
دکتر شریف لک زایی ،نویسنده وپژوهشگر فلسفه سیاسی مطرح کرد
تعداد بازدید : 40
بایسته های «گفت و گو» و «نفی خشونت» در اندیشه امام موسی صدر
گروه اندیشه
info@khorasannews.com
امام موسی صدر یکی از تأثیرگذارترین اندیشمندان جهان اسلام، در عصر حاضر محسوب میشود. عبور او از دایره تفکر صِرف و ورودش به عرصه عمل، از او عالمی عامل ساخت که در اطراف خود، تغییرات بنیادی را به وجود آورد؛ تغییراتی که تأثیر آن را میتوان به خوبی در روزگار حاضر نیز مشاهده کرد. از این رو، پرداختن به منظومه فکری وی و اندیشهای که برپایه آن مشی عملی امام موسی صدر شکل گرفت، میتواند بسیار مهم و تأثیرگذار باشد. در همین زمینه، دکتر شریف لکزایی، دانشیار گروه فلسفه سیاسی پژوهشکده علوم و اندیشه سیاسی، کتابی را با عنوان «درآمدی بر اندیشه سیاسی امام موسی صدر»، در 368 صفحه، تألیف و با کمک انتشارات پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، روانه بازار نشر کرده است. آنچه در پی میآید، گفتوگوی پایگاه مؤسسه فرهنگی تحقیقاتی امام موسی صدر، با این محقق و پژوهشگر سختکوش، درباره آخرین اثر اوست که قسمتهایی کمتر بررسی و شناخته شده از دیدگاهها و اندیشههای امام موسی صدر را مورد توجه و مداقه قرار داده است. دکتر لکزایی، در این کتاب، برای نخستین بار، به تبیین اندیشه سیاسی امام موسی صدر میپردازد. به باور او، امام موسی صدر، فیلسوفی صدرایی است و اندیشه سیاسیاش نیز در امتداد حکمت متعالیه قرار دارد.
شما در این کتاب، از خاستگاه صدرایی منظومه فکری امام موسی صدر صحبت کردهاید. این نشان میدهد که شما امام موسی صدر را فیلسوفی در سنت فلسفی متعالیه میدانید. چه نشانههایی برای شناخت این خاستگاه وجود دارد؟
چند راه برای شناسایی یک متفکر و سنت تحصیلی یا نظام فکریاش وجود دارد. نخستین راه، شناسایی استادان آن متفکر است. به طور مشخص وقتی ما میگوییم که امام موسی صدر حکیمی متعالی است، میتوانیم این نکته را از طریق استادان وی اثبات کنیم. معروف آن است که امام صدر در محضر علامه طباطبایی، بخشی از مباحث فلسفی را تحصیل کرد. همچنین، یکی از استادان دیگر فلسفه ایشان در قم، برادرش مرحوم آیتا... سید رضا صدر است. بخش دیگر تحصیل فلسفی او، پس از مهاجرت به نجف، نزد مرحوم صدرا بادکوبهای صورت گرفت. این تحصیلات، جدا از تحصیل فقهی معمول امام صدر در حوزه بود. بنابراین، علامه طباطبایی، سید رضا صدر و صدرا بادکوبهای، استادان فلسفه امام موسی صدر بودند. سلسله استادان علامه طباطبایی نیز، به مرحوم بیدآبادی و در نهایت به خود ملاصدرا میرسد. سید علی قاضی و پیش از آن، ملا حسینقلی همدانی و پیش از او، مرحوم ملاعلی نوری و مرحوم بیدآبادی، در سلسله استادان علامه طباطبایی هستند. از مرحوم بیدآبادی تا ملاصدرا هم، دو نفر ذکر شدهاند: مرحوم نیریزی و مرحوم دارابی. این سلسله استادان امام موسی صدر، از علامه طباطبایی تا ملاصدراست. بنابراین، سه استاد مسلم امام صدر در فلسفه صدرایی تدریس میکردند و ما استاد دیگری سراغ نداریم که مشرب دیگری داشته و امام صدر نزد آن ها فلسفه خوانده باشد. افزون بر این، شاگردان و درسهای فلسفیای که نزد ایشان فراگرفتهاند هم، قابل بررسی است و گفتار کسانی که نزد امام صدر فلسفه خواندهاند، بسیار مهم است. نقل قولی هست که امام صدر در لبنان «شرح منظومه» تدریس کرده، اما از این که ایشان در قم هم به تدریس فلسفه پرداخته است، خبری در دست نداریم. حجتالاسلام والمسلمین محمد حسن اختری که در لبنان نزد امام صدر «شرح منظومه» خوانده و قبل از آن در درس «شرح منظومه» نزد دیگر استادان هم حاضر بوده است، به تفاوت تدریس او اشاره کرده و از اشراف امام صدر و سبک قابل توجه او در تدریس مطالبی گفته که در خور اعتناست.
