لباس مرتب، موهای شانه کرده، عینک به چشم خیلی ها، کتاب به دست؛ دانش آموزان در حیاط کوچک مدرسه.
لباس مرتب، لیوان چای، گرم گفت و گو، نگاه شکاک، چشمان خسته و بی حوصله، زمزمه های زیر لب؛ معلمان در زمان استراحت.
لباس مرتب، لبخند در نگاه، ظاهرا خوش بین به من، مخفی کاری؛ مدیر مدرسه در دفتر کارش.
کلاس نامرتب، ساختمان کوچک، تصویر مدال و مقام به دیوار؛ مدرسه غیر دولتی.
سایت نامرتب، تاخیر در پاسخگویی مسئول، منشی عصبانی از تماس های من؛ روابط عمومی رئیس سازمان مدارس غیر دولتی و توسعه مشارکت های مردمی وزارت آموزش و پرورش.
این عبارات، شعر سپید نیستند. اینها تصاویری از یک ماجرا هستند.
به روایت معلم؛ مدرسه غیر دولتی
اولین نفر: نگران بود؛ صدای حمید از آن طرف خط. گفت: "مبادا به گوش مدیر برسه". با حرف هایم خیالش آرام گرفت و گفت: "باید به حرف مدیر گوش داد." با خنده ای عصبی این جمله را تمام کرد: "اگه بفهمه چی گفتم، فردا که برگردم مدرسه کارم تمومه." پرسیدم همه این قدر می ترسند؟ گفت: معلومه، مدیره خب! همه چی دست اونه. اسممو نیاری تو روزنامه." حمید، معلم یک دبستان غیر دولتی.
دومین نفر: به راحتی و بدون پرس و جو پاسخم را داد: "مدیر به طور کامل زیر دست اولیاست. وقتی اولیا پول می دهند، توقع زیادی هم دارند که معمولا این توقعات بیش از توان مدارس است. پول زیاد، معلم خوب، دانش آموز خوب، همه یکجا جمع می شوند. مدارس دولتی خالی می شود از معلم و دانش آموز خوب. هرکه پول بیشتر داشته باشد، آموزش بهتر، مدارک بیشتر و درنهایت مدارج و مشاغل بهتر خواهد داشت و کسی که پول نداشته باشد، تنها خودش میماند و توانایی اش. برخی مدارس غیر انتفاعی، این فرایند را تشدید می کنند." کسری معلم ریاضی دانش آموخته رشته هوافضا از دانشگاه امیر کبیر.
سومین نفر: در تماس اول مسجد بود. نیم ساعت بعد با روی باز گفت: "حقوق معمولا کم است به جز بعضی معلم ها که معروف اند. در چنین شرایطی معلم ها هم مجبور می شوند از طریق کلاس خصوصی وضع درآمدی شان را سامان دهند." حقوق کافی در برخی از این مدارس به چیزهای عجیب و غریبی بستگی دارد: " از برخی معلمان تضمین می گیرند که باید تعدادی از دانش آموزان شما، در المپیادهای علمی مدال کسب کنند. هرچه این عدد بیشتر باشد برای معلم بهتر است. در غیر این صورت یا از حقوقشان کم می شود یا در رزومه کاری شان به عنوان یک نقطه ضعف ثبت می شود." امیر حسین دانشجوی کامپیوتر دانشگاه خوارزمی و معلم ریاضی.
چهارمین نفر: " اخراج می شوم. به راحتی آب خوردن یکی دیگر را جایگزینم میکند. میدانی چطور؟ از سر کوچه!" خندید. زمین را نگاه کردم و ادامه داد: " وقتی که حرف های مدیر را گوش نکنی، وقتی بخواهی قانون را رعایت کنی، به راحتی کنارت می گذارد، هم مدیر و هم آموزش و پرورش."
