سید حسن حسینی
به گونه ماه
نامت زبانزد آسمانها بود
و پیمان برادریات
با جبل نور
چون آیههای جهاد
محکم
تو آن راز رشیدی
که روزی فرات
بر لبت آورد
و ساعتی بعد
در باران متواتر پولاد
بریدهبریده
افشا شدی
و باد
تو را با مشام خیمهگاه
در میان نهاد
و انتظار در بهت کودکانه حرم
طولانی شد
تو آن راز رشیدی
که روزی فرات
بر لبت آورد
و کنار درک تو
کوه از کمر شکست
***
افشین علا
نبود غیر حرامی، به هر طرف نگریست
ولی خروش برآورد: «یاری آیا نیست؟»
مخاطبش چه کسی بود روز عاشورا؟
بهجز من و تو خطاب حسین با چه کسیست؟
چه گفت با بشریت در آن دیار غریب
که قرنهای پیاپی بشر شنید و گریست؟
چه داند آنکه به ذلت خوش است، کیست حسین؟
چه داند آنکه خموشی گزید، زینب کیست؟
چه کس به غیر اباالفضل در جهان دانست
بهوقت خون و خطر، معنی برادر چیست؟
دوام مسند و نان است و نام، همت ما!
در این زمانه خدا را چه کس حسینی زیست؟
ستم ز هر که زند سر، نسب برد به یزید
شرف، اگر به جهان ماند، از حسین علیست
***
مرتضی امیری اسفندقه
حسین بود و تو بودی، تو خواهری کردی
حسینِ فاطمه را گرم، یاوری کردی
غریب تا که نمانَد حسینِ بیعبّاس
بهجای خواهری آنجا برادری کردی
گذشتی از همهچیزت بهپای عشق حسین
چه خواهری تو؟ برادر! که مادری کردی
تو خواهری و برادر، تو مادری و پدر
تو راه بودی و رهرو، تو رهبری کردی
پس از حسین، چه بر تو گذشت؟ وارث درد!
به خون نشستی و در خون شناوری کردی
به روی نیزه سرِ آفتاب را دیدی
ولی شکست نخوردی و سروری کردی
چه زخمها که نزد خطبهات به خفّاشان
زبان گشودی و روشن سخنوری کردی
زبان نبود، خود ذوالفقار مولا بود
سخن درست بگویم، تو حیدری کردی
تویی مفسّر آن رستخیز ناگاهان
یگانه قاصد امّت! پیمبری کردی
بدل به آینه شد خاک کربلا با تو
تو کیمیاگری و کیمیاگری کردی
من از کجا و غزل گفتن از غم تو کجا؟
تو ای بزرگ! خودت ذرهپروری کردی
***
سید محمد امین موسوی
به لای لای غرورش اگرچه خواب شده
منم کسی که از آیینه هم جواب شده
نگفتهام به کسی دردهای قلبم را
گذشته از دو سه خط درد دل، کتاب شده
سلام روزی دل زیر آرواره غم
سلام روشنی اشک مستجاب شده
سلام حوصله محض بازآمدهام
منی که کل جهان بر سرم خرابشده
امید بسته به آغاز روسپیدی خویش
شبی که منتظر حکم آفتاب شده
شراب قصد حرم کرد بعد اینهمه سال
به چشم دید به دست شما گلاب شده
طنین نغمه نقارهخانه میگوید
که این کلاغ هم از زائران حسابشده
رواق و گنبد و گلدسته روضه میخواند
و اشک در دل چشم من آسیاب شده
ندا رسید به عباس، اصغرم تشنهست
تمام خواهش اطفال خیمه آب شده
عمو بلند شو وقتی تو نیستی عمه
دوباره مثل علی دست در طناب شده
عمو بلند شو اهل حرم رسیده به شام
عمو بلند شو که مجلس شراب شده...
عمو به خیمه نیامد، ولی به بابا گفت
کنار علقمه شرمنده رباب شده