آیا ممکن است نقدهایی هم به شیوه تفکر و عملکرد امام موسی صدر و ارتباط آن با اندیشه فلسفی او، وجود داشته باشد؟
بله، ممکن است این پرسش مطرح شود که برنامههای امام موسی صدر در لبنان، مبنای فلسفی نداشته است. این در صورتی است که خود امام صدر تصریح میکند که فلسفه باید پشتوانه تمدن باشد. ما از همین نکته میتوانیم استفاده و تبیین کنیم که در نظر امام صدر، پشتوانه یک نظام سیاسی و اجتماعی چیست؟ به تعبیر امام صدر، فلسفه باعث انسجامبخشی به نظام و تمدن میشود. او در یکی از مباحث خود که در مجموعه «گام به گام با امام» هم درج شده، بحث تمدن را ذکر کرده است و به ضرورت فلسفه و همچنین نسبت فلسفه و تمدن میپردازد. ویژگی حکمت متعالیه این است که فقه و کلام و عرفان و دیگر دانشهایی را که باید در هر نظام تمدنی مورد توجه باشد، در جایگاه خود قرار میدهد. اتفاقاً یکی از ویژگیهای مهم حکمت متعالیه این است که همه علوم را نیز برای تعالی جامعه، ضروری میداند. در صورتی که در عرفان، این علوم و حتی عقل را مانع میداند. بنبستهای عرفان ابنعربی نیز، بر مبنای خوانش حکمت متعالیه حل میشود. ما باید کمی زحمت بکشیم و اگر اعتقاد داریم که امام صدر در لبنان برنامههای مهمی را پیاده کرده است، باید بتوانیم پشتوانه خردورزی او را نشان بدهیم. کتاب «درآمدی بر اندیشه سیاسی امام موسی صدر» در سطح محدودی تلاش کرده است این موضوع را نمایان کند.
بنابراین اگر نظریههای سیاسی امام صدر متاثر از حکمت متعالیه است، مولفههایی مانند مدارا، گفتوگو و ... نیز مبنایی صدرایی دارند؟
طبعاً اینها خصلت حکمت و فلسفه است که نقد و نقادی و گفتوگو و تحمل و مدارا را طلب میکند. در فصل اول کتاب بحث کردهام که امام صدر در ادامه مصلحان مسلمان، به ویژه سید جمال الدین اسدآبادی است که یک رکن مهم در مدار بیداری ایرانیان و جهان اسلام در دوره جدید به شمار میرود. در این فصل، به فلسفه امام صدر هم پرداختم و نگاه فلسفی و دستگاه فلسفی امام صدر را تبیین کردم. در سایر فصول، به فراخور بحث مسائل فلسفی امام صدر مطرح میشوند. به عنوان مثال، در فصل ولایت، بحث امام صدر درباره امیرالمومنین(ع) را آوردهام. امام صدر در تحلیل شخصیت امام علی(ع)، از قاعده فلسفی «وحدت در کثرت و کثرت در وحدت» استفاده میکند.
