روایت «شیخ آل یاسین» از چرایی صلح امام حسن(ع)
تعداد بازدید : 22
تدبیری برای تبدیل تهدید به فرصت
گروه اندیشه
info@khorasannews.com
دوران امامت امام حسن مجتبی(ع) در حالی آغاز شد که به دلیل سستی کوفیان و مردم عراق، شرایط روز به روز بدتر میشد. معاویه توانسته بود با سوءاستفاده از این شرایط ناگوار، بر قدرت خود بیفزاید. تلاش امام حسن(ع) برای ایجاد وحدت و همدلی در میان مردم عراق، به جایی نرسید. آن ها حاضر به همراهی با سپاه حق نشدند. با چنین رویکردی، مقاومت در برابر سپاه خونریز شام، امکان پذیر نبود. کار به جایی رسید که امام حسن مجتبی(ع)، حتی نمیتوانست در میان سپاهیان خود حاضر شود. نفوذ همه جانبه جاسوسان و وابستگان دربار معاویه، بسیاری از اقدامات یاران مخلص امام(ع) را برای سازمان دهی دوباره سپاه، با شکست روبه رو کرد. در چنین شرایطی، امام حسن مجتبی(ع) با پذیرفتن پیشنهاد صلح و واداشتن معاویه به پذیرش تعهداتی که بعدها از سوی وی نادیده گرفته شد، تهدیدی هولناک را به فرصتی تاریخی تبدیل کرد. آن حضرت که در میان خیل نامردان مردنما قرار داشت، با پذیرش پیشنهاد صلح راهی برای شناسایی چهره واقعی امویان، پیش روی نسلهای بعد باز کرد و به این ترتیب، قهرمانانهترین نرمش تاریخ، برای مسلمانان ادوار بعد، آگاهی و بیداری را به ارمغان آورد. آن چه در پی میآید، فرازهایی از کتاب ارزشمند «صلح امام حسن(ع)؛ پرشکوهترین نرمش قهرمانانه تاریخ» در باره چرایی و چگونگی پذیرش پیشنهاد صلح از سوی امام حسن مجتبی(ع)، اثر «شیخ راضی آلیاسین» است که توسط حضرت آیتا... خامنهای، رهبر معظم انقلاب، ترجمه و در سال 1354 هـ.ش، به زیور طبع آراسته شده است.
نقشه شوم معاویه برای اجرای صلح اجباری
با آشنایی به چگونگی اقدامات معاویه برای رسیدن به هدف های خود، شگفت نمی نماید که وی اولین پیشنهاد کننده صلح باشد و هرگونه تعهدی را به امام حسن (ع) بسپارد، فقط به ازای گرفتن یک امتیاز یعنی «حکومت». این نقشه را معاویه هنگامی که هنوز دو طرف برای جنگ در شور و التهاب بودند، طرح کرد و فعالیت خود را بیش از آن چه که برای تنظیم اردوگاه و تدبیر امور جنگ به کار می برد، در اجرای این نقشه متمرکز کرد. نقشه این بود که معاویه به امام حسن (ع) پیشنهاد صلح بدهد؛ اگر پذیرفت که هیچ، و گرنه صلح را به زور بر او تحمیل کند. برای تأمین این منظور، پیش از هرچیز لازم بود که در جبهه امام حسن(ع) وضعی به وجود آید که خود به خود مردم را به فکر «صلح کردن» بیندازد.براساس این نقشه، ناگهان سیل شایعات دروغین به سوی اردوگاههای این جبهه سرازیر شد؛ بازار رشوه رونق گرفت؛ در سیاهه وعده هایی که هوش از سر بسیاری از فرماندهان یا داعیه داران فرماندهی می ربود، این گونه وعده هایی دیده می شد: فرماندهی یک لشکر؛ حکومت یک ناحیه؛ ازدواج با یک شاهزاده خانم اموی و در رشوه های نقدی تا رقم یک میلیون درهم! معاویه برای پیاده کردن این نقشه، همه نیرو، هوش، استعداد و تجربیات خود را به کار گرفت. بسیاری از وجدان فروشهایی که به ظاهر امام حسن(ع) را ترک نگفته بودند نیز، در باطن، مزدور و آلت دست معاویه به شمار می رفتند و در دستگاه حسن بن علی(ع)، برای او جاسوسی می کردند و هیچ گونه امکانی را برای ترویج هدف های او از دست نمیدادند.وقتی از طرفی، فرمانده جبهه عراق و به دنبال او، بیشتر سرکردگان سپاه، وجدان خود را با مال یا وعده معامله می کنند واز طرف دیگر، ناگهان سیل شایعاتِ دروغ و تزلزل آور و مرددکننده و هولناک، اردوگاه «مسکن» و «مدائن» را در هم می ریزد و بالاخره خود امام حسن(ع) براثر رواج همین شایعات، در وضعی قرار می گیرد که امکان هیچ گونه اقدام مثبتی برای او باقی نمی ماند و حتی نمی تواند در برابر توده سپاهیانش ظاهر شود، بدون آن که مورد هجوم ناگهانی دشمنان داخلی قرار گیرد ... در چنین موقعیت آشفته و اوضاع نابه سامانی، آیا راه چاره ای جز تن دادن به صلح به نظرش می رسد؟
