کارنامه انگلیسی ها در خاورمیانه؛چپاول،غارت و دیگرهیچ!
نویسنده : جواد نوائیان رودسری info@khorasannews.com
تحرکات استعماری انگلیسیها از قرن 16 میلادی آغاز شد. این کشور نیز، همچون دیگر کشورهای اروپایی، با آغاز انقلاب صنعتی و نیاز بیش از پیش به بازار فروش و یافتن منابع پایدار مواد اولیه، در مسیر استعمارگری گام نهاد. انگلیسیها به مدد نیروی دریایی مجهز و کارآزموده، توانستند خیلی زود رقبای خود را از میدان به در کنند؛ در آمریکای شمالی، فرانسویها موقعیت و اقتدار خود را به بریتانیاییها واگذار کردند؛ در آفریقا هم، با بیرون راندن اسپانیاییها، پرتغالیها و فرانسویها، انگلیسیها موفق به ایجاد قلمرویی شدند که از «رودزیا» در جنوب این قاره، تا مصر امتداد داشت.با این حال، بیشترین و مهم ترین بخش از فعالیتهای استعماری انگلیسیها، بر آسیا و به ویژه شبه قاره هند تمرکز داشت. آنها با بیرون راندن پرتغالیها از کرانههای شرقی و غربی شبه قاره هند و شکست قطعی آنها در خلیج فارس، به اقتدار دریایی رقبا پایان دادند و عملاً، بدون رقیب، بر منطقهای وسیع مسلط شدند که افزون بر جمعیت فراوان و بازار مصرفی نامحدود، منبعی پایدار از مواد اولیه را در اختیار آنها میگذاشت. این اتفاق، در اواسط قرن نوزدهم به وقوع پیوست؛ دورانی که انگلیسی ها از آن با عنوان عصر طلایی امپراتوری بریتانیا یاد میکنند؛ عصری که در آن گسترهای جغرافیایی به وسعت 33 میلیون کیلومتر مربع و جمعیتی بالغ بر 450 میلیون نفر، تحت سلطه استعمار انگلیس قرار داشت. اما این عصر طلایی، به چه قیمتی به وجود آمد؟ هزینههایی که مردم مستعمرهنشین برای عظمت امپراتوری بریتانیا پرداختند، چقدر بود؟ انگلیسیها با اقوام تحت سلطه خود و ارزشها و اعتقادات آنها چه کردند؟
غارت به نام تجارت!
ورود نخستین انگلیسیها به خاورمیانه و شمال آفریقا، به بهانه تجارت بود. «آنتونی جنکینسون» اولین تبعه حکومت بریتانیا بود که به نمایندگی کمپانی «مسکوی» در روسیه، به ایران آمد و از شاه تهماسب صفوی خواستار اعطای حق تجارت با ایران شد. در تاریخ آوردهاند که شاه تهماسب، پیشنهاد «جنکینسون» را نپذیرفت و به او گفت :«ما را با کفار کاری نیست.» حتی هنگامی که «جنکینسون» قصد خروج از دربار را داشت، یکی از گماشتگان شاه صفوی، مسیر حرکت او را خاکمال کرد تا نجاست ناشی از عبور وی بر زمین، پاک شود. این نخستین برخورد با ایران و ایرانی، باید برای انگلیسیها تجربهای جالب بوده باشد. چند دهه بعد، برادران شرلی، با کاروانی چند صد نفره به ایران آمدند و توانستند با استفاده از اختلافات سیاسی و مذهبی میان ایران و عثمانی، باب تجارت با ایران را باز کنند. گویی سوءاستفاده از تضادهای اعتقادی، برای نفوذ سیاسی و اقتصادی در منطقه، از همان دوره، در دستور کار سیاستمداران و دیپلماتهای انگلیسی قرار داشت.
هند؛ لقمهای چرب برای بریتانیا
انگلیسیها در دوره افشاریه و زندیه، فعالیت چندانی در ایران نداشتند. آنها در قالب کمپانی هند شرقی، مشغول بسط نفوذ و قدرت خود در هندوستان بودند. سوءاستفاده از اختلافات داخلی حکمرانان هندی، خیلی زود این شبه قاره پهناور و ثروتمند را به یکی از مستملکات ارزشمند بریتانیا تبدیل کرد. «تیپو سلطان»، حاکم مسلمان منطقه «میسور» هند، یکی از آخرین مقاومتها را در برابر استعمارگران انگلیسی سازماندهی کرد، اما موفق به عقب راندن آنها نشد. رشد فناوریهای تسلیحاتی و نظامی اروپا، زمینه پیشرفتهای سریع استعمارگران را فراهم میکرد. حالا، تجارت جای خود را به چپاول و غارت دادهبود. انگلیسیها خود را مالک هندوستان میدانستند و این دیدگاه، در دیپلماسی آنها نهادینه شده بود. برای بریتانیاییها، تا اوایل قرن بیستم و آغاز جنبشهای استقلالطلبانه، اصولاً موضوع حق برابر در روابط سیاسی و تجاری با ملتهای استعمارزده، معنا و مفهومی نداشت. در هند، آنها میلیونها زارع هندی را مجبور کرده بودند که به کشت پنبه بپردازند. این رویکرد باعث وابستگی شدید هند به سایر محصولات کشاورزی شد.
