معاون آموزشی دانشگاه فردوسی از شیوه های نوین آموزشی و پژوهشی به مناسبت روز پژوهش می گوید
تعداد بازدید : 68
جای خالی آموزش به شیوه «فکربردی» در نظام آموزشی
گفت وگو
نویسنده : نعمت ا... پناهی
امروز یعنی 25 آذر از سوی شورای فرهنگ عمومی کشور به منظور گسترش فرهنگ پژوهش در جامعه به نام روز پژوهش نام گذاری شده است. پژوهش فرایند رسیدن به راه حلهای قابل اطمینان از طریق گردآوری، تحلیل و تفسیر دادهها به گونهای برنامهریزی شده و نظاممند است. آن چه که واضح به نظر می رسد، ضرورت توجه به شیوه های آموزشی نوین برای تربیت نسلی پژوهشگر و موفق است. با این نگاه، نهاد «آموزش و پرورش» در وسیع ترین معنای خود شامل سازمان ها، مراکز و افرادی می شود که خواسته و ناخواسته یا آگاهانه و ناآگاهانه در تربیت روح و روان افراد جامعه تأثیر میگذارند و از این میان، وزارت «آموزش و پرورش» نهاد رسمی و دولتی کشور است که بیشترین سهم را در آموزش و تربیت افراد بر عهده دارد. فراز و نشیب ها و تغییر و تحولات پرشتاب و بنیادی که در این وزارتخانه اتفاق می افتد، ضرورت تعمق و تأمل در اصول و شیوه های نوین آموزشی و پژوهشی را به آموزشدهندگان گوشزد می کند. امروز که در تقویم کشورمان به روز پژوهش نام گذاری شده است فرصت مناسبی بود تا دربارۀ شیوه های نوین آموزش و پژوهش با «رضا پیش قدم»، معاون آموزشی دانشگاه فردوسی مشهد و استاد پیوسته آموزش زبان انگلیسی گفت و گو کنیم.
به عنوان یک پژوهشگر، بهترین شیوه آموزشی از نظر شما شامل چه فرایندهایی است؟
ابتدا باید چند اصطلاح کلیدی را توضیح دهم. اگر آموزش را به دو سطح تقسیم کنیم با دو نوع آموزش مواجه ایم؛ آموزش «حواس کاسته» و آموزش «حواس افزوده». آموزش «حواسکاسته» که حواس کمی از مخاطب را درگیر می کند، به صورت سخنرانی انجام میشود. این نوع آموزش همان شیوه سنتی است که حس شنیداری و گاهی دیداری را به شرط استفاده از تخته فعال می کند اما در آموزش «حواسافزوده» افزونبر حس های شنیداری و دیداری، حس های دیگری مانند لامسه و حرکتی، بویایی و چشایی نیز درگیر می شود. به لحاظ علمی هنگامیکه بخش کوچک و محدودی از مغز درگیر یک یا دو حس می شود، یادگیری محدودی صورت می گیرد؛ اما با درگیرشدن گستره وسیعی از مغز از طریق حواس دیگر، یادگیری در مغز نیز تسهیل و تسریع می شود. بنابراین تلاش بر این است که در سطوح پایین تحصیلات، آموزش به شیوه «حواسافزوده» انجام گیرد چراکه ماندگاری در مغز بیشتر و یادگیری نیز جذاب
می شود. به تعبیر بهتر، معلم واستاد باید «حواس باز» باشد؛ یعنی باید بداند که کجا از چه حواسی استفاده کند تا یادگیری تسهیل و تسریع شود.
