پاسخ رامبد جوان به تمام حاشیه های «خندوانه »
از توییت جنجالی تا بدلهای مرتضی پاشایی
«خندوانه» حالا به بخشی از خاطرات جمعی ما تبدیلشده است. برنامهای که در بدترین دوران رسانه ملی، گل کرد و توانست اعتماد مخاطبی را که دیگر از تلویزیون ناامید شده بود، دوباره جلب کند.بااینحال و مثل هر برنامه موفق دیگری، خندوانه هم حاشیههای خودش را دارد. همانطور که جناب خان و نیما و مسابقههایش را دارد.اما در میان تمام المانهایی که خندوانه را موفق کردهاند، شاید سهم رامبد جوان سهم دیگری باشد. او بر روی لبه تیغ تیزی راه میرود که سقوط از هر طرفش میتواند برایش به معنای پایان خیلی چیزها باشد. قرار است خندوانه به کجا برسد یا لااقل خیال دارد ما را با خود به کجا ببرد؟ رامبد جوان در گفت وگویی صریح وبی پرده به تمامی حاشیه های ریز ودرشت برنامه خندوانه پاسخ گفت و از برنامه اش دفاع کرد.
برای اینکه این برنامه تبدیل به یک برنامه روتین نشود چه نقشهای دارید؟
خیلی کارها میشود کرد. ما الان کلی ایدههای کوچک و بزرگ داریم و حتی اگر از همین الان بخواهیم همه را اجرا کنیم دو سال دیگر هم میتوانیم روی آنتن باشیم. یک بخش پول و هزینه است، یکسری ایدهها واقعاً جذاب و مهماند، باید هم انجام شوند اما واقعاً هزینهبر هستند. مورد دوم این است که ما بهاندازه کافی نیرو نداریم. نه اینکه خندوانه نیرو نداشته باشد، اصولاً نیرویِ انسانیِ متخصصِ درجه یک خیلی زیاد نیست. کسی که خیالت راحت باشد تمام ویژگیهایی که میخواهی را دارد و سلیقهاش هم با برنامه جور است. متأسفانه آنقدر به شادی، کمدی، بامزگی و طنازی کمبها دادهایم که آدمهایش هم کم است. استارت ما خانواده باحال بود با این هدف که سرپا شویم. اوضاعمان درستتر شده است و الان میتوانیم مسائل جدیدتری را ارائه دهیم.
اما این بعضی وقتها جواب نمیدهد.
چیزی که باید از خروجی کار روی آنتن برود میبایست جذابیت یک برنامه را داشته باشد. مهم این نیست که شرکت کننده در مسابقه چقدر از پس آن بر خواهد آمد. عرضم این است که این ایدهها و خیلی ایدههای دیگر همچنان وجود دارند. حتی ایدههایی که بعضیهایش وام گرفته از پروژههای موفق جهان هستند که به نظرم اصلاً بد نیست. این تصور که آدمها از روی همدیگر کپی میکنند، بد و غلط است، درست نیست. مثلاً بدیهی است که من به یک ایده فرانسوی نگاه کنم و آن را اجرا کنم، اما قابل توجه است زمانی محصول من موفق خواهد شد که من بتوانم آن را از فیلتر، فرهنگ، جنس، برنامه و نورپردازیام رد کنم و آن را ارائه دهم و شما آن را تماشا کنید و بگویید بد هم نیست میتوان تماشایش کرد.راجع به مسابقه کتابخوانی، استندآپ، همین لباهنگی که راه انداختیم ایدههای جدید داریم و قطعاً هم آنها را انجام خواهیم داد.
تیتراژی که برای برنامهتان مدنظر قرار داده بودید و پارسال در جشن حافظ آن را رونمایی کردید، تیتراژ بسیار خوبی بود، چرا جلوی اجرایش را گرفتند؟
گفتند از آن برداشت سیاسی میشود. مقداری جزئیات هم گفته شد، اما ترجیح میدهم منتقلشان نکنم، درست است برای ما تیتراژ گرانی هم شد، اما موضوعی است که گذشته و رفته.
