به مناسبت سالروز امضای «نظامنامه» اساسی مشروطه توسط مظفرالدین شاه
تعداد بازدید : 121
معمای امضای نامعتبر پای قانون اساسی مشروطه!
جواد نوائیان رودسری
info@khorasannews.com
آوردهاند که نخستین بار، ناصرالدینشاه قاجار، تصمیم به تنظیم قانون اساسی برای کشوری گرفت که همه کارهاش خود او بود و وقتی به این راز مهم پی بُرد، بیخیال قانون اساسی شد و ترجیح داد همان هیئت دولت نیمبند را برای اداره امور، زیر نظر خودش، باقی بگذارد! سالها بعد و هنگامی که بالاخره بر اثر مجاهدتهای آزادی خواهان، رؤیای نابود کردن استبداد و استقرار مشروطیت عینیت یافت و فرمان مشروطیت در 14 مرداد 1285، توسط مظفرالدینشاه همیشه بیمار، به امضا رسید؛ موضوع تدوین قانون اساسی، بیش از گذشته جدی شد. اما قبل از آنکه مجلسی تشکیل شود، تهیه قانون اساسی امکان نداشت؛ به همین دلیل، نظامنامهای برای برگزاری انتخابات، توسط مشروطهخواهان تهرانی تهیه و در سراسر کشور اجرا شد؛ آن هم چه نظامنامهای؟! تمام کشور را به 156 حوزه انتخاباتی تقسیم کرده بودند و فقط مردم تهران، 60 نماینده در مجلس شورای ملی داشتند! انتخابات به صورت صنفی برگزار میشد؛ 103 صنف شناخته شده تهران را به 32 بخش متناسب تقسیم کردند تا هر کدام نمایندهای برای خود انتخاب کنند. صاحبان مشاغل کم درآمد مانند باربری و شترداری، اصلاً نمایندهای در مجلس نداشتند و نمیتوانستند به کسی رأی بدهند! در روستاها فقط کسانی میتوانستند در انتخابات شرکت و نماینده انتخاب کنند که ارزش املاکشان از هزار تومان بیشتر بود. به این ترتیب، بخش عمده مردم ایران که ساکن روستاها بودند، حقی در تعیین سرنوشت خود نداشتند. مجلسی که با این رویه تشکیل شد، مأموریت پیدا کرد که قانون اساسی یا همان «نظامنامه» مشروطیت را بنویسد.
مردان قانون نویس!
مجلس کمیتهای برای تدوین قانون اساسی تشکیل داد؛ کمیتهای مرکب از جواد سعدالدوله، سید حسن تقیزاده، محمود مشاورالملک، محمدحسین امینالضرب، سید نصرا... تقوی و صادق مستشارالدوله. سعدالدوله ابتدا از مخالفان مشروطه بود، اما دعوایش با عینالدوله بر سر اختیارات و اقدامات مسیو نوز بلژیکی در گمرکات، باعث شد که احساس کند از مشروطه خوشش میآید. او تاجری متمول از اهالی تبریز بود که به نمایندگی از سوی اشراف این شهر، وارد مجلس شورای ملی شد؛ اما بعد از مدتی بر سر پست ریاست مجلس با صنیعالدوله درگیر شد و چون در برابر او کم آورد، ترجیح داد که با مشروطه مخالفت کند! سعدالدوله، بعد از پایان استبداد صغیر، برای مدت کوتاهی، نخستوزیر ایران شد. سیدحسن تقیزاده از چهرههای بسیار تندرو مجلس اول بود؛ او یکی از چهرههای مرموز تاریخ معاصر ایران است و شواهدی وجود دارد که نشان میدهد در ترور آیتا... سیدعبدا... بهبهانی دست داشته است. تقی زاده، مردی که روز به توپ بستن مجلس، کالسکه سفارت انگلیس به دنبالش آمد و فراریاش داد، بعدها مشاور رضاخان سردار سپه شد و در جلسه رأیگیری انقراض قاجاریه و آغاز سلطنت پهلوی هم، با رضاخان مخالفت کرد! اما بعد، بدون دردسر، مدتی استاندار خراسان شد و سپس، به عنوان سفیر به اروپا رفت تا چندی بعد، نماینده رضاشاه برای انعقاد قرارداد نفتی 1933 