به مناسبت بیست و هفتمین سالروز ابلاغ پیام امام(ره) به گورباچف
تعداد بازدید : 260
ماجرای ابلاغ یک پیام تاریخی
نویسنده : جواد نوائیان رودسری info@khorasannews.com
سال 1989 فرا رسیده بود. اتحاد جماهیر شوروی، یکی از دو ابرقدرت آن روزگار، شرایط خوبی نداشت؛ مشکلات عدیده اقتصادی و اجتماعی، فروپاشی نظام کمونیستی شوروی را اجتناب ناپذیر کردهبود. کمونیستها طی بیش از 7 دهه حاکمیت بر وسیعترین کشور دنیا، نتوانسته بودند به شعارهای مارکسیستی، جامه عمل بپوشانند؛ شعارهایی که با مطلق پنداشتن معیارهای نسبی، در پی ایجاد آرمانشهری بدون خدا و معنویت بود. درست هنگامی که رهبران حزب کمونیست شوروی، لرزش پایههای قدرت خود را بیش از هر زمان دیگر احساس میکردند و در جستوجوی راهی برای برون رفت از این وضعیت بودند، نامه تاریخی امامخمینی(ره)، آنها را در شگفتی و حیرت فرو برد. چنین به نظر میرسید که نامه رهبر انقلاب اسلامی ایران به «میخائیل گورباچف»، صدر هیئت رئیسه اتحاد جماهیر شوروی، باید متضمن پیشنهادها و درخواستهای سیاسی یا اقتصادی باشد، اما چنین نبود. نامه امام(ره)، یک انذار بود، هشداری برای جلوگیری از درغلتیدن شوروی به دامان لیبرال سرمایهداری غرب، توصیهای برای مطالعه دقیق و توجه به معیارها و آموزههای الهی و نادیده نگرفتن نیازهای معنوی انسان.
هیئتی که پیام را ابلاغ کرد
امامخمینی(ره)، برای ابلاغ این نامه، هیئتی سه نفره، متشکل از آیتا...جوادی آملی، دکتر محمدجواد لاریجانی و خانم مرضیه حدیدهچیدباغ، را برگزیدند. این هیئت، صبح روز 13 دیماه سال 1367، به سمت مسکو پرواز کرد. مسئولان بلندپایه اتحاد جماهیر شوروی در جریان امر قرار گرفتهبودند، اما اطلاعی از محتوای نامه نداشتند. هیئت اعزامی امام(ره)، در فرودگاه مسکو، مورد استقبال معاون وزیرخارجه شوروی قرار گرفت. ساعت ملاقات با گورباچف، 11 صبح روز بعد، تعیین شدهبود. قرار بود پیام توسط هیئت اعزامی برای صدر هیئت رئیسه اتحاد جماهیر شوروی خوانده و تحویل نامه نیز پس از قرائت آن، انجام شود. صبح روز 14 دیماه، هیئت سه نفره به همراه سفیر جمهوری اسلامی ایران در مسکو، راهی کاخ کرملین شدند تا با گورباچف دیدار کنند. پس از انجام مراسم استقبال، قرائت پیام امام(ره)، توسط آیتا...جوادی آملی آغاز شد.
فرازهایی از نامه تاریخی امام(ره) به گورباچف
«بسم ا... الرحمن الرحیم.
جناب آقای گورباچف، صدر هیئت رئیسه اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی.
