با تقدیرم چگونه پیکار کنم؟
یک مشت گلم،چگونه انکار کنم؟
از جبر و حساب خسته ام،می خواهم
در کارگه کوزه گری کار کنم
علیرضا جهانشاهی
***
در خنده تو پرنده پر می کوبد
رگبار بهار بی خبر می کوبد
در گریه تو تمام آب دریا
موجی شده و به صخره سر می کوبد
محمد رضا حسینی مود
***
ماه از لب نردبان من افتاده
سقف از سر آسمان من افتاده
دور از تو شب و روز به هم ریخته است
دلتنگی من ، به جان من افتاده
الهه بیات مختاری
***
با کوزه شکستههای بی دست و دهن
با دورنمای پارههای دل من
در موزه،کسی مست،چنین گفت سخن
خیام! کدام کوزهای؟؟ حرف بزن
مهدی سهراب
***
آدم هر لحظه مرگ را یاد کند
در مملکتی که ظلم بیداد کند
این تازه شروع ناله های سنگ است
روزی برسد که کوه فریاد کند
ایمان مرصعی
***
ما را تو اسیر کرده در غم، دنیا
در سوگ غزل شاعر ماتم دنیا
از تنگی چشم ها ندیدی او را
ای بر سر تو خاک دو عالم دنیا
علی گردویی
***
لب تشنه ام و خسته، هلاکم بی تو
سر شاخه خشکیده تاکم بی تو
ای با تو شکوه آسمان زیر پرم
من ماهی غلتیده به خاکم بی تو
راضیه رجایی