایم که در فضای حقیقی و مجازی، وقت و انرژی میگذارند تا کتاب و کتابخوانی را تبلیغ کنند. در کنارش، نگاهی داریم به تعدادی طرح خلاقانه درباره کتابو کتاب خوانی که در کشورمان فعال است. اگر کنجکاوید از این طرح و فعالیتها بیشتر بدانید، با ما همراه باشید.
پیج اینستاگرامی «با هم بخوانیم»
دورهمیِ جذاب کتابخوانها
اگر شما هم جزو آدمهای کتاب خوانی هستید که بهشکل هدفمند، هشتگهای مورد علاقهشان را دنبال میکنند تا به صفحات دوستداشتنیشان برسند و دوستان تازه با علایق مشترک پیدا کنند، بعید نیست به صفحه «با هم بخوانیم» برخورد کرده باشید. جایی که یک دانشآموخته علوم ارتباطات و عاشق ادبیات، زندگی روزمره شما را با کتاب پیوند میزند. آن قدر که اگر صفحه را دنبال کنید، خواهید دید، کتاب خوانی به بخشی از سبک زندگیتان تبدیل میشود. مخاطبان این پیج، قرار نیست در این صفحه معرفی کتاب بخوانند، آن هم به شیوه حوصله سربرِ همیشگی که یک نفر بهعنوان متکلموحده از یک کتاب بگوید و بقیه لایک بزنند. در «با هم بخوانیم»، دنبالکنندهها از طریق نوشتن کامنت و ارسال پیام به دایرکت ادمینِ پیج، کتابخوانیهای روزانهشان را با هم به اشتراک میگذارند، درباره محتوای کتابها و مجلات خوب نظر میدهند، از لحظات کتابخوانی روزانهشان عکس میگیرند و لذت و شیرینی مطالعه را با دیگرانی که در این صفحه هستند به اشتراک میگذارند و همه اینها هر روز در قالب استوریهای صفحه به نمایش در میآید. «محسن خسروجردی»، مبدع و مدیر خلاق این صفحه، بستری فراهم کرده تا عشقکتابها دور هم جمع شوند، همدیگر را بشناسند و با هم دوست شوند. آدمهایی که به نظر محسن، بیشترشان از خودِ او کتابخوانتر و باسوادترند و این صفحه برای او فرصتی شده تا ازآنها یاد بگیرد. محسن در گفتوگو با زندگیسلام میگوید این صفحه را راه انداخته چون به نظرش کتاب و نویسنده خوب نیاز به تبلیغ دارد و وقتی نویسنده خوب به هر دلیل از تبلیغات فراری است، خواننده خوب، باید کتاب او را تبلیغ کند. از طرف دیگر برای همه اهالی دنیای کتاب و کتابخوانی، معاشرت با آدمهایی از جنس خودشان، جذابترین و انرژیبخشترین قسمت راهاندازی چنین صفحهای است. امتیاز اصلی صفحه «با هم بخوانیم» این است که تولید محتوا عموما بر عهده کسانی است که آن را دنبال میکنند.