با امید خوشبختی و سعادت برای شما و ملت شوروی؛ از آنجا که پس از روی کار آمدن شما چنین احساس میشود که جنابعالی در تحلیل حوادث سیاسی جهان، خصوصاً در رابطه با مسائل شوروی، در دور جدیدی از بازنگری و تحول و برخورد قرار گرفتهاید و جسارت و گستاخی شما در برخورد با واقعیات جهان، چه بسا منشأ تحولات و موجب به هم خوردن معادلات فعلی حاکم بر جهان گردد، لازم دیدم نکاتی را یادآور شوم. هر چند ممکن است حیطه تفکر و تصمیمات جدید شما تنها روشی برای حل معضلات حزبی و در کنار آن، حل پارهای از مشکلات مردمتان باشد، ولی به همین اندازه هم شهامت تجدید نظر در مورد مکتبی که سالیان سال فرزندان انقلابی جهان را در حصارهای آهنین زندانی نموده بود، قابل ستایش است و اگر به فراتر از این مقدار فکر میکنید، اولین مسئلهای که مطمئناً باعث موفقیت شما خواهد شد این است که در سیاست اسلاف خود دایر بر «خدا زدایی» و «دین زدایی» از جامعه، که تحقیقاً بزرگ ترین و بالاترین ضربه را بر پیکر مردم کشور شوروی وارد کرده است، تجدید نظر نمایید و بدانید که برخورد واقعی با قضایای جهان، جز از این طریق میسر نیست. البته ممکن است از شیوههای ناصحیح و عملکرد غلط قدرتمندان پیشین کمونیسم در زمینه اقتصاد، باغ سبز دنیای غرب رخ بنماید، ولی حقیقت جای دیگری است. شما اگر بخواهید در این مقطع تنها گرههای کور اقتصادی سوسیالیسم و کمونیسم را با پناه بردن به کانون سرمایهداری غرب حل کنید، نه تنها دردی از جامعه خویش را دوا نکردهاید، که دیگران باید بیایند و اشتباهات شما را جبران کنند؛ چرا که امروز اگر مارکسیسم در روش های اقتصادی و اجتماعی به بن بست رسیده است، دنیای غرب هم در همین مسائل، البته به شکل دیگر و نیز در مسائل دیگر گرفتار حادثه است.»
مشکل اصلی شما عدم اعتقاد واقعی به خداست
«جناب آقای گورباچف، باید به حقیقت رو آورد. مشکل اصلی کشور شما مسئله مالکیت و اقتصاد و آزادی نیست. مشکل شما عدم اعتقاد واقعی به خداست. همان مشکلی که غرب را هم به ابتذال و بنبست کشیده و یا خواهد کشید. مشکل اصلی شما مبارزه طولانی و بیهوده با خدا و مبدأ هستی و آفرینش است. جناب آقای گورباچف، برای همه روشن است که از این پس کمونیسم را باید در موزههای تاریخ سیاسی جهان جستوجو کرد؛ چرا که مارکسیسم جوابگوی هیچ نیازی از نیازهای واقعی انسان نیست؛ چرا که مکتبی است مادی و با مادیت نمیتوان بشریت را از بحران عدم اعتقاد به معنویت، که اساسیترین درد جامعه بشری در غرب و شرق است، به در آورد .»
از غرب و شیطان بزرگ غافل نشوید
«حضرت آقای گورباچف، ممکن است شما اثباتاً در بعضی جهات به مارکسیسم پشت نکرده باشید و از این پس هم در مصاحبهها، اعتقاد کامل خودتان را به آن ابراز کنید؛ ولی خود میدانید که ثبوتاً اینگونه نیست. رهبر چین[مائوتسه] اولین ضربه را به کمونیسم زد و شما دومین و علی الظاهر آخرین ضربه را بر پیکر آن نواختید. امروز دیگر چیزی به نام کمونیسم در جهان نداریم. ولی از شما جداً میخواهم که در شکستن دیوارهای خیالات مارکسیسم، گرفتار زندان غرب و شیطان بزرگ نشوید. امیدوارم افتخار واقعی این مطلب را پیدا کنید که آخرین لایههای پوسیده هفتاد سال کژی جهان کمونیسم را از چهره تاریخ و کشور خود بزدایید. امروز دیگر دولتهای همسو با شما که دلشان برای وطن و مردمشان میتپد، هرگز حاضر نخواهند شد بیش از این منابع زیرزمینی و روزمینی کشورشان را برای اثبات موفقیت کمونیسم، که صدای شکستن استخوان هایش هم به گوش فرزندانشان رسیده است، مصرف کنند.»
