حجت الاسلام والمسلمین نظافت، استاد حوزه در گفت و گو با خراسان تبیین کرد
تعداد بازدید : 34
اهداف «تولید ثروت» در منظومه فکری امام باقر(ع)
جواد نوائیان رودسری
info@khorasannews.com
امام(ع) الگوی کامل انسانیت است و میتوان با دقت در سیره او، ابعاد وجودی انسان کامل را مشاهده و اقتباس کرد. با این حال، برخی از ما، تنها به برداشتی جزئی از این الگوی کامل، اکتفا کردهایم؛ اشتباهی که باعث شده است در بسیاری از امور زندگی، به دلیل بی توجهی به الگوی کامل و برگزیدن بیراهه، دچار خسران و شکست شویم و برداشت ما از بسیاری از موضوعات، برداشتی ناقص باشد. در گفتوگویی با حجتالاسلام والمسلمین نظافت، استاد حوزه و مدیر مدارس علمیه حضرت مهدی(عج)، به بهانه سالروز شهادت جانگداز پنجمین اختر تابناک آسمان امامت و ولایت، امام محمدباقر(ع)، به بررسی سیره عملی آن امام همام، در حوزه رفتار فردی و اجتماعی پرداختیم.
چرا در آموزههای دینی، شناخت سیره اهل بیت(ع) و تعظیم امامان معصوم(ع) از اهمیت فراوانی برخوردار است؟
تعظیم ائمه هدی(ع)، تعظیم ارزشها و الگوهاست. هر جامعهای به این مسئله محتاج است که ارزشها و نیز، یاد و نام الگوهایی را که حامل این ارزشها هستند، زنده نگهدارد و در چشمها، پررنگ و باعظمت نشان بدهد. در جامعه ما، دو نوع نگاه به ائمه معصومین(ع) وجود دارد؛ نگاه نخست، نگاهی احساسی است که با تعظیم ظاهری توام میشود؛ مراسم برگزار میکنیم، جشن میگیریم، عزاداری برپا میکنیم و اشعاری در مدح و منقبت یا مصیبت ائمه اطهار(ع) میسُراییم؛ اینها همه برخاسته از نگاه احساسی به ائمه(ع) است که در جای خود بسیار خوب و نیکوست و ارزش فراوانی دارد. اما با این همه، این نگاه، نگاه ناقصی است و نمیتواند کاملاً سازنده باشد؛ البته، نمیخواهم بگویم بیاثر است بلکه باید گفت تأثیر کاملی ندارد. اما نگاه دوم، که باید به آن عنوان نگاه ترکیبی داد، در برگیرنده احساس و معرفت، به صورت توامان است؛ یعنی میخواهد به امام معصوم(ع)، به عنوان یک الگوی تمام عیار بنگرد. چنین رویکردی، رویکرد زندگیساز و اثرگذار است. این دو نگاه، دقیقاً همان نگاههایی است که ما در برخورد با مباحث تاریخی هم داریم. برخی تنها تاریخ را مطالعه و در همان گذشته، رهایش میکنند؛ اما گروهی دیگر، میخواهند از وقایع تاریخی، چراغی برای حال و آینده بسازند. اسلام، دین زندگی است؛ دینی است که دو ویژگی مهم و اساسی دارد؛ جامعیت و اعتدال. یعنی اسلام توانستهاست آموزههای خودش را در تمام عرصههای زندگی جاری کند و مانند مسیحیت، تنها به کلیسا خلاصه نشده است. در اسلام، جلوه عبادتِ فردی که نیایش میکند و مراتب بندگی خداوند را به جا میآورد؛ در امور اجتماعی، در میدانهای جهاد و رزم و به طور خلاصه، در تمام ابعاد زندگی فردی و اجتماعی وی، بروز و ظهور می یابد. به همین دلیل، برای بازشناسی و شناخت آموزههای این دین انسانساز، به شناخت سیره و تعظیم امامان(ع) در جامعه نیاز داریم.