پیج اینستاگرامی «امروز لیلی چی میخونه؟»
پیشنهادهای کتابیِ اشتهاآور
اگر از بیشتر افراد فعال در فضای مجازی بپرسید صفحه «امروز لیلی چی میخونه» را میشناسی؟ با هیجان و ذوقزدگی جواب میدهند: «بله!» و اضافه میکنند از موقعی او را میشناسند که هنوز اینستاگرام باب نشده بود و وبلاگ حرف اول را میزد. این یعنی قدمت فعالیت خلاقانه لیلی، زیادتر از این حرفهاست. لیلی که نام خلاصهشده «لیــلا کرد» است، کسی است که از سالها پیش شروع کرد به عکاسیهای جذاب از کتابهایی که میخواند. در واقع وجه شاخص فعالیت لیلی در وبلاگ و این روزها در صفحه اینستاگرامیاش، همین عکسهای خوشرنگ و لعاب و زیبا بود که مخاطب را به خواندن کتابِ معرفی شده، تشویق و ترغیب میکرد. عکسهایی که نشان می داد برای هماهنگی عناصرِ موجود در قاب با محتوای کتابِ معرفی شده، فکر زیادی شده است و به نظر میرسید یک آدم عشقکتاب، همه انرژی و امکاناتش را جمع کرده است تا با تصاویر اشتهابرانگیز، ولع خواندن را در مخاطبش برانگیزد. هر کدام از این عکسها، به روایت خودِ لیلا و در گفت و گو با زندگیسلام، قصهای دارند و گاهی برای پیداکردن آن چه که با فضای عکس و حال و هوای کتاب جور در بیاید، وقت بسیاری گذاشته شده است. زندگی لیلی با کتاب پیوند خورده است، مخاطبانش خبر دارند که شغل او کتابداری است و البته یک کتابخوان تمام وقت و حرفهای. فالوئرهای پرشمار او، میدانند که این روزها به صورت حرفهای مشغول ترجمه رمانهایی است که تاکنون به فارسی برگردانده نشدهاند و تا امروز سه اثر ترجمه کرده است. لیلی در وبلاگش و حالا در اینستاگرام، کنار عکسهای چشمنواز، پاراگرافی جذاب از کتاب را مینویسد، مشخصات کتاب را به شما میدهد و نقد شخصیاش را هم به آن ضمیمه میکند. این مسیر به شما این امکان را میدهد تا بتوانید کتابهای باب میلتان را کشف کنید، مزمزه کنید و اگر خواستید به سراغشان بروید و آنها را از کتاب فروشی بخرید. لیلی به عکاسی برای کتاب، به چشم یک کار حرفهای و تخصصی نگاه کرده است و بعد از اینهمه سال لذت بردن از فعالیتهایش به عنوان مخاطب، سخت است تاثیر عمیق این تصاویر رنگارنگ و خلاقانه و قاببندیهای حرفهای را روی میزان کتابخوانیمان انکار کنیم.
پیج اینستاگرامیِ «کتابهای خوششانس»
کتابها را دستبهدست کن
بسیاری از آدمهای دور و برمان، در خانههای خود تعدادی کتاب خوب اما مهجور دارند. کتابهایی که سالهاست توی کشوها، تهِ کمدها یا در کارتنهای داخل انباری منتظرند روزی دوباره در مقابل چشمانی مشتاق و کنجکاو، گشوده شوند. حالا بگذریم از این که برخی آدمهای اهل مطالعه هم در قفسههای عریض و طویل خود کتابهایی دارند که سالهاست کسی آنها را نخوانده است. فارغ از این که صاحبِ این جور کتابها دیگر به آن ها نیازی ندارند، جایی که اشغال کردهاند هم باعث میشود فضای کمتری برای کتابهای جدید وجود داشته باشد اما ممکن است همه این کتابها در جای دیگری علاقهمندانی داشته باشند که منتظرند کتاب به دستشان برسد و آن را بخوانند. کار خلاقانه صفحه کتابهای خوششانس، دقیقا همین است؛ رساندن کتابهای فراموششده از شهری به شهر دیگر، از خانهای به خانه دیگر، از دستی به دستِ دیگر. این پیج مثل یک پل، کتابهای خاکگرفته را تحویل میگیرد و با فروش آنلاین، به دست خریداران و علاقهمندان میرساند. شعارش هم این است: «کتابها خوششانساند، اگر بیشتر خوانده شوند.» عده بسیاری از طریق این صفحه، کتابهای نازنینشان را با قیمتی بسیار کمتر از قیمت فعلی کتاب، برای دیگر دوستان کتابخوان در نقاط مختلف کشور فرستادهاند. این طوری کتابها به سفر میروند و به دست کسانی میرسند که خواهانشان هستند. آن وقت هم توی قفسهها جا برای خرید کتابهای تازه باز میشود، هم صاحب کتابها با پولی که از فروششان به دست آورده اند میتوانند کتابهای تازه بخرند. از طرف دیگر آدمها با خیال راحتتری کتاب میخرند، چون حتی اگر دوستش نداشته باشند، میتوانند کتاب را از طریق صفحه کتابهای خوششانس به دوستان دیگر بفروشند. صفحه کتابهای خوششانس فقط کتاب نمیفروشد، کتاب معرفی میکند و یک باشگاه کتابخوانی هم دارد برای کسانی که دوست دارند بیشتر بخوانند، بهتر بخوانند و کتابخوان حرفهای شوند.