کدام مذهب مخدّر جامعه است؟
«جناب آقای گورباچف، اکنون بعد از ذکر این مسائل و مقدمات، از شما میخواهم درباره اسلام به صورت جدی تحقیق و تفحص کنید و این نه به خاطر نیاز اسلام و مسلمین به شما، که به جهت ارزشهای والا و جهانشمول اسلام است که میتواند وسیله راحتی و نجات همه ملتها باشد و گره مشکلات اساسی بشریت را باز نماید. نگرش جدی به اسلام ممکن است شما را برای همیشه از مسئله افغانستان و مسائلی از این قبیل در جهان، نجات دهد. ما مسلمانان جهان را مانند مسلمانان کشور خود دانسته و همیشه خود را در سرنوشت آنان شریک میدانیم. با آزادی نسبی مراسم مذهبی در بعضی از جمهوریهای شوروی، نشان دادید که دیگر اینگونه فکر نمیکنید که مذهب مخدر جامعه است. راستی مذهبی که ایران را در مقابل ابرقدرتها چون کوه استوار کردهاست مخدر جامعه است؟ آیا مذهبی که طالب اجرای عدالت در جهان و خواهان آزادی انسان از قیود مادی و معنوی است مخدر جامعه است؟ آری، مذهبی که وسیله شود تا سرمایههای مادی و معنوی کشورهای اسلامی و غیر اسلامی، در اختیار ابرقدرتها و قدرتها قرار گیرد و بر سر مردم فریاد کشد که دین از سیاست جداست، مخدر جامعه است. ولی این دیگر مذهب واقعی نیست؛ بلکه مذهبی است که مردم ما آن را «مذهب آمریکایی» مینامند. در خاتمه، صریحاً اعلام میکنم که جمهوری اسلامی ایران، به عنوان بزرگ ترین و قدرتمندترین پایگاه جهان اسلام، به راحتی میتواند خلأ اعتقادی نظام شما را پر نماید و در هر صورت، کشور ما همچون گذشته به حسن همجواری و روابط متقابل معتقد است و آن را محترم میشمارد. والسلام علی من اتبع الهدی- 11/10/67 - روح ا... الموسوی الخمینی»
آقای گورباچف! شما درخت نیستید
قرائت نامه برای گورباچف و ترجمه همزمان آن به زبان روسی، مدتی طول کشید. خانم مرضیه حدیدهچی، از اعضای هیئت اعزامی امام(ره) به شوروی، در خاطراتش می گوید:«امام(ره) فرموده بودند که نامه ابلاغ شود نه اینکه داده شود و ما برگردیم، بنابراین آیتا...جوادی آملی شروع به خواندن نامه کردند. ایشان میخواندند و آقای لاریجانی به انگلیسی ترجمه میکرد و انگلیسی ایشان را هم مترجم آقای گورباچف به روسی ترجمه میکرد. آقای گورباچف به صندلی تکیه کرده بود ... برخی جاها او به شدت برافروخته میشد.» کار خواندن و ترجمه کردن نامه که به پایان رسید، پرسشهای گورباچف آغاز شد. آیتا... جوادی آملی در یادداشتی که بعدها درباره وقایع روی داده در این سفر نوشت، آوردهاست:« عصاره مطالبی که جناب گورباچف گفتند و مترجم صحنه ملاقات، آن را به فارسی برگرداند، عبارت از این بود: اولاً: از فرستادن نامهٴ حضرت امامخمینی(قدسسره) تشکر میکنیم. ثانیاً: آمادگی خود را برای جواب اعلام کردند. ثالثاً: گفتند که برخی اشتباهات گذشته را ترمیم میکنیم تا دوباره مبتلا نشویم. رابعاً: گفتند ما اکنون قانون آزادی ایمان را در دست تصویب داریم. خامساً : گفتند که من هم در طلیعه سخن گفتم که ما با داشتن افکار و مکاتب گوناگون میتوانیم زندگی مسالمتآمیز و حُسن همجواری داشتهباشیم و این را نیز افزودند که ما نیز دارای مکتب، فلسفه و ایدهای هستیم. آنگاه مطلبی را با لبخند گفتند و سپس، دو بار گفتند که این مطلب را به عنوان شوخی میگویم و آن عبارت از این بود که: معلوم میشود حضرت امام از ایدئولوژی ما خوشش نمیآید، آیا میشود ما نیز ایشان را به مکتب خود دعوت کنیم؟ و فوراً گفتند که این فقط شوخی بود. ببین تفاوت ره از کجاست تا به کجا! یکی «دعوت به اسلام» میکند و یکی میگوید: من «شوخی» کردم.
آنچه ذکر شد، عصارهٴ سخنان رهبر شوروی، در بخش مکتبی پیام بود. جناب گورباچف در بخش دوم سخنان خود که مربوط به مسایل سیاسی پیام بود، این چنین گفت: اما بخش سیاسی پیام، باید توجه داشت و آن اینکه، اینگونه نامهها احیاناً، دخالت در شئون داخلی کشور دیگر است.