با انگلیسیها باشد. تقیزاده در دوره پهلوی دوم هم، مدتها ریاست مجلس سنا را برعهده داشت. محمودخان مشاورالملک، آدمی تحصیل کرده بود؛ دانش آموخته دارالفنون و از اروپا برگشته؛ در پاریس هفت سالی نجوم خوانده و در این دانش، صاحب نظر بود؛ اما معلوم نیست که چرا پس از بازگشت به ایران، او را به ریاست دیوان تمیز(دیوان عالی کشور) گماردند. مشاورالملک، مانند تقیزاده، سخت دلداده تمدن غربی بود. اما محمد حسن امینالضرب، از آن ثروتمندان بنام دوران محسوب میشد، مردی که پولش از پارو بالا میرفت، خرج تحصن در سفارت انگلیس را داده و اهل تجدد، به ویژه در عرصه صنعت بود؛ حاجی اولین کسی بود که کارخانه برق را به ایران آورد. سید نصرا... تقوی لواسانی، به واقع تنها کسی بود که در میان این جمع، حقوق میدانست. او تحصیل کرده مدارس قدیمی و همچنین، دانشگاههای اروپایی بود و بعدها در نگارش قانون مدنی و آیین دادرسی مدنی ایران، نقش مهمی ایفا کرد. نفر آخر، یعنی مستشارالدوله، دانش آموخته مدرسه سلطانی اسلامبول بود؛ از آن آدمهایی که میخواستند برای مشروطه جان بدهند، اما وقتی مجلس شورای ملی را به توپ بستند و چند وقتی در باغشاه زندانی شد، تصمیم گرفت واقعگرایانه فکر کند؛ او در دوره استبداد صغیر، منشی محمدعلیشاه شد! حال این جمع شش نفره، با سوابقی که به آن اشاره کردیم، قرار بود قانون اساسی یک مملکت را بنویسند. آن ها پس از مدتی وقتگذرانی، در نهایت دست به دامان قوانین اروپایی شدند و به این ترتیب، یکی از نامتوازنترین قوانین تاریخ ایران را، با کپی برداری از نمونههای اروپایی، به رشته تحریر درآوردند. مظفرالدین شاه که روزهای پایانی عمر خود را میگذراند، سرانجام این قانون را در 8 دیماه سال 1285 امضا کرد. او که ظاهراً زیاد از متن قانون خوشش نیامده بود، برای امضای آن تعلل میکرد و حتی بهانه میآورد که فعلاً برای او امضای قانون مطرح نیست. اما سرانجام زیر فشار افکار عمومی، به این کار تن در داد و 10 روز پس از امضای قانون، در 18 دی 1285، درگذشت.
نوشتن متمم
نخستین قانون اساسی مشروطه، 51 اصل داشت؛ قانونی که در آن فقط صحبت از مجلس و انتخابات شده بود و نمیشد اثری از مبانی حقوقی مربوط به ساختارهای دولت و قوه قضاییه در آن پیدا کرد. در قانون اساسی مشروطه، حرفی از زبان رسمی، رنگ پرچم، حقوق ملت، نحوه تعیین دولت و انتخاب وزرا و نیز، مسائلی مانند سوال و استیضاح از وزیران به میان نیامده بود. قانون اساسی مشروطه آنقدر داغان بود که بعد از مدتی، نمایندگان به فکر افتادند برایش متممی بنویسند و روی این رسوایی، ماله بکشند! به همین دلیل، متمم قانون اساسی در 107 اصل به رشته تحریر درآمد و به تصویب نمایندگان ملت رسید. محمدعلیشاه که حاضر به پذیرش این قانون نبود و حتی، قانون اساسی را هم به اکراه امضا کرد، مدتی به مقاومت در برابر مشروطهخواهان پرداخت، اما سرانجام تسلیم شد و زیر امضای خود نوشت: «متمم نظامنامه اساسی ملاحظه شد، تماماً صحیح است و شخص همایون ما ان شاءا... حافظ و ناظر کلیه آن خواهیم بود اعقاب و اولاد ما هم ان شاءا... مقوی این اصول و اساس مقدس خواهند بود. ۲۹ شعبان قوی ئیل ۱۳۲۵ در قصر سلطنتی تهران.»
