- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
تیشه فرهاد کوهکن در بیستون را عشق شیرین جنباند و کلنگ «خالو حسین کوهکن» در «میگوره» پاوه را تنهایی و غم. انگار که خاک کرمانشاه فرهادخیز است و در هر عصری یک نفر پیدا میشود که به دل کوه بزند و افسانه بسازد. راوی قصه شیرین و فرهاد، نظامی گنجوی شاعر نامدار ایرانی است. او شاعر قرن ششم هجری قمری است و «خمسه» یا همان «پنج گنج» مهمترین اثر اوست. نظامی داستانسرای خوبی است و قصه فرهادکوهکن را که بیشترمان شنیدهایم ،در «خسرو و شیرین» دومین منظومه خود، آورده است. برخی معتقدند قصه «شیرین و فرهاد» ریشه در فولکلور دارد و یکی از داستانهای کردی منطقه کرمانشاه است. نظامی هم که مادری کُرد داشته این داستان را از مادرش شنیده و بازسرایی کرده است. اما راوی قصه واقعی «خالو حسین» کوهکن، خود او و ارادهاش است. این مرد بزرگ در گذشتههای دور زندگی نکرده و افسانهاش قدیمی نیست. او همعصر ما بود و ناباورانه حدود 19 سال از عمرش را صرف کندن کوهی در منطقه میگوره شهر بانهوره کرد و یک غار سنگی را به یادگار گذاشت. قرار است در پرونده امروز زندگی سلام، جزئیات بیشتری را درباره زندگی خالو حسین بخوانید که مردم به او لقب «فرهاد ثانی»، «فرهاد زمان»، «وارث تیشه فرهاد» و ... دادهاند. داستان او بیشباهت به قصهها نیست.
بدشانسی
در بدو ورود به دنیا!
ششم مهر 92 سال پیش در روستای دروله سفلی شهرستان جوانرود استان کرمانشاه پسری به دنیا آمد که نامش را «حسین» گذاشتند. حسین عثمانی معروف به خالو حسین روزی به دنیا آمد که جد پدریاش «یوسف خان» درگذشت. وقتی خبر تولد او را به پدرش دادند، گفت: «من انسان برجستهای را از دست دادهام و تولد فرزندم در مقابل این مصیبت بزرگ خوشحالی ندارد.» این اولین بدشانسی خالو حسین در بدو ورود به این دنیا بود اما پایان اتفاقهای تلخ و ناگوار برای او نبود.
از غم فوت 3 پسر
تا قطع شدن پا
زمان به سرعت گذشت و زمانیکه خالو حسین
20 ساله شد، در روستا شغلی جز کشاورزی و چوپانی و شکار نبود. خالوحسین زمینی نداشت و چوپان شد و گاهی هم به شکار میرفت. با دخترعمویش «رابعه» در همین سالها ازدواج کرد و صاحب هفت فرزند شد، اما سرنوشت غمانگیزی در انتظار خالو حسین بود. او یکی از پسرانش را در هنگام تولد از دست داد و دو پسر دیگرش را وقتی چهار، پنج ساله بودند. در 34سالگی وقتی خالو حسین به شکار کبک رفته بود یکبار دیگر زندگی آن روی خود را نشان داد. او در کمینگاه نشسته بوده که پایش لیز می خورد، ناغافل تفنگ به پایش شلیک می کند و همانجا از هوش میرود. مردم وقتی او را پیدا میکنند، به بیمارستان حلبچه میرسانند اما او زود مرخص میشود. درد پا
خالو حسین را رها نمی کند و وقتی بعد از 40روز دوباره به بیمارستان مراجعه میکند، پزشکان تشخیص میدهند استخوان پای او سیاه شده است و باید آن را قطع کنند. این اتفاق میافتد و برگ تلخ دیگری در زندگی این مرد رقم میخورد.
چرایی 19 سال کوه کندن با تکیه به یک پا
سال 59 شمسی است و خالو حسین 50 ساله. اوایل تجاوز عراق به کشورمان است و تبعاتش به پاوه و روستای محل اقامت خالوحسین هم میرسد. او به تازگی همسرش رابعه را از دست داده و در جریان جنگ تحمیلی، دخترانش را هم از دست میدهد. خانه خالو حسین روی سرش خراب میشود و بخش زیادی از دام و احشامش هم تلف میشوند. او با کولهباری از غم، با چند گوسفند باقی مانده به روستای «منصورآقایی» از توابع شاهو کوچ میکند اما مدت زیادی نمیگذرد که به علت تلف شدن دوباره دامهایش، عطای دامداری و چوپانی را به لقایش میبخشد، گوسفندهای باقیمانده را میفروشد و به منطقه «میگوره» در همان نزدیکی میرود. در نهایت، خسته از روزگار و درمانده از غم تنهایی و نان به کوهستان پناه میبرد. تیشه و کلنگ برمیدارد و سنت فرهاد کوهکن را زنده میکند. او بیشتر از 19 سال با یک پا و تکیه دادن پای معلول خود به یک گونی خاک، سنگ و صخرههای سخت را میتراشد و با کندن کوه، خودش را التیام میدهد. هر ضربه ای که به کوه میزند غمی از دلش کم و به ارادهاش اضافه میشود. این لحظه غلبه بر ناامیدی و تلخی و غم، درست نقطه تبدیل «خالوحسین» به «حسین کوهکن» و قصه بزرگی است که او خلق کرده. قصهای که از هیچ، همه چیز ساخته است.