مفهوم «گفتوگو» و جایگاه آن در اندیشه سیاسی امام موسی صدر، یک فصل مهم از کتاب شما را با عنوان «گفتوگو و همبستگی»، به خود اختصاص داده است. امام صدر با پیش کشیدن مفهوم گفتوگو، به مسئله «نفی خشونت» هم میرسد. مبنای گفتوگو در منظومه فکری و اندیشه سیاسی امام صدر را در چه میدانید؟
امام موسی صدر در لبنان فقط با شیعیان مواجهه نداشت. البته اگر ترکیب جمعیتی لبنان صد در صد شیعه هم بودند، بازهم نیاز به گفتوگو در این جامعه وجود داشت، چرا که به هر حال شیعیان هم، سلیقههای متفاوتی دارند؛ اما به هر حال در لبنان، تکثر دینی و مذهبی وجود دارد و در مسئله سیاست هم، تفاوتها بسیار زیاد و جدی است. بنابراین، مفهوم گفتوگو در مباحث امام صدر بسیار مهم است. امام صدر میخواهد از گفتوگو به همبستگی اجتماعی و نفی خشونت برسد. شما تا وقتی بتوانید مسائلتان را با گفتوگو حل کنید، نیاز ندارید اسلحه دست بگیرید. امام صدر هم از نظر تئوری و هم به لحاظ کار عملی، اقدامات مهمی را در زمینه ترویج گفتوگو انجام داده که قابل تامل و بررسی است. من در فصل «گفتوگو و همبستگی» کتاب، درباره الزامات گفتوگو بحث کردهام و این که امام صدر چگونه در این راه قدم برمیدارد. این بحث هم مطرح شده است که در تفکر امام صدر، در مفهوم گفتوگو، بحث آزادی در صدر قرار میگیرد، این که ما حضور سلایق و تفاوتها را بپذیریم و اگر نپذیریم گفتوگو و دورهم نشستن شکل نمیگیرد. یعنی امام صدر تلاش میکرد تا به همه بفهماند که واقعیت لبنان، در تفاوت و تنوع است. وقتی که همه این نکته را پذیرفتند، آن گاه میتوان دور هم نشست و مشکل عمده آن جامعه را که محرومیت و فقر است، از بین برد. محرومیت در لبنان هم، بیشتر در میان شیعیان و تا حدودی در بقیه طوایف وجود داشت. امام صدر تلاش کرد برای رفع این محرومیت، همه دور هم بنشینند و با گفتوگو، راههای محرومیتزدایی را بررسی کنند. همچنین، به اعتقاد امام موسی صدر، اگر در جامعهای همبستگی باشد، به رغم تنوع و تفاوتها، دشمن بیرونی نمیتواند این جامعه را شکست دهد. نقطه آسیبپذیر جوامع در داخل آن هاست. به ویژه ایشان تلاش کرد نظام فرقه گرا در لبنان را از بین ببرد که اجازه شایسته گزینی را از لبنانیان سلب کرده بود. این در حالی است که ایشان وجود فرقه ها و مذاهب را نیز گرامی میدارد و نفی نمیکند.
نظریه سیاسی امام صدر چه نسبتی با اقتصاد پیدا میکند؟ اقتصاد مولفه مهمی در اندیشه و عمل امام موسی صدر است، آیا چیزی که ما از آن به اقتصاد سیاسی تعبیر میکنیم در اندیشه ایشان هم وجود دارد؟
مباحث قلمی امام صدر، تا آن جا که من اطلاع دارم، با اقتصاد شروع شده و متون و مقالاتی که نوشته، درباره علم اقتصاد بوده است. این شاید به آن دلیل بود که رشته آکادمیک امام صدر، اقتصاد بود و ایشان سعی کرد آموزههای اسلامی را بر اساس علم روز اقتصاد، خوانش کند. امام صدر در کتاب «رهیافتهای اقتصادی اسلام»، بحثهای مهمی در نقد مکاتب کاپیتالیسم و سوسیالیسم دارد. در این کتاب، دیدگاه اسلام درباره ارزش افزوده، کار، تولید و این که ارزش افزوده برای کار است یا سرمایه یا کارگر، بررسی شده است و بحثهای مهمی دارد. او در بحثهای مربوط به عدالت هم بسیار دقیق وارد شده و خلاصه بحثهای اقتصادیاش در مباحث مربوط به عدالت آمده است. به نظرم امام صدر پس از رفتن به لبنان، دیگر فرصت ورود تئوریک به اقتصاد را نداشت. بخشی از اندیشه سیاسی او نگاه اقتصادیاش است و تعبیر امروزه اقتصاد سیاسی هم در این نگاه قرار میگیرد.