printlogo


چمران خمینی!
غلامرضا بنی اسدی

مصطفی بود به معنای تام و تمام کلمه. انتخاب شده بود تا ببینیم که جهان معرفت، چهارده قرن بعد از ابوذر و عمار و مالک، باز می تواند مردانی را به میدان بفرستد که ترجمه به روز آن مردان بزرگ باشند. آن ها پیامبر ( ص) و علی( ع) را درک و به نماز آنان اقتدا کردند. در محضر آنان نشستند و دیدند آن چه باید را، آن وقت کوشیدند خود را با تربیت محمدی و علوی ، ساز آورند اما مصطفی با ۱۴۰۰ سال فاصله زاده شده بود تا بفهمیم جهان هنوز از زادن نسل عمار و مالک و مقداد و ابوذر سترون نیست بلکه در شرق مردانی زاده می شوند از جنس آفتاب و به گاه طلوع از غرب، جهان را به روشنی خبر می کنند. مصطفی هم از این قبیل بود. از نادرمردانی که نام شان گره گشاست و مرام شان افق گشا. او افق های باز را برای نسل ابوذر گشود و تدبیر مالک را به جوانان این دیار تعلیم کرد و با شهادت خویش، حقانیت لشکر خمینی را تاکیدی مجدد شد. او را به عنوان چمران خمینی می شناختند و او در خمینی، شکوه سربازی خدا را می دید و خود هم به سربازی او می رفت و همگان را هم می خواند که در این سربازی، شکوه سرداری را تجربه کنند. او به واقع مصطفی بود. یک انتخاب شده که خود هم به انتخاب رسیده بود و من زیبایی این انتخاب را جایی در کلماتی از او خواندم که شهادت را آزادی می دانست و تاکید داشت این آزادی را به هیچ قیمتی نخواهد فروخت حتی به قیمت حیات. او حاضر نبود از نعمت کمال یافته آزادی که در شهادت تجلی می یابد بگذرد و حضور در آن ساحت را بر غیبت در این جهان هزار بار ترجیح می داد. این هم دقیقا رمز تفاوت ما با دیگران است که از جهان بینی ما نشئت می گیرد. دنیاییان، مرگ را پایان می دانند و از این نقطه آخری که در خط زندگی شان بنشیند هراسان و متنفرند اما ما آن را نه پایان که یک اوج می دانیم که به سان نقطه سر خط، ما را در شروعی دیگر قرار می دهد. بر اساس این مدل نگاه است که دنیا، پایان جنگ را جشن می گیرد و ما آغاز جهاد را. این البته هرگز به معنای جنگ طلب بودن ما یا تقدیس جنگ نیست که ما هم جنگ را زشت و سیاه و شکننده و کشنده می‌دانیم اما جهاد، کوشش مسلحانه و مصلحانه برای صلح را ، همت برای دفاع را مقدس می دانیم و در دفاع مقدس است که زندگی با شهادت و شهادت با حیات طیبه گره می خورد و ما عاشقان ابدیت، از زندگی این جهانی چشم می پوشیم و در ابدیت خویش با شهادت به مانایی می رسیم. این هم راه و رسم مصطفی چمران بود. مردی از جنگ گریزان که به جبر روزگار تفنگ برداشته بود و می جنگید اما نه برای پیروزی«در» جنگ بلکه برای پیروزی « بر» جنگ. آنان که چمران را می شناختند از روحیه لطیف و زندگی طلب مردی می گویند که جز در شرایط ناگزیر حتی به دشمن هم شلیک نمی کرد بلکه می کوشید تا برای دفع شر او، راهی جز کشتن او بیابد. ما جلوه هایی از این چمران زندگی طلب را در فیلم« چ» دیدیم به سان شرابه ای از نور که کوچه های ذهن را روشن می کرد. او با این نگاه بود که « چمران خمینی» خوانده می شد نه با نقشی که تفنگ در ذهن ها می نویسد. او مصطفی بود با رسالت برانگیختگی انسان معاصر والحق که ماموریت خود را هم خوب انجام داد و با شهادت آن را جاودانگی بخشید....