در ایام شهادت مظلومانه امام محمدباقر(ع) قرار داریم. لطفاً بفرمایید الگویی که آن امام همام برای بهتر شدن زندگی فردی و اجتماعی ما ارائه میکنند، چگونه الگویی است؟
الگویی که امام محمدباقر(ع) ارائه میکنند، برخاسته از آموزههای ناب اسلامی است؛ الگویی است که میتواند هم جنبه فردی و هم جنبه اجتماعی فرد را پرورش بدهد. آن حضرت اهل عبادت و مناجات بودند. در روایتی از امام صادق(ع) آمده است که فرمودند: پدرم، کثیرالذکر بود. وقتی با ایشان راه میرفتم، میدیدم که به یاد خداوند است، وقتی با او بر سر سفره غذا مینشستم، به یاد خداوند بود و حتی زمانی که با دیگران سخن میگفت هم، از یاد خدا غافل نمیشد. امام صادق(ع) میفرماید که پدرم، اهل خانه را جمع میکرد و امر به ذکر و عبادت میفرمود تا هنگامی که خورشید طلوع میکرد. این برای همه افراد متدینی که نماز و قرآن خواندنشان فقط در مساجد و حرم امام رضا(ع) است، یک الگوی درخور توجه محسوب میشود. واقعیت آن است که در برخی از خانوادههای مذهبی، اهل خانه و خانواده، سهمی از عبادت پدر ندارند و آن وقت، فرزندان این خانواده، اهل ذکر و عبادت بار نمیآیند. اما نکته قابل توجه دیگر این است که امام باقر(ع)، در همان حال که اهل ذکر و عبادت بودند، اما این کار، آن حضرت را از ابعاد دیگر زندگی فردی، خانوادگی و اجتماعی غافل نمیکرد. امام(ع) اهل کار و تلاش روزانه بودند و این کار و تلاش را، عبادت میدانستند. این خیلی مهم است که ما فکر نکنیم در جامعه، عدهای موظفند فقط نماز بخوانند و اشک بریزند و عدهای دیگر هم، فقط باید پول دربیاورند و ثروت تولید کنند و سهم آن ها از عبادت هیچ یا اندک باشد. امام باقر(ع)، در وجود مبارکشان، این دو ویژگی را جمع کردهاند، یعنی هم اهل عبادت هستند و هم برای معاش حلال و کمک به دیگران، ثروت تولید میکنند. روایت معروفی که امام صادق(ع) درباره گفتوگوی پدرشان با «محمد بن منکدر» نقل کردهاند، به خوبی این جامعیت را نشان میدهد. «محمد بن منکدر»، یک فرد به اصطلاح صوفیمسلک است و اصولاً تولید ثروت و فعالیت برای کسب روزی حلال را به مثابه دوری از عبادت پروردگار میداند. در یکی از روزهای گرم تابستان، او با امام باقر(ع) در مدینه روبهرو شد؛ در حالی که امام(ع) از مزرعه برمیگشتند و گرمای تابستان، آن حضرت را به زحمت انداخته بود، «محمد» به قصد نصیحت و موعظه پیش رفت و عمل امام(ع)، یعنی کار در آن هوای گرم برای طلب روزی حلال را، نکوهش کرد اما امام باقر(ع) در مقابل، کار و فعالیت برای بینیازی از بندگان خدا را، عبادت معرفی کردند و تأکید فرمودند که اگر در این حالت، رخت از این جهان بربندند، در حالی بدرود حیات گفتهاند که به عبادت اشتغال داشتهاند. در واقع، امام(ع) میخواهند یکی از مهم ترین آموزههای اسلامی را به طالبان حقیقت عرضه کنند و آن، ایستادن روی پای خود و بینیازی از غیر خداست. اسلام، فقر و گدایی کردن را مذمت میکند؛ سر بار دیگران بودن، چیز خوبی نیست و در تعالیم اسلام و روایاتی که از رسول خدا(ص) نیز نقل شده، مورد نکوهش قرار گرفته است. اما این تولید ثروت و بینیازی، برای انباشتن ثروت و گرایش به زندگی اشرافی نیست. امام باقر(ع)، زندگی شخصی سادهای داشتند و بسیار صدقه میدادند و انفاق میکردند. یک مسلمان واقعی، برای تولید ثروت تلاش میکند، اما زندگی خودش را متعادل نگه میدارد؛ چرا که خروج از حالت تعادل و آلودگی زندگی به اشرافیت، دست انسان را برای انفاق میبندد. امیرالمؤمنین(ع) می فرمایند: «تعرضوا للتجارات، ان لکم فیها غنی عما فی أیدی الناس»، تجارت شما را از داراییهای دیگران بینیاز میکند. در عین حال، فرد مسلمان، باید تمام افراد جامعه اسلامی را عیال خودش بداند؛ اولیای خدا اینگونه بودهاند و به این مسئله، با دیدی باز مینگریستند.