بهترین برنامه خندوانه در این دو فصل و اندی که اجرا کردید کدام بوده است؟
مسابقه کمدینها برایم خیلی جذاب و هیجانانگیز بود، اما قسمتهایی که از نظر موضوع برایم جذابیت داشتند؛ شبی بود که جانبازان اعصاب و روان آمدند، آن برنامه برایم حیرتانگیزترین برنامه بود.
واقعاً فراموشنشدنی است. مشخص است که من وظیفه خودم میدانم که به آن دوره احترام بگذارم. کدام کشور دورهای را که جنگیده، شهید داده و آثارش هنوز وجود دارد، نادیده میگیرد و فراموش میکند؟
این جزو ذات بشر است و باید به آن احترام گذاشته شود. اینکه میگویند، جانباز آورده پس سفارش شده، اینطور نیست. چه سفارشی؟ یعنی ما آنقدر ابله و نمکنشناس هستیم برای اینکه جانباز به برنامهمان بیاید، باید به ما سفارش شود؟
درباره حواشی که درموردمترو و اسپانسر گرفتنتان پیش آمد توضیح دهید؟
ما پارسال متهم شدیم پانصد میلیون تومن از مترو گرفتیم و... اولاً نمیدانم چرا اسپانسر داشتن یکهو تبدیل به پوئن منفی میشود.
نه این چیز دیگری مطرح شده ماجرای دعوت و...
ماجرای اهل قلم، اولاً متأسفانه به نظرم تعداد زیادی از آنها اهل قلم نااهل قلمی بودند. اصولاً موضوع کتاب دغدغه ماست و همیشه به آن پرداختهایم. نه ربطی به ارشاد دارد، نه به اهل قلم و نه به نمایشگاه کتاب. در آن دوره هم گفتیم چشم، ما هم انجام میدهیم. روزی که اهل قلمیها آمدند، اولاً هیچ هماهنگی با ما نبود، یعنی ما کارهای نبودیم و نیستیم، اصلاً هر جا که گروهش را دعوت میکند و هماهنگ میشوند بیایند، خودشان تنظیم میکنند و فقط ما میگوییم فلان ساعت اینجا باشید و این پوشش را داشته باشید، بعد هم وقتی میآیید، فلان ساعت باید تحمل بکنید. همه اینها را هم به همه میگوییم. حتی اضافهتر هم میگوییم که وقتی کار زودتر تمام شد، خوشحال باشند و اگر کار طول کشید، دلخور نشوند، قرار بود، ساعت سه آنجا باشند، دوازده آمدند. این زود آمدن هم اصلاً به بچههای خندوانه ربطی نداشت. از طرف دیگر قرار بود، دویست نفر را بیاورند، اما سیصد نفر با خودشان آوردند. این اضافه شدن تعداد مهمانان هم باز نه به ما ربطی داشت و نه تقصیر ما بود، اما روی کار ما تاثیر می گذاشت؛ چون ما یکسری تماشاچی داریم و ظرفیت استودیوی ما هم در نهایت ۵۷۰ نفر است، آن روز اما این اتفاق افتاد و ما به ناچار بدوناین که مقصر باشیم با ۱۰۰ مهمان اضافه مواجه شدیم.
سیصد نفر تماشاچی هم داشتیم. مهمانان ارشاد گفتند ما پول دادیم، آمدهایم و... ما هم گفتیم خیلی خب صبر کنید تا اوضاع را درست کنیم، اول باید برای این تعداد جا پیدا کنیم و از مردمی که آمدهاند بخواهیم استودیو را ترک کنند. بعد من آمدم برایشان حرف زدم، عذر خواهی کردم .
گفتم اگر خسته شدید، معذرت میخواهم. گفتند که بچههایتان با ما بد حرف زدهاند، بچههای من با هیچکس بد حرف نزده و نمیزنند، اما گفتند که به ما توهین شده.اما بخشی از ماجرا مثل زود آمدن و تعداد زیاد مهمانان به ما ربطی نداشت. همین را هم گفتم و بعد هم به این اشاره کردم که بالاخره همه چیز تمام میشود و میرود.
