printlogo


مروری بر مبارزات میرزای شیرازی دوم علیه انگلیسی ها
فتواهایی که کمر استعمار را درعراق شکست

  گروه اندیشه
info@khorasannews.com
میرزای دوم یا میرزای کوچک، از مراجع تقلید ایران و رهبر سیاسی نهضت استقلال‌طلبی عراق در قرن سیزدهم و چهاردهم هجری قمری بود. میرزا محمد‌تقی، در سال 1256(هـ.ق) در شیراز به دنیا آمد و دوران نوجوانی و جوانی خود را در این شهر سپری کرد. وی در سال 1271 به عراق رفت و در کربلا اقامت گزید و دروس مقدماتی را نزد علمای به نام این شهر فراگرفت. او در محضر درس ملا‌محمد حسین مشهور به فاضل اردکانی حاضر شد و دروس سطح خود را نزد او و سید‌علی نقی طباطبایی به پایان برد. در سال 1291 با دوست و هم‌مباحثه خود، سیدمحمد فشارکی اصفهانی‌، به همراه میرزا حسن شیرازی، معروف به میرزای اول یا میرزای بزرگ، به سامرا رفت و در مجلس درس میرزا شرکت کرد و از شاگردان برجسته او بود. میرزای دوم، در همان زمان، از جانب میرزا حسن شیرازی برای گروهی از شاگردان وی، ‌به شیوه و روش میرزای بزرگ تدریس می‌کرد و یکی از علمای بزرگ به شمار می‌رفت.به گزارش پایگاه مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، پس از آن که میرزای بزرگ در سال 1312 ق درگذشت، نظر گروهی از مردم به رهبری دینی و سیاسی میرزای دوم متوجه شد. او در سامرا به اقامه وظایف شرعی و تدریس و تربیت طلاب پرداخت و اهل علم در محضر درسش حاضر شدند. وی تا ماه صفر 1336 در سامرا اقامت داشت و سپس  به کاظمین رفت و مدتی بعد، در کربلا رحل اقامت افکند و تا پایان عمر آ‌ن‌جا ماند و به تألیف، تدریس و تربیت شاگردان پرداخت. پس از درگذشت آقا سید‌کاظم یزدی در 1337 ق، مرجعیت مطلق شیعیان برعهده میرزای دوم گذاشته شد.
دفاع از حقوق مسلمانان
میرزا محمد‌تقی شیرازی نظرات و اندیشه‌هایی دقیق داشت و در مطالب پیچیده و مسائل مشکل، تأمل فراوان می‌‌کرد. وی همانند میرزای بزرگ و آخوند خراسانی، مرجعی بزرگ، روشن‌بین و آگاه به مسائل سیاسی جهان اسلام بود. در 1329 ق، پس از تجاوز نیروهای روس به شمال ایران و کشتار مردم بی‌گناه و آزادی خواهان، فتوایی در لزوم مقابله با متجاوزان روس صادر کرد. در آغاز جنگ جهانی اول در 1332 هـ.ق / 1914 م که متفقین به دولت عثمانی اعلان جنگ دادند، وی نیز همانند دیگر علما و مراجع بزرگ عراق، بر ضد تجاوزات متفقین به سرزمین‌های عثمانی، اعلان جهاد داد: « ... بر کافّه(همه) مسلمین لازم و واجب است که کمر حمایت از اسلام را محکم بسته، درمقصد اتحاد و دفاع از استیلای کفار و اعادی دین، مآلا ًو روحاً و نفساً، ساعی و جاهد باشند؛ تا این که اسلام و ممالک اسلامیه، از غلبه کفار، محروس و مشاهد مشرفه و اذان و اقامه و نحو آنها که از شعایر اسلام است، مبدل به کنایس(کنیسه‌ها) و نواقیس(کلیساها) و نحو(مانند) آنها که از علایم عبده اوثان(بت پرستان) است، نگردد.»