وضعیت خانواده امام(ع) در شرایطی که ایشان، با وجود تولید ثروت، زندگی ساده و زاهدانهای داشتند، چگونه بود؟
به نکته خوبی اشاره کردید. وجود مقدس امام محمدباقر(ع)، اهل تولید ثروت بودند و در همان حال، زندگی سادهای داشتند اما اجازه نمیدادند به خانوادهشان سخت بگذرد. در همه امور همین طور بودند؛ مثلا نمیگفتند چون من زیاد روزه میگیرم، شما هم باید مثل من روزه بگیرید و عبادت کنید. همینطور، سادهزیستی خودشان را به خانواده و اهل و عیال، تحمیل نمیکردند؛ البته منظور این نیست که برای آن ها، زندگی اشرافی میساختند، نه، ولی مثلاً زندگی و امکانات شخصی همسر امام(ع)، با خود آن حضرت فرق میکرد. برخی از دوستان مذهبی ما، متأسفانه در این زمینه افراط و تفریط میکنند؛ گاهی گشادهدستی و گاهی سختگیری پیش میگیرند؛ مستحبات را واجب و مکروهات را حرام میکنند؛ غافل از اینکه چیزهایی را که خداوند بر بندگانش حلال فرموده است، نباید حرام کرد. هر انسان، در طبقهای از ایمان و فهم دینی قرار دارد و باید او را به تدریج رشد داد؛ همانطور که امام محمدباقر(ع)، برای آموزش و تربیت اطرافیان، با مدارا و آرامش اقدام میفرمودند.
ولی روایاتی وجود دارد مبنی بر اینکه اصحاب امام(ع)، گاه آن حضرت را در لباس نیکو یا اتاقی با زیور و زینت ملاقات میکردند.
بله همینطور است. روایاتی در این زمینه داریم که اصحاب امام باقر(ع) در حالی بر ایشان وارد میشدند که آن حضرت، ملبس به لباسی نیکو بودند یا در اتاقی دارای زیور و زینت حضور داشتند؛ اما وقتی از آن حضرت درباره لباس یا مکان حضورشان سوال میشد، پاسخ میدادند که منزل، محل زندگی همسر ایشان است و امام(ع)، به احترام همسرشان، این لباس را پوشیدهاند و محل زندگی و استراحت ایشان، همان اتاق ساده و بیزیوری بود که احیاناً کف آن را با حصیر فرش کرده بودند و لباس آن حضرت نیز، لباسی ساده و گاه زبر بود. ببینید، اینکه کسی جامه نیکو بپوشد، اشکالی ندارد؛ مهم این است که این لباس برای او بُت نشود. مثل اینکه من روحانی، عمامهای تمیز و شکیل بر سر دارم و به فردی بر میخورم که زمین خورده و سرش، به شدت خونریزی کرده است؛ اینجا دیگر منی که شش متر پارچه بالای سرم دارم، نباید برای بستن زخم این فرد و نجات او از مرگ و آسیب، به دنبال پارچه بگردم! اما اگر این خوش تیپ شدن و لباس نیکو، برای من بُت شده باشد، حاضر نمیشوم پارچه را از سرم بردارم. مسلمان باید خودش را به ویژه برای همسرش، آراسته کند؛ ولی باید بتواند به راحتی این آراستگی را رها کند. اسلام، مخالف افراطها و رعایت نکردن اولویتبندی هاست.
یکی دیگر از ویژگیهای سیره امام محمدباقر(ع) که باید حتماً به آن توجه شود، اهتمام آن حضرت به جذب حداکثری افراد است. البته این جذب، خطوط قرمزی هم دارد؛ مثلاً جایی که امام(ع) میدیدند فردی دشمن امیرمؤمنان(ع) است و هیچ برهان و روشی برای تغییر دادن فکر وی، مؤثر نیست، از او برائت میجستند. ایراد عمده برخی از ما این است که یا اهل جذب حداکثری نیستیم و دافعه ما بیشتر از جاذبه است یا اینکه وقتی قصد جذب داریم، خودمان را در دیدگاههای طرف مقابل مستحیل میکنیم و از آن طرف بام میافتیم! اعتدال به این است که هم جاذبه داشته باشیم و سختگیری بیجا نکنیم و هم، به جای خودش دافعه داشته باشیم و اهل تساهل و تسامح بی مورد نباشیم.