سرکی در غار سنگی خالو حسین کوهکن
حسین کوهکن عاشق کلنگش بود و به همه میگفت که از جنس الماس است. با همان کلنگ کوه را کند و آن را ادامه داد تا در دل کوه غاری و در دل غار خانهای برای خود دستوپا کرد. برای ورودی غار، یک دریچه باریک در دل صخرهای که شیب ملایمی دارد طراحی و اجرا و با کندن صخرهها چند پله به آن اضافه کرد. او حتی برای خانه خود در دل کوه، حمام ساخت. بی آنکه مصالحی را به طبیعت کوهستان اضافه کند و نظم آن را بر هم بزند. غار او 9 اتاق داشت. طول بعضی اتاقها به دو متر میرسید و بعضی دیگر کمتر بود. در یکسری از اتاقها باید سر خم میکرد و ارتفاع بعضی اتاقها را به قاعده معمول قد آدمها(170سانتی متر) هم رسانده بود. او با همان کلنگ، بعضی از این اتاقها را با دالان بههم وصل کرده بود. کوهکن، روز و شبش را همانجا میگذراند. عجیب اما واقعی است که بعضی با شنیدن عقیده او مبنی بر این که کلنگش از جنس الماس است، نقشه سرقت کلنگ را کشیدند و برنامه او برای دوطبقه کردن خانهاش را ناتمام گذاشتند. غافل از این که الماس واقعی روحیه و باور حسین کوهکن بود که با ضربه کلنگ، دل کوهستان را شکافت و خانه ساخت. گفتهاند 10سال بعد حسین کوهکن، کلنگش را پیدا کرد اما دیگر رمقی برای اجرای نقشهاش نداشت.
خاموشی کوهکن و افسانهای در گوش کوه
روزگار میگذشت. خانه خالو حسین کوهکن در دل کوهستان خالی از سکنه، به نقطه دیدنی منطقه تبدیل شده بود. آدمها برای دیدن خالو و خانهاش و شنیدن قصه این مرد صف میکشیدند. بعضی هم به نیت دستگرفتن، مبلغی به او هدیه میکردند اما این چیزها بعد از گذر از این همه رنج، دیگر به چشم خالو نمیآمد. پیرمرد روح بزرگی داشت و مناعت طبعش مثالزدنی بود. به همین دلیل همان 6 میلیون تومانی را که مردم در زمان دیدوبازدیدها به او داده بودند،برای ساخت مدرسهای در شهر مرزی باینگان استان کرمانشاه اهدا کرد. خالو حسین در سالهای پایانی عمرش دچار شکستگی لگن و خانهنشین شد. او در سال ۱۳۹۴ به دلیل شکستگی پای راست مجبور شد برای درمان به روستا برود و پس از تحمل یک دوره بیماری در 86سالگی، دنیا را با همه روزهای سخت ترک کرد. کوهکن، کوهستان را مونس خود دیدهبود. در همان روزهایی که کلنگ برداشته بود و خانه میساخت در یکی از خانههای تکاتاقی در دل کوه برای خود قبری کنده بود تا بعد از مرگ، آن جا آرام بگیرد. اما آخرین خواسته او هیچوقت رنگ واقعیت به خود نگرفت. فرهاد ثانی 5مرداد سال95 در آرامگاه عمومی شهر دفن شد و قصهاش ماند. حالا خانه کوهکن، مانده در دل کوهستان، جانپناهی برای کوهنوردها، نقطهای دیدنی برای بازدیدکنندگان و البته نشانهای برای بلندهمتان عالم است. امروزه این مکان با همت فرزندان و نوادگان خالو حسین و همکاری میراث فرهنگی پاوه، محلی برای بازدید گردشگران شده است.
ویژگیهای مشترک فرهاد و حسین کوهکن
طبق منظومه «خسرو و شیرین»، وقتی فرهاد برای اولین بار شیرین را میبیند، دل و دین اش را میبازد. خسرو پرویز که او هم دل در گرو شیرین دارد، فرهاد را به بیستون میفرستد تا کوهی از سنگ را بکند و قول میدهد اگر این کار را انجام دهد، شیرین و عشق او را فراموش کند اما وقتی میبیند فرهاد دستبردار نیست و تیشه برداشته و کوه را میکَند پیکی را به دروغ پیش او میفرستد و خبر مرگ شیرین را به او میدهد. این خبر همانا و برخاک افتادن تیشه و فرهاد هم همانا. بزرگترین شباهت قصه خالو حسین کوهکن و فرهاد هم در عزم و ارادهشان برای کندن کوه است. یکی برای رسیدن به معشوق و التیام غم عشق تیشه میزند و دیگری برای آرام کردن روح خود از غم تنهایی. جالب این که این دو قصه، موقعیت مکانی مشابهی هم دارند. یکی در بیستون کرمانشاه اتفاق افتاده و دیگری در میگوره کرمانشاه. نظامی در این چند بیت جزئیات احوال فرهاد را هنگام کندن کوه، هنرمندانه بیان میکند و شاید این ابیات شامل حال حسین کوهکن هم باشد: «نیاسودی ز وقت صبح تا شام/ بریدی کوه بر یاد دلآرام/ به کوه انداختن بگشاد بازو/ همی برید سنگی بیترازو/ به هر خارش که با آن خاره کردی/ یکی برج از حصارش پاره کردی/ به هر زخمی ز پای افکند کوهی/ کز آن آمد خلایق را شکوهی/ به الماس مژه یاقوت میسفت/ ز حال خویشتن با کوه میگفت/ که ای کوه ار چه داری سنگ خاره/ جوانمردی کن و شو پارهپاره/...»
