50 سال از ترور سرشناس ترین مدافع حقوق سیاه پوستان آمریکا گذشت
تعداد بازدید : 45
مارتین لوتر کینگ؛رهبر جنبش مدنی یا یک رؤیاپرداز؟
نویسنده : سمیحه شافی ترجمه: محمدعلی فیروزآبادی
پنجاه سال از قتل مارتین لوتر کینگ گذشت. اگرچه این فعال سیاهپوست حقوق بشر توانست بسیار بیشتر از پیشینیان خود بر ایالات متحده آمریکا تاثیر بگذارد، اما امروز یعنی نیم قرن پس از مرگ کینگ، از رؤیای آمریکایی مد نظر او و همینطور از آرمانهای او چه باقی مانده است؟ اندرو یانگ ۸۵ ساله، از دوستان مارتین لوترکینگ میگوید: «مارتین آدم سر به هوایی بود، اما هرگز ندیده بودم که مانند آن شب چنین حماقتی به خرج دهد.» لبخندی بر چهره شکسته اما مهربان یانگ مینشیند و ادامه میدهد: «مانند یک پسربچه ده ساله رفتار کرد!» روز ۴ آوریل ۱۹۶۸ بود و آنها یعنی دکتر مارتین لوتر کینگ، همقطار و دوستش یانگ و شماری دیگر از فعالان حقوق بشر در متل لورن شهر ممفیس اقامت داشتند. آن ها برای حمایت از یک راهپیمایی اعتراضی که از سوی رفتگران برگزار میشد به این جا آمده بودند.
چرا کینگ ترور شد؟
برخی تا به امروز بر این باورند که قاتل، یعنی «جیمز ارل ری»، به صورت انفرادی دست به این اقدام نزده است و افبیآی و دیگر افراد و نهادهای قدرتمند، او را کمک کردهاند. به باور آنها، کینگ یعنی همان مردی که در ۳۵ سالگی جایزه صلح نوبل را از آن خود کرد، برای نظم حاکم یک خطر محسوب میشد. حتی مخالفان و دشمنان کینگ در واشنگتن نیز، این را میدانستند که وی هرگز کسی را به خشونت ترغیب نمیکند و در عوض، از واقعیتی بسیار مهم میگوید: سرکوب مردم از سوی دولت به دلیل رنگ پوستشان به هیچ عنوان توجیهپذیر نیست.یانگ میگوید: «به باور من، مسئله این نیست که چه کسی مارتین را کشت؛ بلکه مسئله این است که او چرا کشته شد؟ اگرچه در آن زمان، هنوز کسی دونالد ترامپ را ندیده بود؛ اما همان بیماری که اینک رئیسجمهور به آن دچار است، همان ترسها و همان ناامنیها در آن زمان به مرگ مارتین انجامید.» اندرو یانگ در سراسر زندگی خود تلاش داشته و دارد که ترس و هراس سفیدپوستان را از بین ببرد؛ اما آنگونه که امروز عقیده دارد، نژادپرستی میراثی ریشهدار و عمیق در آمریکاست و مانند یک ژن معیوب عمل میکند: «آمریکا بر این فرضیه و باور استوار است که سفیدها برتر از سیاهها هستند. سیاهان به بردگی کشیده شدند زیرا سفیدپوستان روشنفکر بوده و از نظر اخلاقی بر آنها مزیت دارند؛ اما این درست نیست و هرگز حقیقت نداشته است.»واقعیت آن است که آمریکا، کشوری ازهمگسیخته و زخمی است و به روح و اندیشه فردی مانند کینگ نیاز دارد. کودکان سیاهپوست در آمریکا، از سوی ماموران پلیس هدف قرار میگیرند و هر کس که علیه این وضعیت اعتراض کند، مانند اکثریت فوتبالیستهای سیاهپوست، از سوی آن ناسیونالیستی که در کاخ سفید نشسته، به لکهدار کردن حیثیت آمریکا متهم میشود. هنگامی که در سال گذشته گروهی از نئونازیها در یکی از شهرهای آمریکا راهپیمایی کردند، ترامپ گفت: «بعضی از آنها خیلی لطیف و مهربان هستند.» بله، آمریکا به یاد و خاطره مارتین لوتر کینگ نیاز دارد؛ اما او واقعاً چه کسی بود و اگر امروز کشورش را میدید، چه میگفت؟
آمریکا و مسئله برده داری