تبدیل شکست به پیروزی
موقعیت عجیبی بود، نیکی ها و شرایط مساعد، تحت الشعاع فساد و بداندیشی مردم قرار داشت. بر رهبر چه ایرادی می توان گرفت وقتی شرایط، نامساعد و وضع، نابه سامان است و از مردم چه گله ای می توان داشت وقتی فتنه و فساد در میان ایشان رواج دارد. البته نقش منحرف بودن برخی طبیعتها و نوظهور بودن اسلام برخی دیگر را (که هریک جداگانه عاملی بودند برای پدید آمدن چنین وضعی در مردم دودل یا کسانی که وبال گردن اسلام شده بودند) نیز، نمی توان نادیده گرفت. حال در چنین موقعیتی که حسن بن علی(ع) بر اثر تأثیر عواملی خارج از اختیار او، مانند خیانت سپاهیان یا فتنه انگیزی های ماهرانه حریف ، در نخستین صف آرایی با شکست روبه رو می شود، قاعده آن است که از همان لحظه و همان روز، در فکر صف آرایی دیگری باشد و نبرد خود با معاویه را به میدان جدیدی بکشاند؛ میدانی که دست خیانت سپاهیان به آن نمی رسد و انحراف طبایع، به آن زیان نمی رساند و دسیسه های دشمن و فتنه انگیزی های او، شانس موفقیت، نفوذ و پیروزی روز افزون آن را کم نمی کند. این خلاصه آن طرحی است که امام حسن به نیکوترین وجهی از آن بهره برداری کرد و معاویه با همه بیداری و هوشیاری اش در آن موقعیت، غافلگیر شد و آن را درک نکرد.
تدبیر سیاسی امام حسن(ع)
پیشنهاد صلح معاویه، مورد قبول امام حسن واقع شد، ولی این فقط به این منظور بود که او را در قید و بند شرایط و تعهداتی گرفتار کند که معلوم بود کسی چون معاویه، دیرزمانی پایبند آن تعهدات نخواهد ماند و در آیندهای نزدیک، آن ها را یکی پس از دیگری، آشکارا نقض خواهد کرد و مردم نیز، وقتی چنین دیدند، خشم و انکار خویش را به او، آشکارا بیان خواهند کرد. به این صورت بود که بذر خشم و انتقام، بذری که در سرزمین دل مردم، دیرپا و در امتداد نسل ها برقرار است، به وسیله صلح پاشیده شد و این خشم، مایه قیامهایی شد که در طول تاریخ، همواره به دفع قدرت های غاصب کمک کرده است. این می تواند خلاصه تدبیری سیاسی باشد که امام حسن(ع) به خاطر آن، تن به قبول صلح داد و سپس به نیکوترین وجهی از آن بهره برداری و معاویه را غافلگیر کرد و این عمل، نشانه نبوغ مظلومانه آن امام همام بود. در این صورت، بر امام مجتبی(ع) چه ایرادی می توان گرفت اگر صلح را طبق نقشه حساب شده خود، امضا کرده باشد؟ امیدواری به نتایج، صلح را در نظر او موجه می کرد. علاوه بر این که اساسا پدیده اصلاح میان امت اسلامی و آثار قهری آن، مانند جلوگیری از خون ریزی و صیانت از مقدسات و محقق کردن وجهه اسلام، خود موجب ترجیح صلح می شد.
روزگار دشوار ولی خدا
بیش از چند ماه طول نکشید؛ کمتر از عدد انگشتان دو دست. ولی حوادث خرد کننده و شکننده ای که دراین ماه ها به وقوع پیوست، آن را به عدد ستارگان آسمان نشان می داد. این دوره، زمانی بود که عطر دلاویز نبوت در فضا پیچید و مزایای امامت راستین در آن تجلی یافت و با همه کوتاهی و زودگذری، باطن و حقیقت کار افراد بیشماری را آشکار کرد. حسن بن علی(ع) در چهره «مصلح اکبر» که جدش رسول خدا (ص) در حدیثی به آن بشارت داده بود، ظاهر شد: «این پسر من سرور و آقاست و درآینده نزدیک خدا به دست او میان دو گروه بزرگ مسلمان صلح برقرار خواهد کرد.» اراده خدا براین است که این خاندان، از برترین مراحل شرف برخوردار باشند. اگر پیروزی از راه شمشیر به دست نیامد، از راه شهادت و مرگی که در پیشگاه خدا و قضاوت تاریخ ارزشمند است و اگر به این هردو صورت امکان نیافت، به وسیله اصلاح و وحدت کلمه و یک پارچه کردن پیروان توحید. برای شرف آدمی همین بس که پیام آور صلح باشد و در پیروزی یک انسان همین بس که شرفش پایدار بماند. پایدار بودن شرف، ضامن پایداری عزت است و عزت، انگیزه پیوسته ای است که آدمی را به سوی زندگی سوق می دهد و بر سروری و آقایی او می افزاید.