منابع این پرونده: ویرگول، ایسنا، ایرنا و ...
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
دوباره فصل پاییز از راه رسیده، با خشخش برگهای روی زمین ریخته، با بارش باران در کوچه و خیابان، با روزهای کوتاه و شب های طولانی و ... . در این بین، بعضی افراد نه تنها از دیدن این همه رنگ های زرد و نارنجی در پادشاه فصلها حالشان جا نمیآید بلکه پاییز برایشان همراه است با ملال و دلشوره، با بیحوصلگی و افسردگی. همان طور که میدانید اختلال خلقی افسردگی در جهان بسیار شایع است و سال به سال بر آمار آن افزوده میشود، طوری که بر اساس پیش بینی جدید سازمان بهداشت جهانی در سالهای آینده مراکز بهداشتی در سراسر جهان بخش مهمی از منابع خود را صرف مدیریت و درمان این اختلال و انواع آن مانند افسردگی فصلی خواهند کرد.
چرا برخی افراد در پاییز افسرده میشوند؟
در میان الگوهای اختلال افسردگی، الگویی وجود دارد که در آن افراد در بیشتر اوقات سال از شرایط خلقی نرمالی برخوردارند اما با شروع فصل پاییز یا زمستان(و در تعداد معدودی افراد در بهار و تابستان)، خلق آنها افسرده میشود. واقعیت این است که طیف گستردهای از افسردگی(از ملال و دلتنگی ساده پاییزی گرفته تا یک اختلال افسردگی اساسی) در پاییز و زمستان گریبان خیلیها را میگیرد و نمیتوان گفت هر فردی که در این فصل احساس دلگیری و ملال دارد، لزوما دچار اختلال افسردگی فصلی شده است. هرچند برای این الگو دلایل مختلفی پیشنهاد شده اما نمیتوان قاطعانه گفت که کدام عامل ایجاد کننده این اختلال است. کاهش نور در پاییز و زمستان، کوتاه شدن روزها و طولانی شدن شبها، ابری بودن هوا، تغییر در کیفیت انتقال دهندههای عصبی مغز و هورمونها که وظیفه تنظیم خلق و خو و احساسات را بر عهده دارند و تغییر در ساعت بیولوژیکی بدن، داشتن سابقه خانوادگی افسردگی و آمادگی زیستی از عواملی هستند که پژوهشها نقش آن را در ایجاد افسردگی در پاییز و زمستان تایید کرده اند.
علایم افسردگی در پاییز چیست؟
احساس ملال، غم، اندوه و پوچی جزء جدایی ناپذیر افسردگی است. سایر علایم شامل بیحوصلگی و بیانگیزگی برای انجام کارها و فعالیتها، احساس خستگی و کمبود انرژی، احساس خواب آلودگی، کاهش قدرت تمرکز و حافظه، تحریک پذیری، بیقراری و عصبانیت زیاد، میل به انزوا و تنها بودن و تغییرات در اشتها و وزن که معمولا با میل شدید به کربوهیدراتها و شیرینیها همراه است.
راهکارهای اشتباه برای درمان افسردگی پاییزی
برخی افراد که به این اختلال مبتلا میشوند و تعدادشان هم کم نیست، با خودشان تصور میکنند که چارهای نیست جز تحمل کردن و درمانی برای کاهش آسیب های این اختلال وجود ندارد. بعضی از راهکارهای این افراد برای درمان اختلال افسردگی عبارتند از: «باهاش کنار بیاییم. همین»، «بذاریم خودش عادی بشه»، «بزنیم به بیخیالی»، «هیچ و هیچ و هیچ...»، «مدارا کنیم»، «مشاهده» و ... . در صورتی که این باورها اشتباه است و میتوان با رعایت برخی نکات، حال بهتری را در پاییز تجربه کرد.
از نور آفتاب فرار میکنید
یکی از دلایل شناخته شده افسردگی در پاییز کاهش نور است. برای جبران این کاهش لازم است افراد روزانه دقایقی را زیر نور مستقیم آفتاب قرار بگیرند. آفتاب صبح، شما را سرحال میآورد. ورزش و پیاده روی زیر نور آفتاب میتواند یک راهکار عالی باشد. در طول روز و در صورت امکان پردهها را کنار بکشید و اجازه دهید نور به داخل خانه بیاید و در ساعاتی که نور کمتر میشود از چراغ های پرنورتر استفاده کنید.
تسلیم تنبلی در پاییز میشوید
یک برنامه منظم اجازه نمیدهد تنبلی بر شما غلبه کند. در فصل پاییز به موقع بخوابید و بیدار شوید حتی اگر روزهای اول این کار برای شما بسیار سخت باشد، اما خود را به اجرای برنامه ملزم کنید. زود خوابیدن و صبح زود بیدار شدن بهترین برنامه است زیرا شما میتوانید حداکثر استفاده را از نور آفتاب و روشنایی روز ببرید.