پس از اشغال فاو توسط نیروهای نظامی انگلیسی که مقدمه اشغال عراق بود، میرزا محمد‌تقی در سامرا، فتوای جهادی دیگر صادر و عموم عشایر و آحاد مسلمانان را به وحدت کلمه و مبارزه به هر صورت ممکن بر ضد اشغالگران انگلیسی دعوت کرد و فرزندش شیخ محمد‌رضا را به نیابت از خود، برای پیوستن به مبارزان و همراهی آن ها در جبهه‌های جنگ، به کاظمین فرستاد. مهاجرت میرزا‌محمد‌تقی شیرازی به کربلا، موجب هماهنگی عملی بین علمای کربلا و نجف و تماس با عشایر و سازمان دهی و آمادگی برای مقاومت در برابر اشغالگران شد. بعد از پایان جنگ جهانی اول و اشغال عراق توسط نیروهای انگلیسی، قرار شد زیر نظر استعمارگران، انتخاباتی برگزار و حاکم دست‌نشانده‌ای برای آن کشور انتخاب شود. این امر با مخالفت مراجع و علمای شیعه عراق مواجه شد. در کربلا، شیخ محمد‌رضا، فرزند میرزا محمد‌ تقی شیرازی، سازمانی به نام «جمعیت اسلامی» ایجاد کرد که روحانیون سرشناسی چون سید هبة‌الدین شهرستانی، عبدالکریم عوّاد، حسین قزوینی و دیگران در آن حضور داشتند. هدف این گروه مبارزه با قیمومت انگلستان و آزادسازی عراق بود. در آن هنگام میرزای شیرازی در راستای تقویت این حرکت، فتوایی را در 20 ربیع‌الاول 1337 (هـ.ق)، به این شرح صادر کرد: «هیچ مسلمانی حق انتخاب و اختیار غیر مسلمان را برای حکومت و سلطنت بر مسلمانان ندارد». هنوز مدت کوتاهی از آغاز فعالیت «جمعیت اسلامی» نگذشته بود که انگلستان تصمیم به دستگیری و تبعید اعضای فعال آن گرفت و درذی القعده 1337 (هـ.ق)، شش تن از سران آن جمعیت بازداشت و از آنجا به بغداد فرستاده شدند تا به هندوستان تبعید شوند. میرزای شیرازی پس از آگاهی از این موضوع، نامه‌ای برای «آرنولد ویلسون» حاکم انگلیسی عراق نوشت و ضمن اعتراض به تبعید آن عده، درخواست آزادی آنان را کرد. ویلسون در پاسخ، به توجیه تبعید این افراد پرداخت. وقتی نامه وی به میرزا رسید، بسیار ناراحت شد و اعلام کرد که به ایران مهاجرت می‌کند. با انتشار این خبر، نامه‌های بسیاری مبنی بر همراهی با میرزا برای مهاجرت به ایران، از نجف و کاظمین و دیگر شهرها ارسال شد. انگلیسی‌ها که از قیام عمومی مردم عراق واهمه داشتند، مجبور شدند در کمتر از چهار ماه، شخصیت‌های تبعید شده را به عراق بازگردانند.
انقلاب سال 1920 عراق
در سال 1338 هـ.ق/ 1920 م دوره جدیدی از تلاش، در راستای گسترش دامنه مقاومت و آمادگی برای مقابله فراگیر علیه اشغالگری انگلیس آغاز شد. میرزای شیرازی به عنوان اولین گام، طی فتوایی در9 جمادی‌الثانی 1338هـ.ق / اول مارس 1920 استخدام یا کار کردن در اداره قیمومت انگلیس را برای مسلمانان تحریم کرد و به دنبال آن، تعداد زیادی از کارکنان آن‌جا استعفا کردند و این روند، به مرور زمان افزایش یافت. اندکی پیش از آن، به درخواست میرزا، در اواخر جمادی‌الاول 1338 (هـ.ق)، نشستی محرمانه در شهر نجف، با حضور شمار زیادی از علما و رؤسای عشایر و رهبران فراتِ میانه تشکیل و طی آن قرار شد، حمله‌ای سراسری توسط نیروهای مردمی بر ضد اشغالگران انگلیسی آغاز شود. در 15 شعبان 1338هـ.ق/ 3 مه 1920 م، اجتماع بسیار محرمانه‌ای در منزل میرزای شیرازی، به ریاست وی تشکیل شد. اجتماع کنندگان بعد از بحث و گفت وگوی فراوان، در مورد اتخاذ یک طرح و خط مشی ثابت و فراهم کردن شرایط انقلاب فراگیر علیه انگلیس، تصمیم گرفتند و در پایان، در حضور میرزا، به قرآن کریم سوگند یاد کردند که آماده پاسخگویی به ندای دین و میهن خود و اطاعت از رهنمودهای رهبرشان باشند. موضع‌گیری میرزا در قبال اشغال عراق، دربرگیرنده دو نکته مهم بود: اول، ضرورت وحدت مسلمانان شیعه و سنی و دوم، ضرورت تلاش همه نیروها در سراسر کشور برای مقابله با اشغالگران.