حامد رحیمپور international@khorasannews.com
مردم؛ مهم ترین بازیگر«فردای غرب»
شوک نوامبر«سقف شیشه ای» آرزوهای هیلاری را فروریخت و همزمان «دموکراسی» آمریکایی، چین و چروک های سالخوردگی خود را درآینه انتخابات این کشور دید. این انتخابات یک واقعیت را که پیشتر آغاز شده بود فریاد زد؛ اینکه مردم خسته هستند و می خواهند قاعده بازی را تغییر دهند و به بازیگران عرصه قدرت نشان دهند که باید آن ها را در معادلات در نظر داشته باشند. شاید از فردا در غرب این بازی سیاسی به یک «ژست» تبدیل شود که هر کسی رای می خواهد،بر طبل «تغییرات بنیادین» بکوبد. قدرتمندان نیز در مقابل، از برگزیت و انتخابات آمریکا درسی مهم گرفتند؛ اینکه اگر توده را بهره مند از حداقل های مورد نیاز زندگی خود نکنند، خشم آن ها دست کم در انتخابات دامنگیرشان خواهد شد. اما نکته دیگر این انتخابات، مشخص شدن وزن هر یک از بازیگران عرصه سیاست در دنیای غرب است. در حالی که دولتی بودن، آتش به خرمن هیلاری در کارزار انتخاباتی اش انداخت و مردم به عنوان یکی از بازیگران «عرصه سیاسی جدید» نقشی تعیین کننده ایفا کردند، رسانه ها نشان دادند که هم تعیین کننده هستند و هم نمی توان به آن ها اعتماد کرد و نظرسنجی های آن ها اصلاً نمی ارزد. اما یک حقیقت دیگر نیز از این انتخابات قابل فهم است؛ اینکه سازمان ها و کارتل های مالی دریافتند که با وجود اینکه پول نقش تعیین کننده ای در آینده سیاسی غرب دارد، اما مهمترین بازیگر «فردای غرب» و شاید جامعه جهانی، «مردم» هستند که باید برای رفاه آن ها، سهمی از سرمایه نصیبشان گردد.
امید ادیب political@khorasannews.com
تغییر بود، اما کم بود!
شاید اولین پیام این انتخابات خطاب به اوباما بود! کسی که هشت سال پیش با شعار تغییر وارد کاخ سفید شد و امروز پس از هشت سال با حمایت از کلینتون نشان داد که رأی به او نماد حمایت از وضع موجود است. مردم آمریکا اما این موضع را نمی پسندیدند و در انتخاباتی عجیب به سمت یک پدیده غش کردند. عبارت عجیب را از آن لحاظ به کار بردم که این انتخابات ویژگی هایی خاص داشت؛ چرخش های برخی سران جمهوری خواه به سمت کاندیدای حزب مقابل برای اولین بار در این سطح رخ می داد، اکثر نظرسنجی ها اشتباه از آب درآمد، بخش گسترده ای از نخبگان و حاکمیت آمریکا به سمت نامزدی دیگر رفته و این رویکرد حتی در رسانه های غیرآمریکایی بین المللی هم تا حدی دیده شد. برخی رسانه های جمهوری خواه برای زمین زدن نامزد حزب شان به میدان آمده و موضوعاتی مانند فایل های رکیک او را منتشر کردند و ... . فهرست پدیده های این انتخابات طولانی است، اما رأی مردم در برابر این اتفاقات عجیب و غریب، تنها یک پیام داشت؛ دلزدگی و سرخوردگی از رویه فعلی حاکمیت آمریکا. قصد بررسی کارنامه پرزیدنت سیه چرده فعلی را ندارم، اما در خوش بینانه ترین حالت می توان گفت: آقای اوباما! تغییر بود اما کم بود!
نبی شریفی n.sharifi@khorasannews.com
ترامپ و نظم نوین جهانی
ترامپ حس ناسیونالیستی خفته آمریکا را بیدار کرد. او نوید بازگشت به گذشتهای را داد که همه امور، نظم آمریکایی داشت و خانوادهها بدون ترس زندگی میکردند. اکنون، همین حس ملی گرایی و تبلیغات ترامپ برای تقویت آن، باعث شده میلیاردر نیویورکی به عنوان چهل و پنجمین رئیس جمهور آمریکا برگزیده شود. مردم آمریکا خسته از نظمی هستند که به واسطه آن، سیاستمداران این کشور برای حفظ «هژمونی آمریکا» مجبورند از جیب خود هزینه آن را بپردازند. بازیگری آمریکا در عرصه بین الملل و حضور گسترده در سراسر جهان برای آمریکایی ها خسته کننده شده و برای آنان فرق نمی کند که رئیس جمهورشان بگوید «جامعه بین الملل» یا «نظام بین الملل». پس از 8 سال، در نتیجه نظم هژمون گرایانه اوباما در جامعه بین المللی، مردم اگر چه در نظرسنجی ها «خجالت» کشیدند که بگویند طرفدار ترامپ هستند، اما سرنوشت کاخ سفید را رقم زدند. این اتفاق مشابه رویدادی بود که به پیروزی همه پرسی برگزیت در بریتانیا و استقلال از اتحادیه اروپا انجامید. اما نتیجه «نظم نوین جهانی» و تاکید بر تحقق نظام بین الملل و تمایل «درونگرایانه» آمریکا توسط ترامپ چه خواهد شد؟ پاسخ واضح است؛ این کاهش حضور در صحنه جهانی، در شرایطی که قدرت های منطقه ای سراسر جهان در حال پیدایش و گسترش اند، «انزوای آمریکا» را در پی خواهد داشت. روسیه در حال بازیابی قدرت بازیگری منطقه ای خود در خاورمیانه و اوراسیا است. چین در پی حضور در پیمان های منطقه ای و افزایش قدرت نظامی است. اعضای اتحادیه اروپایی چند پارچه شده و منافع ملی را به منافع جمعی ترجیح می دهند و نظم جهانی در حال عبور از یک هژمون واحد و تبدیل به جامعه ای چند قطبی است. نظمی که در آن ابر قدرت های منطقه ای برای حل مشکلات میانجی گری می کنند.