تنهایی و انزوا را انتخاب میکنید
اجازه ندهید میل به تنهایی و انزوا شما را در خود فرو ببرد. اغلب افراد افسرده به بهانه بیحوصلگی جواب تلفنها و دعوتهای دوستان و فامیل را نمیدهند، غافل از این که این کار بیش از پیش شما را بیحوصله و افسرده میکند. بهتر است برخی قوانین ساده برای خود بگذارید؛ مثلا هر هفته حتما با دو نفر از عزیزانتان تماس بگیرید و با آنها صحبت کنید و هر هفته حداقل یک بار با دوستان تان قرار ملاقات بگذارید. خرید کردن، نوشیدن چای، تماشای فیلم، گوش دادن به موسیقی، خواندن کتاب، قدم زدن و ... تمام این کارها در کنار دوستان صمیمی لذتی دو چندان خواهد داشت. حمایت اجتماعی و شبکه دوستان میتواند از شما در برابر افسردگی مراقبت و عصرهای دلگیر پاییزی را به عصری دلنشین در کنار عزیزان تان تبدیل کند.
به متخصص مراجعه نمیکنید
فراموش نکنید این یک وضعیت موقتی است بنابراین از ملال پاییزی، آشفته و سراسیمه نشوید. بیشتر افرادی که در پاییز و زمستان دچار افسردگی فصلی میشوند، با عوض شدن فصل و آمدن بهار، خلقشان بهبود مییابد. بنابراین تصور نکنید به آخر دنیا رسیده اید. با این حال اگر فکر میکنید مشکل شما جدی است و با هیچ یک از این راهکارها حالتان بهتر نشد، حتما به یک متخصص روانشناسی یا روان پزشکی مراجعه کنید. اختلال افسردگی یک اختلال جدی و نیازمند درمان است.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
کامیار - پنجمین انتخابات پارلمانی اسرائیل در کمتر از چهار سال اخیر روز یکم نوامبر برگزار شد. ویژگی شاخص این انتخابات این بود که بنیامین نتانیاهو، رهبر حزب لیکود و نخست وزیر سابق که طولانیترین دوران نخست وزیری در اسرائیل را در اختیار داشت، تلاش کرد پس از یک سال و نیم بار دیگر به قدرت باز گردد. نتانیاهو از سال 1996 تا 1999 و سپس از 2009 تا 2021 در مجموع به مدت 15 سال نخست وزیری اسرائیل را بر عهده داشت. در چهار انتخابات گذشته، رقبای نتانیاهو تلاش میکردند وی را از رأس قدرت حذف کنند و در این انتخابات نتانیاهو برای بازگشت به قدرت تلاش کرد. نتایج اعلام شده حاکی از این است که نتانیاهو و متحدانش موفق شدند دست کم 65 کرسی پارلمان 120 نفری اسرائیل را در اختیار بگیرند. برای تشکیل کابینه، کسب 61 کرسی پارلمان کافی است و اکنون نتانیاهو این فرصت را دارد که بدون ائتلاف با مخالفان و رقبای سرسخت خود، کابینه جدید را تشکیل دهد. دلایل متعددی درباره چرایی موفقیت نتانیاهو و متحدانش در انتخابات یکم نوامبر 2022 وجود دارد اما به نظر میرسد سه دلیل اهمیت بیشتری دارد. نخست این که رقبای نتانیاهو یعنی نفتالی بنت و یائیر لاپید نشان دادند که حتی برای مدت یک سال هم توان باقی ماندن در رأس قدرت را ندارند و کابینه ائتلافی آن ها که بسیار نامنسجم بود، پس از یک سال فروپاشید. این در حالی است که بنیامین نتانیاهو پیش از آن برای مدت 12 سال متوالی نخست وزیری اسرائیل را بر عهده داشت. دومین دلیل این است که گروههای عربی نیز نشان دادند که حضور آن ها در کابینه اسرائیل نه تنها از دید اعراب ساکن اراضی اشغالی پذیرفته نیست بلکه این حضور حتی به امنیت بیشتر فلسطینیها و اعراب اراضی اشغالی منجر نشد چرا که کابینه یائیر لاپید با حضور اعراب علیه باریکه غزه حمله ای سه روزه را انجام داد که حدود 400 شهید و زخمی داشت. بنابراین در میان گروههای عربی شکاف به وجود آمده و سه فهرست مجزا در انتخابات شرکت کردند و اعراب ساکن اراضی اشغالی نیز در انتخابات یکم نوامبر مشارکت کمی داشتند، به نحوی که شمار کرسیهای اعراب در پارلمان اسرائیل از 15 به 5 کرسی کاهش پیدا کرد. سومین دلیل شکست رقبای نتانیاهو این است که شخص نتانیاهو سوار بر موج ایجاد شده علیه کابینه ائتلافی بنت و لاپید شد و با توجه به این که طولانیترین دوران نخست وزیری اسرائیل را در اختیار دارد و از آن جا که برای اولین بار در 13 سال گذشته به عنوان نخست وزیر فعلی نامزد انتخابات نشده بود، فرصت کافی برای بسیج افکار عمومی به نفع خود و متحدانش را در اختیار داشت. نتانیاهو در یک سال و نیم گذشته از همه ابزارها برای ناکارآمد نشان دادن کابینه ائتلافی و فروپاشی آن بهره گرفت و حتی پیشتاز معترضان در تظاهرات علیه کابینه حرکت کرد. چهارمین دلیل نیز مربوط به تقویت جایگاه یهودیان افراطی در ساخت قدرت اسرائیل است، به نحوی که این جریان مطابق آمارها موفق شد 14 تا 16 کرسی پارلمان را کسب کند. ائتلاف راست افراطی موسوم به «صهیونیسم دینی» در زمره متحدان نتانیاهو هستند. با وجود بازگشت نتانیاهو به قدرت، اما هنوز نمیتوان از پایان بنبست سیاسی در اراضی اشغالی و عمر چهار ساله پارلمان سخن گفت زیرا بسیاری در صحنه سیاسی فلسطین اشغالی درباره خطرات ناشی از قدرت گرفتن راستگرایان افراطی هشدار میدهند، هشداری که میتواند زمینه فروپاشی کابینه نتانیاهو را هم فراهم کند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