اهداف چندگانه انگلیس از تسلط بر ایران
انگلیس در ایران، تا خردادماه سال 1287، دو سیاست اصلی را دنبال میکرد: 1- جلوگیری از نفوذ روسیه تزاری؛ 2- جلوگیری از ایجاد یک حکومت مرکزی قدرتمند. انگلیسیها تمام اقدامات روسها در ایران را، به شدت زیر نظر داشتند. واگذاری هر امتیازی به روسیه تزاری، اعتراض انگلیسیها و مطالبات جدید آنها از دولت ایران را در پی داشت. این رقابت دوشادوش برای چپاول ثروتهای مادی و معنوی ایرانیان را، میتوان در دادن مجوز تأسیس بانک، مجوز تأسیس نیروی نظامی و ... به دو دولت استعماری روس و انگلیس، به وضوح مشاهده کرد.اما با کشف نخستین چاه نفت در پنجم خردادماه سال 1287، سیاست انگلیسیها در ایران، به شدت دستخوش تغییر شد. روسیه تزاری از بین رفته بود و حکومت متزلزل شوروی، نمیتوانست منافع انگلیس در شبه قاره هند را تهدید کند.
به همین دلیل، نفت به رکن اساسی تعیین سیاستهای خرد و کلان بریتانیا در ایران تبدیل شد. سیاست جدید، چهره واقعی استعمار انگلیس را، بیش از پیش، برای مردم ایران آشکار کرد. «یرواندآبراهامیان» در کتاب «کودتا»، به رفتار تحقیرآمیز انگلیسیها با ایرانیان اشاره میکند و آن را یکی از دلایل اصلی قیام مردم علیه استعمارگران بریتانیایی، در دوره رضاخان و سپس، ملی شدن صنعت نفت میداند. انگلیس در این دوره تاریخی، همزمان با ایران، عراق، عربستان، اردن، فلسطین و مصرِ جدا شده از امپراتوری زوال یافته عثمانی را هم، تحت سلطه خود درآورد.با آشکار شدن ذخایر نفتی عظیم خاورمیانه، برنامه ریزی انگلیسیها برای حضور بلندمدت در این منطقه آغاز شد. یکی از مهم ترین اقدامات انگلیسیها در این زمینه، ایجاد فرقههای جدید مذهبی و نیز استفاده از فرقههایی بود که میتوانستند در سیاستهای منطقهای این کشور، نقشی راهبردی ایفا کنند.
سوءاستفاده همزمان بریتانیا از جریان بابیه و ازلیگری در ایران، قادیانیگری در هند و وهابیت در عربستان، در همین زمینه صورت گرفت. اختلافات دامنهدار مذهبی در خاورمیانه، ریشهدار بود و انگلیسیها با آگاهی از این موضوع، از آن برای ایجاد تفرقه بیشتر، دامن زدن به جنگ و ویرانی و در نهایت، تسلط دائم بر منطقه، استفاده میکردند.
هولوکاست ایرانی؛ جنایت مغفول استعمار انگلیس
با این حال، جنایات انگلیسیها به این مرحله ختم نشد. انگار آنها برای غارت مداوم ثروت کلانی به نام «نفت ایران»، این کشور را خالی از سکنه میخواستند. طی سالهای پایانی جنگ جهانی اول، استعمار بریتانیا، به صورت هدفمند، قحطی را بر بخشهای بزرگی از کشور تحمیل کرد. دکتر «قلی مجد»، در کتاب ارزشمند «قحطی بزرگ»، شاید برای نخستین بار، پرده از این جنایت تاریخی و هولوکاست واقعی برداشته است. بر اساس مستندات این کتاب که همه آنها برگرفته از بایگانی وزارت خارجه آمریکاست، طی یک دوره 4 ساله، 8 تا 10 میلیون ایرانی، قربانی قحطی هدفمندی شدند که انگلیسیها بر ایران تحمیل کرده بودند.استعمار انگلیس، بعد از جنگ جهانی دوم، قدرت خود را از دست داد. انگلیسیها ناچار شدند برای باقی ماندن در رقابتهای استعماری، شراکت آمریکاییها را بپذیرند و این، نقطه آغاز اقدامات جدید آنها در ایران بود؛ اقداماتی که نقطه اوج آن، در همکاری انگلیسیها برای طراحی و اجرای عملیات «آژاکس» و سقوط دولت مصدق قابل مشاهده است. با این حال، ایفای نقش در کودتای 28 مرداد 1332، تنها اقدام ضدایرانی انگلیسیها در 60 سال گذشته نیست؛ آنها در سال 1352، نقش مهمی در جدایی بحرین از ایران ایفا کردند. با پیروزی انقلاب اسلامی، انگلیس، همواره، همسو با سیاستهای آمریکا، حرکت کرده و تا آنجا که توانسته، به منافع جمهوری اسلامی ایران ضربه زده است. واقعیت آن است که پس از 200 سال غارت و چپاول ثروتهای مادی و معنوی مردم ایران و نیز، همه ملتهای خاورمیانه، دیگر چهره واقعی استعمار پیر برای هیچکس، ناشناخته و مخفی نیست.