اما واقعیت چیز دیگری بود؛ محمدعلیشاه، از همان ابتدای کار، با مشروطیت موافق نبود. او حتی پس از امضای قانون اساسی مشروطه توسط پدرش، مظفرالدین شاه، به دنبال بهانهای برای بیاعتبار کردن امضای شاه درگذشته میگشت. فریدون آدمیت در کتاب «مجلس اول و بحران آزادی»، مدعی است که محمدعلیشاه، برای زیر سوال بردن امضای پدرش، دست به دامان اطبا شد. طبق گزارش آدمیت، محمدعلیشاه به اعلمالدوله، پزشک مظفرالدینشاه نوشت: «دستخط مشروطیت با آنکه شاه مرحوم در حال طبیعی نبودهاند، به حکم وجدان از طرف شما باید ممانعت به عمل میآمد ... انتظار داریم به صراحت بنویسید که امضای شاه پدرمان، در روزهای آخر حیات مخدوش [است] و در حال عادی نبودهاند تا حقیقت مکشوف شود و این خدمت بزرگ شما منظور خواهد بود.» محمدعلیشاه به این دستور هم اکتفا نکرد و کامرانمیرزا و مختارالدوله را هم برای اجبار پزشک به صدور گواهی، نزد وی فرستاد؛ اما با مقاومت اعلمالدوله، شاه راه به جایی نبرد.محمدعلیشاه پس از امضای متمم قانون اساسی مشروطه، باز هم برای پذیرش تعهدات خود و مسئله پاسخگو بودن وزرا به مجلس، تعلل میکرد. نمایندگان که میدیدند با کارشکنیهای شاه، قانون اساسی عملاً اجرا نمیشود و فقط روی کاغذ موجودیت دارد، از شاه خواستند که در مجلس حاضر شود و به پرسشهای نمایندگان ملت جواب دهد. اما شاه ابداً زیر بار نرفت و هنگامی که نمایندگان، مستقیماً برای توضیح خواستن از وزرا، پای به میدان گذاشتند، سخت عصبانی شد و به مخالفت با اقدامات آن ها پرداخت. به هر حال، تقابل میان نمایندگان مجلس و محمدعلیشاه، پس از امضای قانون اساسی مشروطیت، به تدریج افزایش پیدا کرد و با ترور ناموفق شاه در مسیر دوشانتپه، به دست عوامل تندرو مشروطهخواه، به نقطه بدون بازگشت رسید؛ محمدعلیشاه در تیرماه سال 1287، با به توپ بستن مجلس شورای ملی، فرجام نخستین دوره تقنینی ایران را رقم زد!
منابع:
خاطرات و خطرات؛ مخبرالسلطنه هدایت؛ نشر زوار؛ 1363
مجلس اول و بحران آزادی؛ فریدون آدمیت؛ نشر روشنگران؛ بیتا
ایران بین دو انقلاب؛ یرواند آبراهامیان؛ ترجمه گلمحمدی و فتاحی؛ نشر نی؛ 1384
مقاومت شکننده؛ جان فوران؛ ترجمه احمد تدین؛ نشر رسا؛ 1396