روزنامه آمریکایی وال استریت ژورنال به تازگی در مقالهای مدعی شده است که عربستان سعودی اطلاعات حمله قریب الوقوع ایران به اهدافی دراین کشور را با آمریکا به اشتراک گذاشته و براساس آن،ارتش آمریکا و دیگر متحدین راهبردی ایالات متحده در منطقه،سطح آماده باش را افزایش دادهاند.شبکه خبری «سیانان» نیز از احتمال قوی تدارک حمله قریب الوقوع ایران به زیرساختهای انرژی در خاورمیانه، خبر داد. همزمان سخنگوی شورای امنیت ملی آمریکا هم در یک واکنش فوری گفت : «ما از آن تصویر تهدیدآمیز نگران شدیم و از طریق عوامل نظامی و اطلاعاتی خود در تماس دایمی با عربستان سعودی هستیم ما در دفاع از منافع و شرکای خود در منطقه بدون هیچ تردیدی دست به اقدام خواهیم زد.»اما سوال مهمی که در این زمینه مطرح است این که؛ انتشار چنین خبری از سوی یک رسانه آمریکایی در این بازه زمانی چه دلیلی میتواند داشته باشد؟واقعیت این است که علت نشر چنین اخباری را در وهله اول باید بخشی از فرایند تکمیل پازل فشار بر ایران دانست.درواقع یکی از برنامههایی که اتاق جنگ ترکیبی علیه ایران در جمعبندیهایش به آن رسیده و اکنون در حال اجراست تقویت احتمال تهدید نظامی کشور است. بدین شکل که آن ها تلاش میکنند تا در وهله اول با راهاندازی کارزارهایی، حلقه تحریمها را تنگ و محکمتر کرده، همزمان اقداماتی برای انزوای دیپلماتیک کشور مانند حمله به سفارتخانهها، درخواست اخراج سفیران از کشورها و ... را اجرا کنند تا به گمان آن ها راه برای گزینه نظامی هموار شود. این روزها اگر شبکههای معاند فارسی زبان را دنبال کنید این خط را به وضوح در برنامههایشان مشاهده خواهید کرد که از لزوم تحریم و تروریستی اعلام کردن سپاه پاسداران توسط اتحادیه اروپا سخن میگویند.موضع گیری سریع و تند مقامات ارشد امنیتی دولت بایدن و حتی مسئول پرونده برجام در دولت بایدن در میانه راکد ماندن موضوع احیای برجام در واشنگتن، تهران و پایتختهای اروپایی که از ادبیات تهدیدآمیز و البته تکراری و نخنمای ضدایرانی استفاده و ادعا کرد واشنگتن وقت خود را صرف مذاکرات هستهای نخواهد کرد نیز در همین زمینه قابل ارزیابی است .اما انتشار خبر وال استریت ژورنال پشت پرده دیگری نیز دارد و آن را باید در تیرگی روابط ریاض و واشنگتن طی هفتههای گذشته به دلیل اقدام اوپک پلاس در کاهش دو میلیون بشکهای تولید نفت ،ارزیابی کرد. عربستان که برای چندین دهه متحد استراتژیک آمریکا در خلیج فارس بود و روابط تنگاتنگی در زمینه امنیتی و اقتصادی و نظامی با واشنگتن داشت اما این روزها مغضوب کاخ سفید شده است به صورتی که مواضع سیاستمداران آمریکایی علیه سعودیها در روزهای اخیر به جنگ لفظی بین مقامات ریاض و واشنگتن انجامیده است. اوایل ماه اکتبر جاری بود که سازمان اوپک پلاس اعلام کرد که تولید نفت خود را کاهش میدهد. در پی اعلام این تصمیم، «جو بایدن» اعلام کرد این اقدام عواقبی برای روابط واشنگتن و ریاض در پی خواهد داشت و در صورت تداوم این تصمیم،واشنگتن گزینه های منطقه ای دیگری برای جایگزینی ریاض در دست دارد. ادعایی که بلافاصله با بیانیه مشترک شورای همکاری خلیج فارس،رد شد.جالب این که اخبار حمله ایران درحالی ضریب رسانه ای پیدا کرده که سطح هشدار امنیتی در هیچ یک از سفارتخانه های منطقه ای ایالات متحده تغییری نکرده است !و به نظر می رسد انتشار خبر حمله قریب الوقوع همان نقشه دومی باشد که اتاق فکر کاخ سفید برای ترمیم روابط خود با ریاض به آن احتیاج دارد.به عبارتی واشنگتن با پررنگ کردن این خبر و مانور رسانه های پرحجم روی آن علاوه بر این که سعی در پیشبرد پروژه ایران هراسی دارد به ریاض هم یادآوری می کند که آن ها همچنان برای امنیت خود نیازمند واشنگتن هستند .نگاهی به موضع گیری سریع مقام های آمریکایی در این باره و به زبان آوردن این که « در دفاع از منافع و شرکای خود در منطقه بدون هیچ تردیدی دست به اقدام خواهیم زد.» به خوبی نشان دهنده این رویکرد نمایشی و اهداف پشت پرده آن است .از یاد نبریم که مقام های دولت بایدن به ندرت به سمت نشان دادن واکنش هایی رفته اند که از آن تلقی برخورد نظامی با ایران بیرون بیاید . اما آیا همه خبر وال استریت ژورنال را می توان فاقد اعتبار دانست.آن هم در شرایطی که تقریبا هیچگونه ابهامی در خصوص نقش غیر سازنده و خصمانه عربستان در اغتشاشات اخیر که با صدمات مادی و انسانی تاسفباری همراه بود، وجود ندارد؟ اگر چه سخنگوی وزارت خارجه کشورمان آن چه را وال استریت ژورنال در مقطع فعلی مطرح کرده ، جنگ روانی دانسته اما این بدان معنی نیست که ایران با استفاده از اهرم های خود در منطقه در صدد تنبیه ریاض برنیاید .تهران همیشه اهرمهای مختلفی برای تنبیه سعودی داشته است که حالا با اثبات نقش ریاض در جنگ چندلایه ناامنسازی ایران میتواند از این اهرمها استفاده کند . کنشهای متقابل جمهوری اسلامی هیچ وقت نشانه و هدف محور نیست بلکه کاملا تاثیرمحور است همچنان که فرمانده سپاه دیروز گفت: «دشمنان می دانند که ما حتماً نتیجه اقدامات مداخله جویانه و شرارت افروز آن ها را پاسخ خواهیم داد اما الان نمی توانیم بگوییم کجا و چگونه.»