پویش مردمی نذر کتاب
نذر آگاهی
هدف این است که کتابها خواندهشوند؛ نه یکبار که بارها؛ که هم ما رشد خواهیم کرد، هم طبیعت مجال بیشتری برای نفس کشیدن خواهد داشت. دیگر شکل و شمایلش خیلی مهم نیست؛ چه آن سرِ دنیا باشد به شکل سفرِ کتابها؛ چه این سرِ دنیا باشد به شکلِ نذر کتاب. نذر کتاب را اولین بار آقای حاجی آبادی، مدیر مسئول انتشارات هزاره ققنوس، در سال 88 راهاندازی کرد. در این طرح، کتابهای انتخاب شده بهصورت امانت در اختیار افراد قرار میگیرد نه بهصورت رایگان؛ بهاین ترتیب که افراد باید این آثار را بعد از خواندن، در مکانهای عمومی مثل مدارس، مساجد، کتابخانهها، هیئت های مذهبی و دیگر اماکن فرهنگی برای مطالعه دیگران قرار دهند. نذر کتاب، که در ماههای محرم و صفر انجام شده، هدفش ترویج سنت نذری دادن برای یک محصول فرهنگی است و نمیخواهد کتابها در قفسه کتابخانهها زندانی شوند. بانیان این طرح معتقدند: «برای ترویج فرهنگ مطالعه لازم نیست درخت قطع کنیم؛ لازم نیست به محیط زیست آسیب برسانیم؛ یادمان باشد هر کتاب خوب را چند نفر میتوانند بخوانند؛ شما هم میتوانید در این نذر شرکت و یک کتاب را نذر فرهنگ کشور کنید». مدیر انتشارات ققنوس، اعلام کردهاست طی 12 مرحله نذر کتاب، تعداد 60 هزار جلد کتاب، نزدیک به 700 میلیون تومان، بهشکل نذری در اختیار علاقهمندان قرار گرفتهاست و با محاسبهای که انجام شده، برگزاری این طرح از قطع شدن تعداد زیادی درخت جلوگیری کردهاست. نذر کتاب هنوز هم ادامه دارد و شما هم اگر دوست دارید در این طرح شرکت کنید، میتوانید با مراجعه به سایت نذرکتاب، با راههای پیوستن به جمع خیران فرهنگی آشنا شوید.
بوکتاب، طرحِ اعتماد کتابخوانها به یکدیگر
بخــوان و برگردان
«بیهیچ، کتابی قرض میدهیم؛ کاش بخوانی و کاش برگردانی». اولین بار جوانی به اسم حسین شاکری، طرحی را در مشهد راهاندازی میکند تا دیگران را در کتابخواندن شریک کند. حسین کارش را با 40جلد کتاب شروع میکند و بدون این که از کسی پول یا مدرکی بگیرد، کتابهایش را به مردم امانت میدهد، آن هم کنار خیابان! یکی دو روز اول، کتابها برنمیگردند اما بعد از آن نهتنها کتابها برگردانده میشوند بلکه مردم کتابهای جدید هم میآورند و به او هدیه میکنند. اینگونه است که «بوکتاب، تلفیقی از بوک و کتاب» رفتهرفته جان میگیرد و گسترده میشود. آنقدر که الان در بسیاری از شهرهای کشور یک عده جوان، بدون آنکه از طرف نهاد و سازمانی حمایت شوند یا به دنبال مطرح شدن و سرِ زبان افتادن باشند، کتابهای شان را میبرند توی پارک و کافیشاپ و کنار خیابان، تا بهجای خاک خوردن ،بارها و بارها خواندهشوند. بوکتاب این روزها، یک پیج اینستاگرامی هم دارد که برای اطلاع از جزئیات فعالیتهایش میتوانید به آن مراجعه کنید.