این سخن را به عنوان مهم ترین مطلبی که گورباچف گفت، میتوان ذکر کرد ... وقتی که سخنان وی تمام شد، نوبت به هیئت رسید. جوابی که ما دادیم این بود که از همه حرفهای ایشان تشکر کردیم [و پاسخی که دادیم این بود:] اولاً: از اینکه حدود یک ساعت و اندی، با کمال ادب و حوصله، این پیام و ترجمه آن را گوش داد، تقدیر شد. ثانیاً: از اینکه آمادگی خود را برای جواب اعلام کرد، تقدیر شد. ثالثاً: از اینکه خوشحال شد رابطه دو کشور با مکتب و ایدئولوژی و فکر شروع شده، تقدیر شد. رابعاً: از اینکه تصمیم دارند اشتباهات گذشته را ترمیم کنند، تقدیر شد. خامساً: از اینکه قانون آزادی ایمان را در دست تصویب دارند، تقدیر شد. این مطالب، جزو اصول کلی سخنان ایشان بود. اما مهم ترین سخن ایشان را که «این پیام دخالت در شئون داخلی کشور ماست»، این چنین پاسخ دادیم: جناب گورباچف! شما از اعماق خاک روسیه، تا اوج کهکشان این مرز و بوم، آزاد هستید هر کاری بکنید، چون در کشور خودتان هستید. اما این رهبر الهی، نه به عمق خاک شما کار دارد و نه به آسمان روسیه، بلکه به «جان» شما کار دارد.
جناب گورباچف! وقتی شما میمیرید، آیا مثل یک «درخت» هستید که بعد از ۶۰ یا ۱۰۰سال میخشکد؟ یا مانند «طایری» هستید که بعد از چندی در قفس را باز میکنند و برای همیشه آزاد میشود؟ این دو طرز فکر کاملاً باهم متفاوت است. این رهبر الهی به شما میگوید: شما مثل یک درخت نیستید، او میگوید: شما هستید و ابدیت اندیشه، اوصاف و افعال شما. این مشکل اساسی شماست که خیال میکنید مرگ، «نابودی» است، در حالی که رهبران الهی میگویند: مرگ، «حیات جدید» است. این سخنی بود که از طرف هیئت جمهوری اسلامی ایران گفته شد.»هشت هفته بعد از ابلاغ این پیام تاریخی، «ادوارد شواردنادزه»، وزیر خارجه شوروی، پاسخ گورباچف به نامه امام(ره) را به تهران آورد. اطرافیان امام(ره) از ایشان خواستند تا لباس رسمی بپوشند، اما امام(ره) نپذیرفت. دکتر محمدجواد لاریجانی، از حاضران آن جلسه تاریخی، میگوید:«احمدآقا گفت امام(ره) حاضر نیستند به استقبال شواردنادزه بیایند ... ما اینطور پیشبینی کردیم که برویم اتاق دیگری تا امام(ره) وارد اتاق شوند. همینطور هم شد؛ ما فکر میکردیم امام(ره) با لباس رسمی وارد میشوند، اما چند دقیقه قبل از تشریف فرمایی ایشان، حاج احمدآقا گفت امام حاضر نیستند لباس رسمی بپوشند.
ما غافلگیر شدیم؛ تا اینکه دیدیم امام(ره) با شبکلاه و دمپایی وارد اتاق شدند و پس از نشستن، چادر شب روی پاهایشان انداختند. نگاه امام(ره) بسیار نافذ بود. شواردنادزه به پِتپِت افتادهبود. پس از رفتن امام(ره)، شواردنادزه به من گفت: من در مقابل نگاههای امام بیپناه بودم.» وزیرخارجه شوروی، پیام گورباچف را خواند، اما پیدا بود که او یا معنای حقیقی پیام امام خمینی(ره) را درک نکردهاست، یا نمیخواهد درباره پیام اصلی نامه امام(ره) حرفی بزند. امام(ره) پس از پایان یافتن صحبتهای «شواردنادزه»، تنها چند جمله گفتند:«انشاءا... سلامت باشند، ولی به ایشان بگویید که من میخواستم جلوی شما یک فضای بزرگ تر باز کنم. من میخواستم دریچهای به دنیای بزرگ، یعنی دنیای بعد از مرگ که دنیای جاوید است را برای آقای گورباچف باز نمایم و محور اصلی پیام من آن بود. امیدوارم بار دیگر ایشان در این زمینه تلاش نمایند.» امام(ره) پس از بیان این جملات، به آرامی اتاق را ترک کردند.