به روایت مسئول؛ مدرسه غیر دولتی
برای پیدا کردن مسئول مرتبط، اولین جایی که سراغ گرفتم سایت سازمان مدارس غیردولتی بود که در آن تنها تشخیص دادن نام رئیس سازمان امکان پذیر بود. لینک های نامرتب، توخالی بودن بسیاری از عناوین، به روز نبودن تا جایی که نام مدیر کل سازمان همچنان نام مدیر کل قبلی بود. با این اوصاف با تلفن همراه رئیس سازمان مدارس غیر دولتی و مشارکت های مردمی وزارت آموزش و پرورش تماس گرفتم.شنبه دوم بهمن ماه حدود ساعت 12 تماس با تلفن همراه رئیس سازمان برای مطرح کردن چند پرسش، پاسخی نیافت. سه تماس دیگر به همین عاقبت دچار شد. اما تلاش هایم برای برقراری ارتباط بدین قرار بود: حدود ساعت 12:30 پیامک و معرفی خودم به عنوان خبرنگار روزنامه خراسان. حدود ساعت 3:40 پاسخ پیامک و ارجاع به روابط عمومی سازمان. تماس با روابط عمومی و ارسال پرسش ها به ایمیل مسئول روابط عمومی. تماس از طرف روابط عمومی به دفتر روزنامه و گلایه از من. عذرخواهی از طرف من و قول مساعدت از طرف آنها. یکشنبه سوم بهمن ماه؛ چند تماس بی پاسخ با دفتر روابط عمومی. بالاخره پاسخ و وعده پیگیری و پاسخ دادن به پرسش ها. دوشنبه چهارم بهمن ماه؛ چندین و چند تماس بی پاسخ با دفتر روابط عمومی. سه شنبه پنجم بهمن ماه؛ حدود ساعت 11 نزدیک به 10 تماس بی پاسخ. بالاخره وعده پاسخ. تعلیق سه روزه نزدیک به عصر روز سه شنبه پایان یافت.
این؛ همان
مطابق ماده 26 قانون تاسیس و اداره مدارس و مراکز آموزشی و پرورشی غیر دولتی، تعیین حقوق کارکنان غیر رسمی و رسمی باید مطابق قانون کار صورت پذیرد، اما گفت و گو با برخی از معلمان این مدارس و مشاهدات، امری غیر از این موضوع را حکایت می کند؛ آیا این سازمان پیش بینی لازم را برای این موضوع به عمل آورده است؟ " این "؛ یکی از پرسشهای من از مرضیه گرد، رئیس سازمان مذکور و معاون وزیر بود که با پاسخ جالب توجهی همراه بود. " آن " پاسخ از این قرار است: " مطابق ماده 26 تعیین حقوق و مزایای کارکنان غیر رسمی و رسمی موظف مدارس و مراکز به موجب قانون کار و ضوابط آن خواهد بود." البته در ادامه پاسخ، لازم الاجرا بودن این قوانین و امیدواری برای امنیت خاطر نیروهای شاغل در این مدارس ذکر شده بود. درخور ذکر است که در انتهای پاسخ نیز ذکر ماده 35 قانون مذکور، مبنی بر برخورد با متخلفان، فراموش نشده است. این جملات، خنده های "م. د" همان معلم ریاضی را به یادم آورد، درست آنجاکه خندید و گفت: " قانون کار ملاک نیست. میزان، درآمد مدیر است. اگر حقوق براساس قانون کار باشد، فقط برای برخی معلمان است که دروس با اهمیت در کنکور را آموزش می دهند. مثلا حقوق معلم ریاضی با معلم دین و زندگی دراین مدارس بسیار متفاوت است. پس قانون، درکار نیست، به خصوص برای آنهایی که ساعتی کار می کنند."
قضاوتِ سطحی یا سطحِ قضاوت
پرسش دیگری که با مرضیه گرد در میان گذاشتم، درباره افزایش تعداد مدارس غیر دولتی بود که مشاهدات، گفت وگوها و تجربیاتم نشان می داد، برخی از این مدارس با انگیزه اقتصادی تاسیس می شوند. یعنی برخی مدرسه را بسان یک بنگاه اقتصادی در نظر می گیرند چراکه از طریق آن می توانند درآمد قابل توجهی کسب کنند. به ویژه مدارسی که به کنکور می پردازند. اما طبق قضاوت مرضیه گرد این موضوعِ برآمده از مشاهدات میدانی، گفت وگو با چندین معلم و تجربیات، قضاوتی سطحی است. وی معتقد است: " توسعه مشارکت های مردمی از سیاست های وزارت آموزش وپرورش بوده و رشد مدارس و دانش آموزان در این حوزه نشان از اقبال عمومی مردم و علاقه مندی دلسوزان به امر تعلیم وتربیت است که حقیقتا عشق وافر موسسان این مدارس در انجام فعالیت آموزشی و پرورشی از عوامل اصلی به شمار می رود." حدود چهارده هزار مدرسه غیردولتی و نزدیک به یک میلیون و چهارصد هزار دانش آموز در این مدارس، طبق گفته روابط عمومی سازمان مذکور در کشور وجود دارند. از این تعداد، طبق گفته دکتر سعید صالح رئیس واحد استان خراسان رضوی این سازمان، تنها در این استان هزار و صد و سی و دو مدرسه و صد و بیست و هفت هزار و چهارصد و پنجاه دانش آموز حضور دارند. وباز این عددها، عددهای امیر حسین، همان معلم ریاضی را به یادم آورد که می گفت : " تعداد مدال مهم است. در واقع هر معلم موظف است که تلاش کند از بین دانش آموزانش چند نفر در مسابقات علمی مدال بیاورند. متولی مدرسه به واسطه مدال ها و مقام ها در مسابقات و قبولی ها در آزمون ها، هزینه ثبت نام در مدرسه را سال به سال افزایش می دهد. یعنی چرخه دائمیِ فشار بیشتر بر معلم برای کسب عناوین بیشتر، تبلیغ بیشتر به واسطه همان عناوین برای مدرسه، دریافت هزینه بیشتر از اولیا و در نهایت پول بیشتر در جیب مدیر. معلم در این شرایط نه تنها از حقوق کم و نداشتن بیمه رنج می برد، بلکه تحت فشارهایی این چنینی از طرف متولی مدرسه قرار می گیرد."
