لاحول و لا... دلم تو را میخواهد
با هول و ولا دلم تو را میخواهد
ای دوست اگر آب به دستت داری
بگذار و بیا دلم تو را میخواهد...!
سعید ربیعی
***
عشق دنیای مرا سوزاند، اما پیشکش
داد از این دارم که دینم سوخت، دنیا پیشکش
ای که میگویی طبیب قلبهای عاشقی!
کاش دردم را نیفزایی، مداوا پیشکش
ماهیِ تنهای تنگم، کاش دست سرنوشت
برکهای کوچک به من میداد، دریا پیشکش !
سجاد سامانی
***
چون قاصدک آواره ای بی سرزمینم
هر جا که باد از من بخواهد می نشینم
می رقصم و گوشم بدهکار کسی نیست
آلاله ای روییده در میدان مین ام...
سعید بیابانکی
***
بنشین رفیق!
تا که کمی درد دل کنیم
اندازه تو هیچ کسی
مهربان نبود
این جا
تمامِ حنجره ها لاف می زنند
هرگز کسی
هر آن چه که می گفت،
آن نبود!
امید صباغ نو
***
نگارم رفت
یارم رفت
رنگ روزگارم رفت...
نشستم شعر گفتم،
کاری از من بر نمی آمد...
حسین جنتی