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
سیدخلیل سجادپور- هنوز بیست و نهم اردیبهشت در سالنامه 1401 ورق نخورده بود که شعله های سرکش آتش در تاریکی جاده تایباد – خواف، تعجب رانندگان عبوری را برانگیخت. برخی پدال ترمز را می فشردند و با نگاهی حیرت انگیز دوباره به مسیر خود ادامه می دادند و بعضی دیگر دود سیاهی را به نظاره می نشستند که بر فراز آسمان خودنمایی می کرد. در این هنگام بود که یکی از رانندگان در کنار جاده ایستاد و با پای پیاده به سوی پرتگاهی در فاصله حدود 25 متری جاده رفت که شعله های آتش از آن جا زبانه می کشید. او با دیدن خودرویی که هنوز در آتش می سوخت بلافاصله با امدادگران آتش نشانی و پلیس 110 تماس گرفت و ماجرای سقوط خودرویی به پرتگاه را گزارش داد که دود سیاه آن فضای جاده را احاطه کرده بود. طولی نکشید که خودروهای آتش نشانی و نیروهای پلیس راه عازم جاده مرزی در نزدیکی روستای «کرات» شدند. هیچ گونه حفاظ یا نگهدارنده ای در کنار جاده نبود و خودرو پس از طی مسافتی حدود 15 تا 20 متری از محل معروف به پارکینگ خاکی در پرتگاهی با شیب تند واژگون شده بود. نیروهای آتش نشان بی درنگ وارد عمل شدند و عملیات اطفا را آغاز کردند، اما ناگهان در میان دودهای غلیظ، جسد راننده جوان نمایان شد که پشت فرمان خودرو به طور کامل سوخته بود. آتش نشانان اگرچه به چگونگی آتش سوزی و کانون شعله های آتش مشکوک بودند، اما در نهایت نظر قطعی ندادند و علت آتش سوزی را با احتمال نشت بنزین به انجام تحقیقات قضایی موکول کردند. در همین حال کارشناسان پلیس راه نیز چگونگی واژگونی خودرو را با نظریه توجه نکردن به جلو از سوی راننده دخیل دانستند، اما باز هم علت نهایی و قطعی را به بررسی های بیشتر موکول کردند. در این شرایط بود که با ثبت ارکان اصلی خودرو و شماره پلاک آن، اولیای دم شناسایی شدند که در یکی از روستاهای مرزی خواف سکونت داشتند و به این ترتیب با تحویل جسد سوخته به خانواده وی، تحقیقات قضایی به صورت غیرمحسوس و با صدور دستوری ویژه از سوی قاضی جعفر صدیقی (دادستان عمومی و انقلاب تایباد) درباره این حادثه هولناک آغاز شد تا علت دقیق این سقوط مرگبار مشخص شود.
بررسی های نامحسوس نشان داد که متوفی جوان 35 ساله ای به نام نصر ا... است که بنا به اظهارات همسرش، چند ساعت قبل از وقوع حادثه واژگونی از روستا به مقصد تایباد و به منظور خرید گوسفند از خانه خارج شده و در مسیر ،خودروی پژو 405 او به پرتگاه سقوط کرده است.
گزارش اختصاصی روزنامه خراسان حاکی است هنوز بررسی های قضایی درباره این ماجرا ادامه داشت که حدود یک هفته بعد و با اعلام شکایت رسمی خانواده متوفی، معمای پیچیده «سقوط مرگبار» به کلافی سردرگم تبدیل شد و آرام آرام رنگ و بوی جنایت گرفت، چرا که برخی از نزدیکان راننده سوخته در شعله های آتش، از مردی سخن گفتند که روز حادثه به همراه نصرا... از منزل وی خارج شده بود و آن ها به اتفاق یکدیگر به طرف تایباد رفته بودند، اما اکنون از آن رفیق صمیمی نصرا... هیچ خبری نبود و ...