در پی پاره‌ای تحرکات انقلابیون مسلمان در بغداد، «بالفور» حاکم انگلیسی آن شهر، چند تن از رهبران مهم این جنبش را احضار کرد و به شدت مورد توبیخ و تهدید قرار داد. جعفر ابوالتمن، از رهبران قیام، نامه‌ای به میرزای شیرازی نوشت و از وی یاری طلبید. میرزا در پاسخ وی نوشت: «از بابت اتحاد کلمه‌ مردم بغداد و خیزش علما و بزرگان و رؤسای آن دیار، به منظور مطالبه حقوق مشروعه ملت و اهداف مقدس، شادمان شدیم. خداوند کوشش تو و برادران و نزدیکانت را پاداش دهد و آرزوی ما و علمایی را که به جمع شما شتافتند و به واجبات اسلامی خویش قیام کردند، ‌برآورده سازد.»پس از توسعه دامنه مبارزه در بغداد و به دنبال کشته شدن یکی از تظاهرکنندگان به دست نیروهای اشغالگر انگلیسی، میرزای شیرازی در 10 رمضان 1338 هـ.ق/ 29 مه 1920، پیامی به این شرح برای مردم عراق فرستاد: «بدانید که برادران شما در بغداد و کاظمین به برگزاری اجتماع و تظاهرات مسالمت‌آمیز اتفاق نظر پیدا کرده‌اند. جماعتی بسیار، با رعایت امنیت و آرامش به تظاهرات مذکور اقدام ورزیده‌اند. هدف آنان از این کار، مطالبه حقوق مشروعه خویش است که ان شاءا... برقراری حکومت اسلامی و استقلال عراق را در پی‌خواهد داشت. این هدف به این صورت محقق می‌شود که هر ناحیه‌ای، گروهی را برای مطالبه حق خویش به پایتخت عراق یعنی بغداد اعزام کند؛ در حالی که همگان وحدت کلمه دارند. بر شما، بلکه بر تمامی مسلمانان است که در آغاز این حرکت شریف، با یکدیگر اتفاق داشته باشید و از اخلال در امنیت و مخالفت و مشاجره با یکدیگر بپرهیزید. چون تفرقه به مقاصد شما ضرر می‌زند و حقوقتان را که اینک زمان دستیابی به آن است، ضایع می‌کند.»در پی این اقدام، استعمارگران تصمیم گرفتند سران حرکت ضد انگلیسی و در رأس آنان، شیخ محمد‌رضا، فرزند میرزای شیرازی را بازداشت کنند. «میجر بولی»، فرماندار انگلیسی حلّه، مأمور این کار شد. وی با اعزام قوای بسیار، شهر و راه‌های ورودی آن را محاصره کرد و برای توجیه اقدام خود، نامه‌ای به میرزای شیرازی نوشت و هدف از این کار را حفظ امنیت و دستگیری اشراری که قصد فساد و غارت اموال و ایجاد رعب و وحشت دارند، ذکر کرد. میرزا پس از دریافت نامه و مشورت با مشاوران خود، نامه‌ای به خط شیخ مهدی خالصی، در پاسخ به حاکم انگلیسی حلّه فرستاد و ضمن حملاتی به او و اقداماتش، نوشت: «به حاکم سیاسی حله میجر بولی که خداوند هدایتش کند. نامه شما را خواندیم و از مضمون آن دچار شگفتی زیادی شدیم. زیرا فراخوانی نیروهای نظامی برای مقابله با افرادی که حقوق حیاتی و مشروع خویش را مطالبه می‌کنند، غیر معقول است و به هیچ وجه با اصول عدل و منطق همخوانی ندارد. هم اکنون می‌‌خواهم تا این پیام را به شما برسانم که توسل به نیروهای نظامی برای سرکوبی خواسته‌های مردم، مخالف عدل و اداره کشور است و چنانچه این بار نیز از گفت وگو با ما سر باز بزنید، توصیه من به مردم مبنی بر رعایت آرامش از ریشه ملغی می‌شود؛ در این صورت مسئولیت همه پیامدهای سوء بر عهده تو و یارانت خواهد بود.» با وجود این، استعمارگران انگلیسی درصدد مرعوب کردن مردم برآمدند و شیخ محمد‌رضا و یازده تن از همفکران و فعالان انقلاب را دستگیر و به جزیره «هنگام» تبعید کردند. اما تبعید آنها، شور و هیجان بیشتری در میان مردم به وجود آورد و آتش انقلاب شعله‌ور شد و خشم مردم فرات وُسطی را برانگیخت.