اما بعد رفتند و ادعا کردند که خندوانه هشتصد میلیون تومان پول خواسته، اصلا اینطور نیست و به ما ربطی ندارد، یک ریالش متوجه ما نیست. ما قرار نیست حتی یک ریالش را بگیریم. تلویزیون آنقدر جای بی در و پیکری نیست که یک برنامه بخواهد برای خودش پول تهیه کند، اصلاً اینطور نیست و اجازه نمیدهند که دریافت مستقیم داشته باشید..
در رابطه با موضوع پاشایی هم حاشیههایی به وجود آمد.
موضوع پاشایی را من درک میکنم. این بازی بود که ما توی آن رفتیم و بدیهی است که انتظار میرود که چنین واکنشهایی اتفاق بیفتد، من با آن مشکلی ندارم و به نظرم خوب هم هست. اما اینکه ما پول میگیریم یا هشتصد میلیون تومان پول خواستیم این شیطنت است. غرضورزی در آن هست، چون ما که نمیتوانیم این را بخواهیم. این که گاز اشکآور را زدند، «شلیک گاز اشکآور»، یا این که ما با تماشاچیان بدرفتاری میکنیم. این هم یک مدت بود. انتشار فهرست این که پوشش خانمها چه باید باشد و چه نباشد. اینها شیطنت است و عادی نیست.
و ماجرای توییتر و توییتی که گفته میشد شما آن را پاک کردهاید .
آن شیطنت نبود، به نظرم گاف بود و نمیدانم از کجا آمد. من به هیچکدام از وسایل خودم دسترسی مستقیم ندارم. ادمینی دارم که توییترم را میگرداند و همان ادمین کانال تلگرامم را میگرداند و همین طور اینستاگرامم را. من به او میگویم که این را استفاده کن، مثلاً میگوید که والیبال تبریک بگوییم، میگوید چیزی داری؟
میگویم یک تبریک بگو، بزن «دمشون گرم»، می گوید عکس بگذارم، میگویم خودت انتخاب کن و یکسری کارهای کلی را خودت انجام بده. اصلاً من دسترسی به اینها ندارم. خود برنامه سازی آنقدر پیچیدگی و ویژگی دارد که پرداختن به حاشیه به نظرم حماقت مطلق است. مثلا به نظرم احمقانه است که من بیایم در برنامه بگویم که ماجرای هشتصد میلیون تومانی که اهل قلم گفته بودند، دروغ است و به خندوانه ربطی ندارد، این می شود لوس بازی و بها دادن بیش از اندازه به آن، پس از آن می گذرم. من آدمی نیستم که برنامه و خودم را دچار حماقت بکنم و بخواهم جوابهای ابلهانه بدهم.
یک جاهایی میرسد که آنقدر دوز آن حاشیه بالاست که مجبور میشوید جواب بدهید، مثل قضیه امین حیایی و ژوله.
بله ما مجبور شدیم آن را مدیریت کنیم.
اما آن حاشیه به چیزهایی ربط داشت که نمیتوانستید بی تفاوت باشید.
بله، داشت به مسیرهای عجیبی ورود پیدا میکرد.
عدهای میگویند خندوانه آنقدر اجتماعی شده که دارد مثل ماه عسل میشود؟
نه کجا؟ مثال بزنید.
راجع به همین برنامه افغانستانیها و تأثیر حسی که روی مخاطب میگذارد.
به نظرم اینطور نیست، وظیفه ما در خندوانه این هست که با چنین موضوعاتی مواجه بشویم. ممکن است یک جاهایی غمانگیز به نظر بیاید، اما به نظرم در غمانگیزی امید و حال خوب وجود دارد که در ماه عسل هم همین است، خندوانه هم همین است، امید میدهد در نتیجه جاهایی ممکن است شباهت پیدا کند و ایرادی ندارد. ولی برای ما چیز روتینی نیست، مدل ما اینطور نیست که اشک در بیاوریم، اما یک وقتایی هم اشکمان در میآید و هیچ اشکالی ندارد، آدمیزاد هستیم.