با اعلام این شکایت، تحقیقات قضایی در این پرونده آشکار و از همسر متوفی بازجویی شد. او در میان اظهارات خود و به طور تلویحی به حضور «علیرضا- ب» (دوست همسرش) در منزل اشاره کرد و با بیان این که «ترسیدم به من تهمت های ناروا بزنند!» نامی از علیرضا نبردم؛ چرا که او دوست صمیمی همسرم بود و مدام به منزل ما رفت و آمد داشت. با این اظهارات بلافاصله دستور بازداشت «علیرضا» از سوی مقام قضایی صادر شد و به این ترتیب گروهی از کارآگاهان پلیس آگاهی تایباد با نظارت و هدایت مستقیم سرهنگ امیر امیراحمدی (فرمانده انتظامی تایباد) کنکاش های پلیسی را با دستگیری «علیرضا» ادامه دادند. این مرد 38 ساله وقتی زیر ذره بین تحقیقات قرار گرفت به معاشرت خانوادگی با قربانی این حادثه وحشتناک رانندگی اشاره کرد و با تایید اظهارات همسر متوفی گفت: آن روز قرار بود نصرا... تعدادی گوسفند از تایباد خریداری کند به همین دلیل هم به اتفاق یکدیگر از خانه خارج شدیم، اما در مسیر، او مرا در کنار کارواش پیاده کرد تا خودروام را تحویل بگیرم. سپس با هم خداحافظی کردیم و او به طرف تایباد رفت.
این اظهارات در حالی معمای «سقوط مرگبار» را پیچیده تر کرد که برادران متوفی مدعی بودند آن ها خودشان گوسفند دارند و خرید گوسفند توسط برادرشان از تایباد ،بسیار مشکوک و غیرقابل باور است. این گونه بود که «خدیجه» (همسر متوفی) و «علیرضا – ب» (دوست متوفی) با صدور قرار قانونی از سوی مقام قضایی روانه زندان شدند تا بررسی های بیشتری درباره زوایای پنهان این حادثه مشکوک به جنایت، صورت گیرد.
به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، در حالی که هنوز تحقیقات برای کشف راز شعله های سرکش آتش در سقوط وحشتناک به پرتگاه کنار جاده، ادامه داشت با صدور دستوری ویژه از سوی مقامات قضایی استان خراسان رضوی، قاضی علی اکبر احمدی نژاد (قاضی سابق ویژه قتل عمد مشهد) ماموریت یافت تا قدم در تاریکخانه این ماجرای مشکوک به «جنایت سیاه» بگذارد و تحقیقات قضایی را در دهلیزهای تاریک آن ادامه دهد. با صدور این دستور، قاضی با تجربه پرونده های جنایی عازم تایباد شد و سطر به سطر اوراق این پرونده را از زیر دستگاه «ایکس ری چشمانش» گذراند.
چند روز بعد و در حالی که مقام قضایی چشم به جمله ای از برادر متوفی دوخته بود که «فرزندم به من گفت آن روز «علیرضا» در خانه زن عمو بود، ولی زن عمو گفت: به کسی نگوییم!» از سرهنگ کارآگاه جواد شفیع زاده (رئیس پلیس آگاهی استان خراسان رضوی) خواست تا گروهی از کارآگاهان زبده جنایی را برای بررسی این پرونده به تایباد اعزام کند. به این ترتیب گروهی از کارآگاهان کارآزموده به سرپرستی سرهنگ ولی نجفی (رئیس دایره قتل عمد آگاهی) در هشتمین روز از ماه آبان به طرف تایباد حرکت کردند و در کنار قاضی احمدی نژاد قرار گرفتند.
در این میان سروان سلیمانی (افسر پلیس آگاهی تایباد) نیز به گروه کارآگاهان پیوست تا دامنه عملیات های پلیسی گسترده تر شود. طولی نکشید که رصدهای اطلاعاتی و تجزیه و تحلیل های کارشناسی با حضور مستقیم مقام قضایی و کارآگاهان اعزامی در محل سقوط خودرو و بازدیدهای میدانی از صحنه حادثه آغاز شد و فرضیه وقوع «جنایت سیاه» به اثبات رسید. شاهدان، مطلعان و افراد مرتبط با این ماجرا یکی پس از دیگری احضار شدند و مقابل قاضی احمدی نژاد قرار گرفتند. کارآگاهان پلیس آگاهی نیز در سوی دیگر ماجرا به دنبال جمع آوری اسناد و دلایل محکمه پسندی بودند که در لابه لای اظهارات متهمان یا در گوشه و کنار تحقیقات میدانی خودنمایی می کرد.ادامه گزارش روزنامه خراسان حاکی است هنوز روشنایی روز در پیله تاریک شب فرو نرفته بود که به دستور مقام قضایی دو متهم پرونده «جنایت سیاه» از زندان به محل بازجویی منتقل شدند و زیر رگبار سوالات تخصصی و فنی قرار گرفتند. قاضی با تجربه پرونده های جنایی که ابتدا با طرح سوالات انحرافی، هر کدام از متهمان را در چاله های تناقض گویی انداخته بود، ناگهان اولین برگ از تحقیقات محرمانه را روی میز قضاوت گذاشت و به سرنخ هایی از پنهان کاری های او (همسر مقتول) در وقوع «جنایت سیاه» اشاره کرد که به برادر شوهرش گفته بود «نذر کرده ام که همسرم سالم به منزل بازگردد!» و سپس پرسید آیا می دانستی قرار است برای همسرت حادثه ای رخ دهد؟ «خدیجه» که انتظار چنین جمله ای را نداشت در یک لحظه دچار استرس و نگرانی شد و با چشمانی گریان گفت: وقتی همسرم از خانه بیرون رفت ، «علیرضا» به سوی من آمد و گفت: «دیگر شوهرت را نمی بینی!»...