بالاو پایینِ نظارت
شنبه دوم بهمن ماه؛ ملاقات با دکتر سعید صالح، رئیس اداره مدارس غیر دولتی و مشارکت های مردمی اداره کل آموزش و پرورش خراسان رضوی در ساختمان آن اداره، طبق وعده راس ساعت 8 صبح به انجام رسید. دکتر صالح در پاسخ به چگونگی نظارت بر این مدارس دو نوع نظارت را از یکدیگر تفکیک می کند. " نظارت از بالا همان بخشی است که وظیفه سازمان است و به صورت دوره ای صورت می گیرد. نظارت از پایین یعنی نظارتی که توسط مردم و مراجعه کنندگان به این مدارس صورت می گیرد. مردم می توانند در صورت مشاهده هرگونه تخلف در این مدارس، موضوع را به واحدهای مسئول در سازمان انتقال دهند و پیگیر مطالباتشان باشند." به نظر می رسد چگونگی نظارت بر امور یک معلم بیشتر در دسته نخست جای می گیرد.
کالایی شدن نهاد آموزشی ( دانش ) و راه حل
چندی پیش در دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه علامه طباطبایی نشستی تحت عنوان "نقد اجتماعی کالایی شدن دانش" با محوریت مسائل دانش در نهادهای آموزشی برگزار شد. بخشی از سخنان دکتر محمد امین قانعی راد، رئیس اسبق انجمن جامعه شناسی ایران، در این نشست می تواند برای یکی از مسائل مطرح شده در این گزارش یعنی غلبه جنبه اقتصادی بر دیگر جنبه های نهادهای آموزشی همچون مدارس غیردولتی راه گشا باشد. " کالایی شدن یک بخش از زندگی بشری را تشکیل می دهد. در غرب بعد از یک دوره خوش بینانه نسبت به دانش، با دوره هایی مواجه هستیم که پدیده صنعتی شدن دانش رخ می دهد که در آن دانش، به کالا تبدیل می شود. به عبارت دیگر اجتماعات علمی به کارخانه های علمی و پرورش دهندگان علم به کارگران علم تبدیل می شوند. شاید بخشی از کالایی شدن دانش اجتناب ناپذیر باشد و در هر جامعه ای بتوان میزانی از آن را مشاهده کرد. اما آنجایی که نباید کالایی شود، نهادهای آموزشی به ویژه دانشگاه هاست.
" دکتر قانعی راد نوعی نگرش سه جانبه را راه حل این مسئله می داند و در تبیین این راه حل می گوید: " سه نهاد دولت، بازار وجامعه مدنی هر یک نقشی در ساخت جامعه دارند. ما اکنون در شرایطی هستیم که باید میان دولت، بازار و جامعه تعامل برقرار و بستری را مهیا کنیم که فعالیت هر یک از این سه نهاد به تقویت یکدیگر منجر شود. زمانی که این تعامل فراموش شود دچار بنیاد گرایی در هر یک از این سه خواهیم شد. به عنوان نمونه بنیاد گرایی بازار، به تحمیل و سرایت "خلاصه کردن همه چیز در پول"، به سایر ابعاد جامعه می انجامد."