به بهانه 4 سالگی «زندگی سلام»؛ مصاحبه با یک طرفدار جوانه که 613شماره از روزنامه را آرشیو کرده است
تعداد بازدید : 24
دوست من ، زندگی سلام
گفت وگو
نویسنده : الهه توانا| روزنامه نگار
یکی از خوشبختیهای ما روزنامهنگارها این است که با مطالبمان میتوانیم کلی دوست خوب پیداکنیم؛ از هر جایی، توی هر سنوسالی و باهرسلیقهای. مثل شما که حالا دیگر دوستان قدیمی «جوانه» شدهاید و مثل «اشکان محمودی» که از شماره اول جوانه و شماره سیوهشتِ زندگیسلام با ما رفیق شده و بعد از آن یعنی از حدود دو سالونیم پیش تا حالا دلش نیامده «زندگیسلام» را بعد از خواندن توی سطل بازیافت بیندازد. چندروز پیش اشکانِ 12ساله، مهمان تحریریه و مهمانِ ویژه جلسه زندگیسلام بود. وقتی با آرشیو سنگین زندگی سلام از پلهها بالا آمد، از داشتن مخاطب وفاداری مثل او توی دلمان قند آب شد. این شما و این گفتوگوی ما با اشکان بهمناسبت چهارمین سالگرد تولد زندگیسلام.
زندگیسلام، جایزه بچه زرنگها
اشکان از سال 95، آرشیوکردنِ زندگیسلام را شروع و تا حالا 613شماره از روزنامه را جمع کردهاست. دوست دارم بدانم چرا این فکر به ذهن اش رسیده است. برایم تعریف میکند: «دایی مادرم که قبلا برای روزنامه خراسان جدول طراحی میکردند، یکبار به من پیشنهاد کردند زندگیسلام را بخوانم. اولین چیزی که نظرم را جلب کرد، «پند نیکانِ» همشهریسلام بود. این بخش را جدا میکردم و بهجای برچسبهای کارتونی توی دفترهایم میچسباندم. بعد فکر کردم روزنامه را برای خودم نگه دارم تا هر روز بتوانم بخشهای خوباش را جدا کنم. حتی بعضی وقتها از پروندههای صفحه اول برای انشا نوشتن کمک می گرفتم. مثلا معلممان گفتهبود درباره جاهای ترسناک و هیجانانگیز بنویسید و من از پرونده شهربازیها استفاده کردم. دبستان هم که بودم، توی مدرسهای درس میخواندم که پدربزرگم آنجا معلم بود. پدربزرگم برگههای امتحانی را لای سهتا از صفحات زندگیسلام میپیچید و به دانشآموزهایی می داد که بالاترین نمره را گرفتهبودند. آنوقتها توی مدرسهمان همه بچهها زندگیسلام میخواندند».
الگو یعنی استیون هاوکینگ و دایی خودم!
اشکان الان دیگر، ستونهای جالب روزنامه را نمیبُرد بلکه همه صفحات را تمیز و مرتب توی کمدش نگه میدارد. البته فقط نگهشان نمیدارد، همهشان را هم دقیق خوانده است. از او میپرسم کسی تا حالا به این کارش ایراد گرفته است؟ که جواب میدهد: «بله، به من گفتند کار بیهودهای میکنی. حتی چندبار توی خانهتکانی عید، روزنامههایم را توی بازیافتی پیدا کردم و چندبار هم با آنها شیشه تمیز کردهبودند، چون فکر میکردند روزنامه باطله است. خلاصه سه چهاربار شکست خوردم اما ادامه دادم. اصلا الگوی زندگیام، آدمهایی هستند که شکست زیاد میخورند ولی باز بلند میشوند تا به چیزی که میخواهند برسند؛ مثل استیون هاوکینگ و دایی من! من هم این روحیه جنگجویی را دارم، همیشه میگفتم یکروز میروم روزنامه خراسان و بالاخره آمدم. یادم میآید توی یکی از اولین شمارههای جوانه با یک نوجوان پینگپنگباز گفتوگو کردهبودید، از آن موقع همیشه دلم میخواست با من هم مصاحبه کنید».
پای ثابت همه مسابقهها
درست است که تا حالا با اشکان مصاحبه نکردهبودیم اما یک پوشه دارد پر از صفحات مختلف روزنامه که اسم و عکسش توی آنها چاپ شده، چطوری؟ بس که توی همه مسابقهها شرکت کرده و بهمان پیامک زده. «توی مسابقه «این کیه»، کاریکاتور بههمریخته آقای «میرکریمی» را درست حدس زدم و بهعنوان جایزه، کاریکاتورم توی همشهریسلام چاپ شد، توی «جشنواره برفیِ» جوانه هم عکس خودم و آدمبرفیام چاپ شد و کارت شهربازی هدیه گرفتم. توی مسابقه «خراسان 69» که بهمناسبت شصتونهمین سالگرد روزنامه خراسان برگزار شد، نفر اول شدم و بهجز جایزه، عکسم در صفحه خراسان رضوی چاپ شد. یکبار هم پدربزرگم با برگهای پاییزی توی حیاط مدرسهشان گل درست کرد و من ازش عکس گرفتم، اینبار اسم ام بهعنوان عکاس چاپ شد. راستی میشود از پدربزرگ، مادربزرگ و داییام تشکر کنم؟ پدر و مادر، جای خودشان را دارند ولی این سه نفر خیلی مهرباناند و هربار اسم ام را توی روزنامه میبینند، کلی کیف میکنند».
از امید بنویسید
یک طرفدارِ پروپاقرص، چون حواسش حسابی جمع است، کلی هم انتقاد و پیشنهاد توی ذهن اش دارد. نظر اشکان را درباره زندگیسلام میپرسم: «صفحات موردعلاقه من بهترتیب، همشهریسلام، جوانه، پرونده و سلامت است. از «سخنبزرگان» صفحه آخر و «توصیه های بندانگشتی» کلی چیز یاد گرفتم؛ البته ستون توصیهها را میشود جالبتر کرد. برای پرونده، موضوعاتی را دوست دارم که باعث میشود به زندگی امیدوار باشیم؛ مثل کسی که توانستهبود طی پنجسال سرطان را شکست بدهد. من از اینکه جدول را آوردید توی صفحه پرونده، خیلی خوشم آمد، چون با زندگیسلام آدم میتواند، یکروز خودش را سرگرم کند و حالا با وجود جدول بیشتر سرگرم میشویم. از همه بیشتر، طرفدار تصویرسازیهای آقای مرادی هستم. یک انتقاد هم دارم؛ بعضیوقتها می خواهم یک پرونده جالب بخوانم، تا صفحه را باز میکنم میبینم کلی آگهی چاپ شده و درباره یک موضوع جالب، خیلی کم مطلب نوشتهاید».
تفریحی به اسم نویسندگی
میخواهم بدانم اشکان که اینقدر جدی روزنامه میخواند، برای آیندهاش چه تصمیمی دارد. او میگوید: «انتخاب شغل بر این اساس است که جامعه در هر زمانی به چه چیزی نیاز دارد، من الان داروسازی را دوست دارم ولی بعدا ممکن است نظرم عوض شود. به نویسندگی و روزنامهنگاری هم علاقه دارم ولی تفریحی و بهعنوان شغل دوم، اصلا یکی از تفریحات من بهجز فوتبال، نوشتن است. محیط کار شما برایم خیلی جذاب است. هرجای دیگری میرفتم اولش استرس میگرفتم ولی الان اصلا استرس ندارم و کلی هم حال کردم».