این همان جمله ای بود که مقام قضایی انتظارش را می کشید. به همین دلیل دقایقی بعد «علیرضا- ب» نیز در حالی که توسط سروان اسماعیل عظیمی مقدم (افسر اعزامی از پلیس آگاهی خراسان رضوی) در تنگنای بازجویی های فنی قرار گرفته بود مقابل مقام قضایی ایستاد که ناگهان همسر مقتول فریاد زد «بگو! دیگر چه چیزی را انکار می کنی؟ شش ماه است که فرزندانم را ندیده ام!» و ...
بنا بر گزارش روزنامه خراسان، علیرضا (متهم اصلی پرونده) که با دیدن اوضاع آشفته خدیجه، همه راه های گریز را بسته می دید به ناچار لب به اعتراف گشود و راز شعله های سرکش «جنایت سیاه» را فاش کرد. او گفت: همسر مقتول مدام از من درخواست می کرد تا نصرا... را از میان بردارم. او مدعی بود شوهرش مردی خشن است که او را کتک می زند! من هم که به منزل دوستم رفت و آمد می کردم از این ماجرا بسیار ناراحت شدم و نقشه قتل او را کشیدم. روز حادثه به خانه نصرا... رفتم و به او گفتم قصد دارم چند گوسفند از تایباد خریداری کنم و سپس ادامه دادم چون خودروی تو پژو است به من کمک کن تا گوسفندان را از تایباد به روستا منتقل کنیم! و این گونه او را به همراه خودم به جاده بردم. زمانی که طبق نقشه و برای استراحت در کنار جاده توقف کردیم فاصله اندکی تا پرتگاه داشتیم. به او گفتم تو خودرو را کمی جلوتر ببر تا من هم پشت سر پارک کنم!
زمانی که او در لبه پرتگاه توقف کرد سراغش رفتم و در حال گفت وگو، خودروی او را روی دنده 2 گذاشتم. او در رانندگی جوانی عجول و بی دست و پا بود به همین دلیل کنار شیشه سمت راننده ایستادم و در حین گفت وگو ناگهان دستم را بردم و خودرو را استارت زدم چرا که سوئیچ روی خودروی خاموش قرار داشت. در این لحظه خودرو تکانی خورد و به ته پرتگاه سقوط کرد. وقتی پایین رفتم دیدم او پشت فرمان بیهوش است. چند بار فندک را روشن کردم، ولی نتوانستم خودرو را آتش بزنم! در یک لحظه چشمم به ادکلنی افتاد که درون خودرو بود. آن را برداشتم و روی صندلی ها ریختم و سپس با فندک خودرو را به آتش کشیدم. سپس سوار خودروی خودم شدم و خیلی سریع به منزل باجناقم در یکی از روستاهای خواف رفتم که همسرم آن جا بود و این گونه همه حوادث را طبیعی جلوه دادم و چنین وانمود کردم که از مرگ دوستم اطلاعی ندارم!...
براساس گزارش روزنامه خراسان، درحالی که شب از نیمه گذشته و روز بعد در تقویم ورق خورده بود، این پرونده جنایی به نتیجه رسید و هنگامی که خورشید انوار طلایی خود را در بیابان های اطراف جاده خواف – تایباد گسترانیده بود، علیرضا به محل وقوع «جنایت سیاه» هدایت شد و چگونگی رفیق کشی را در حضور قاضی علی اکبر احمدی نژاد و کارآگاهان اعزامی از پلیس آگاهی خراسان رضوی و افسران آگاهی تایباد بازسازی کرد.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
میرجانیان- «گوشیهای اندروید، وابسته به سرور گوگل هستند، بعد از فلش یا برگشت به تنظیمات کارخانه برای فعال شدن نیاز به اتصال به سرور دارند که با محدودیتهای اخیر، بسیاری از گوشیها بدون استفاده خواهند شد...!» این مطلبی است که چندروز پیش، یکی از کاربران فضای مجازی در توییتر نوشته بود و واکنش های زیادی به دنبال داشت. هفته اول آبان پس از آن که گوگل پلی با یک پیام به کاربران هشدار داد روبیکا امنیت کافی ندارد، وزارت ارتباطات این اقدام را سیاسی خواند و تقریبا از همان روز، برخی کاربران فضای مجازی اعلام کردند که سرویس های مختلف خانواده گوگل برای آن ها بهصورت کامل فیلتر شده است. آن زمان برخی کاربران و فعالان فضای مجازی مدعی شدند که علاوه بر گوگل پلی، سرویس نقشه گوگل، گوگل میت ، جی میل، firebase و... هم با اختلال مواجه شده است و دسترسی به آن ها به سختی انجام می شود. هرچند طی این مدت به گفته برخی کاربران، محدودیت در دسترسی به چند سرویس گوگل برطرف شده است اما بعضی از صاحبان گوشی های اندرویدی که در هفته های اخیر مجبور شده اند گوشی های شان را ریست یا برگشت به تنظیمات کارخانه کنند، از خاموش شدن گوشی های شان خبر دادند یا اعلام کردند که برای روشن کردن دوباره تلفن همراه شان پول زیادی خرج کرده اند. اگر برایتان مهم است بدانید ماجرا چیست، این گزارش را بخوانید.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.