آغاز رویارویی سراسری
میرزای شیرازی، شرایط را برای آغاز رویارویی سراسری و انقلاب علیه اشغالگران آماده دید، لذا در پاسخ به استفتاهایی مبنی بر استفاده از اسلحه در قبال اشغالگران، فتوای دفاعیه‌ای را به این شرح صادر کرد: «مطالبه حقوق بر عراقیان واجب است و بر آنان واجب است در ضمن درخواست‌های خویش، رعایت آرامش و امنیت را بکنند و در صورتی که انگلستان از پذیرش درخواست‌هایشان خودداری ورزد، جایز است به قوه دفاعی متوسل شوند.» همچنین طی فتوایی که برای تمام مسلمانان فرستاد، آنها را به مقاومت در برابر انگلیسی‌ها و بیرون راندنشان از سرزمین‌های اسلامی دعوت کرد. در 23 شوال 1338 هـ.ق / 11 ژوئیه 1920، رؤسای منطقه «مشخاب»، قیام خود را علیه قوای متجاوز انگلیسی اعلام کردند و به دنبال آن، منطقه «شامیه» نیز عَلَم مخالفت با اشغالگران را برافراشت. با اوج گیری انقلاب، کربلا مرکز ثقل حرکت‌های انقلابی شد که ابتدا رؤسای عشایر فعال در انقلاب، در آن مرتباً تردد داشتند؛ اما پس از حوادث «رازنجیه» که مسلمانان 84 شهید و 154 مجروح، و انگلیسی‌ها 20 کشته و 60 مجروح و 318 مفقود داشتند، اهالی کربلا با حمله به فرمانداری و تصرف آن، رسماً به انقلاب پیوستند و پس از آزادی شهر به دست انقلابیون، در 29 شوال 1338، به منزل میرزا محمد‌تقی شیرازی رفتند و درباره نحوه اداره شهر با وی مذاکره کردند.
ایجاد نظام حکومت دینی در کربلا
پس از آزادسازی کربلا، مقرر شد شهر توسط دو مجلس اداره شود: مجلس علمی و مجلس ملی. اهداف مجلس علمی رسیدگی به امور دینی و ترویج آن و حکمیت در منازعات داخلی شهر و عشایر بود. این مجلس متشکل از سید هبةالدین شهرستانی، سید‌ابوالقاسم کاشانی، میرزا احمد خراسانی، سید‌حسین قزوینی و میرزا عبدالحسین شیرازی (فرزند میرزای شیرازی) بود. مأموریت مجلس ملی، گرفتن مالیات از مردم، تعیین مسئولان نظامی و اداری و برقراری امنیت در شهر و راه‌های اطراف و مانند آن بود. اعضای این مجلس، هفده تن بودند و آیت‌ا... شیرازی وظیفه نظارت بر دو مجلس را بر عهده داشت.میرزا محمد‌ تقی شیرازی، مرجعی عالم، متقی و آگاه بود و به فارسی و عربی اشعار زیبایی می‌سرود و همانند جدش (میرزا محمد‌علی)، «گلشن» تخلص می‌کرد. وی در 13 ذی الحجه 1338(هـ.ق)، در 80 سالگی، در حساس‌ترین و بحرانی‌ترین دوران انقلاب، در کربلا درگذشت. پیکر او بر دوش مردم عزادار تشییع شد و شیخ‌ الشریعه اصفهانی بر او نماز خواند و در یکی از حجره‌های زاویه جنوبی صحن حرم امام حسین(ع) به خاک سپرده شد.