آمریکا بر اساس سیستمی بنا شد که بردهداری در آن امکانپذیر است. فرستاده و نماینده کارولینای جنوبی در مجلس سنا در سال ۱۸۴۸، این سیستم را اینگونه به تصویر میکشد: «شکاف بزرگ در این جامعه میان اغنیا و فقرا نیست، بلکه میان سیاهان و سفیدهاست. بالاترین اولویت این است که فقرا و اغنیا در جایگاه بالا قرار گرفته و هر دو گروه به یک اندازه مورد احترام و کرامت قرار گیرند.» هنگامی که نظام بردهداری بالاخره پس از ۲۵۰ سال ملغی شد، بیم آن میرفت که کشور دچار فروپاشی شود. اما آن سیستم برقرار ماند و به باور کینگ، جدایی نژادی و اذیت و آزار سیاهان همچنان ادامه یافت. اینکه امروزه این بخش از ایدئولوژی کینگ کمتر مورد توجه قرار میگیرد، چندان امر شگفتآوری نیست. البته گاه این بخش از افکار او در رابطه با این واقعیت بیان میشود که اگرچه آفروآمریکنها(آمریکاییهای آفریقاییتبار) تنها ۱۳ درصد از جمعیت ایالات متحده را تشکیل میدهند، اما ۴۱ درصد از زندانیان مرد و ۲۲ درصد از کسانی که هدف شلیک ماموران پلیس قرار میگیرند نیز، سیاهپوست هستند. همچنین، باید گفت که درآمد خانوادههای سیاهپوست، ۴۰ درصد کمتر از خانوادههای سفیدپوست است. از سوی دیگر، امروز نیز مانند ۵۰ سال پیش، هنوز هم رنگ پوست برای یافتن مدرسه و آپارتمان و امکانات دیگر، نقشی مهم ایفا میکند. دونالد ترامپ نیز، در یک روز بسیار سرد ماه ژانویه و مصادف با هشتاد و نهمین سالروز تولد کینگ، تصمیم گرفت درباره او صحبت کند: «دکتر کینگ رویای ما و رویای آمریکایی است. این رویای جهانی است که انسانها در آن برای چگونه بودن و نه اهل کجا بودن یا بر اساس ظاهر و چهره مورد قضاوت قرار گیرند.» جالب آنکه ترامپ این سخنان را درست 4 روز بعد از آن روزی گفت که در آن، از کشورهای آفریقایی و همینطور از هائیتی و السالوادور، به عنوان «چاه توالت» یاد کرده و گفته بود که شهروندان این کشورها باید از ایالات متحده دور نگه داشته شوند. ترامپ در همان سخنرانی گفته بود که از مهاجران نروژی حسن استقبال به عمل میآید.
رؤیای بر باد رفته
«من رؤیایی دارم»، مشهورترین سخنرانی مارتین لوترکینگ است و به خاطر همین سه واژه بود که او برای نخستین بار در دل بیشتر مردم جای گرفت. در آن اجتماع پرشور، در واشنگتن، پیش از آنکه کینگ سخنرانی شورانگیز خود را آغاز کند، یکی از میان جمعیت فریاد زد:«مارتین! برای ما از آن رؤیا بگو.» و به این ترتیب، کینگ متن سخنرانی نوشته شده را کنار گذاشت و اجازه داد که واژگان به پرواز درآیند:«ما امروز اینجا گرد آمدهایم تا این اوضاع شرمآور را برملا کنیم؛ به یک معنا، ما در پایتخت کشور گرد آمدهایم تا «چک» مواعید خود را وصول کنیم. با نگارش متن مهم قانون اساسی و اعلامیه استقلال، سازندگان جمهوری ما، تعهدنامهای را امضا کردند که هر آمریکایی وارث آن است. این سند تعهد کرده است که حق جداییناپذیر همهانسانها، آری، سیاه پوستان و سفیدپوستان، هردو، برای زندگی، آزادی و شادمانی تضمین شود. امروز این دیگر عیان است که آمریکا در پیوند با شهروندان رنگین پوستش، در انجام این تعهدنامه کوتاهی کرده است و به جای احترام به این پیمان مقدس، به سیاه پوستان «چک» بیپشتوانهای داده؛ چکی که با عبارت «موجودی کافی نیست» برگشت خورده است ... رویای من این است که روزی این کشور بهپا میخیزد و به معنای واقعی به اعتقادات خود جان میبخشد: «ما این حقیقت را که همه انسانها برابر خلق شدهاند آشکار و بدیهی میدانیم.» رویای من این است که روزی فرزندان بردههای پیشین و فرزندان بردهداران پیشین، بر فراز تپههای سرخ جورجیا کنار هم سر میز برادری خواهند نشست. رویای من این است که سرانجام روزی ایالتی مانند میسی سی پی، ایالتی که در آتش بیدادگری میسوزد، در آتش تعدی میسوزد، به واحه آزادی و عدالت بدل شود. رویای من این است که چهار فرزند کوچکم، روزی در کشوری زندگی خواهند کرد که آن ها را نه به سبب رنگ پوست، که با درونمایه شخصیتشان داوری خواهند کرد.» اما رؤیای آمریکایی مارتین لوتر کینگ، از همان ابتدا، عبث بود.