علاوه بر حواس چه رابطه ای بین آموزش و تفکر انسان وجود دارد؟
تفکر خود به دو نوع سطح بالا و سطح پایین تقسیم
می شود. در تفکر سطح پایین، بهترتیب با سه مرحله دانش، فهم و کاربرد مواجه می شویم. از سوی دیگر، تفکر سطح بالا به سه مرحله تجزیه، ترکیب و ارزیابی تقسیم میشود. در تفکر سطح پایین، منظور از مرحله دانش، حفظ و ازبرکردن طوطیوار است. برای نمونه میتوان به حفظکردن شعر که معمولاً از مهد کودک آغاز میشود درحالیکه فهم کاملی از آن وجود ندارد، اشاره کرد. فهم، مرحلۀ بعد از دانش است و افراد را به جستوجوی معنا و مفهوم سوق میدهد. در مرحلۀ کاربرد، فراگیرنده مثلاً شعر را در گفتار خود بهکار می گیرد. در برش دیگری از تفکر، مهارت تجزیه و ترکیب وجود دارد که متعلق به تفکر سطح بالاست و معمولاً بهطور همزمان اتفاق می افتد. در تجزیه و ترکیب، این توانایی به وجود می آید که
آموخته های فرد با دنیای بیرون و زندگی روزمره ارتباط پیدا کند یا مورد استفاده قرار گیرد و در ذهن او حالت مقایسه ایجاد شود. مرحله آخر، ارزشیابی است که نظر شخصی فراگیر پرسیده میشود. این مرحله، اوج یادگیری اوست.
سلسله مراتب تفکر چه چارچوبی برای آموزش فراهم می کند؟
ما می توانیم بر اساس «سلسله مراتب تفکر» چهار نوع آموزش داشته باشیم: 1- آموزش نظری که مرحله تقلید است. 2- آموزش کاربردی که فرایند محور و مهارت افزاست. 3- آموزش «فکرورزی» که با تقویت تفکرات خلاقانه و آینده نگر و همراه با به فکر واداشتن است و امثال سقراط به این روش عمل می کردند. 4- آموزش «فکربردی». آموزش «فکربردی» از تلفیق دو واژۀ «فکرافزا» و «کاربرد» ساخته شده است. «فکربرد» اوج آموزش است؛ بهطوری که تمام حواس درگیر می شود و تفکر به شکل غیرمستقیم در این مرحله رشد می کند. این چهار مرحله را بهعنوان نمونه برای آموزش نگارش انشا می توان اجرا کرد. نگارش انشا و توضیحات معلم برای آیین و اصول انشانویسی، مرحلۀ اول یعنی همان آموزش نظری و تقلیدی است. در مرحلۀ کاربردی، فرایند نوشتن انشا و نحوۀ بهکارگیری کلمات و جملات مد نظر است. در مرحله سوم یعنی فکرورزی، طرز نوشتن متفاوت و اقناع مخاطب اهمیت دارد. یعنی این امر که فرد چگونه بیندیشد و سپس انشا بنویسد، آموزش داده میشود. در مرحله فکربردی، پیوند استواری با زندگی روزمره و آیندۀ افراد برقرار می شود.
به نظر شما امروزه در سیاست گذاری های وزارت آموزش و پرورش و وزارت علوم چه نوع آموزشی باید بیشتر مد نظر باشد؟
آموزش ما در مدارس و دانشگاهها نه تنها به سمت آموزش کاربردی بلکه باید به سمت آموزش فکربردی برود و به بهبود جامعه منجر شود. هدف آموزش کاربردی مهارت آفرینی است ولی آموزش فکربردی نه تنها مهارت ایجاد
می کند بلکه به نمود عینی آن در جامعه نیز می انجامد. آموزش کاربردی به کارشناس و تکنیسین منجر می شود اما آموزش فکربردی به متخصص حرفه ای می انجامد.
می دانیم که آموزش در دو سطح انتقالی و تبدیلی صورت می گیرد. در آموزش نظری و کاربردی یا انتقال دانش است یا مهارت ولی در سطح فکرورزی و فکربردی، آموزش همراه با تغییر و تحول است که به پیشرفت و آینده نگری توجه دارد. ما عمدتاً در آموزش ناآگاهانه عمل می کنیم و قلمروهای آموزش را رعایت نمی کنیم و اگر آموزش به صورت آگاهانه و علمی و با درنظر گرفتن میزان آگاهی مخاطب باشد، فرایند انتقال اطلاعات مؤثرتر و هدفمندتر انجام می شود.