اکرم انتصاری - بیشتر ما در طول دوره تحصیل خود در مدرسه و دانشگاه از برخی کلاسها فراری بودهایم. کلاس هایی که گاه به واسطه وجود یک معلم یا استاد و روشهای تدریسش منجر به یک اسارت شیرین دایمی در کلاس درس میشد. کلاس ادبیات و زبان فارسی یکی از آن واحدهای مشترک همه ما به واسطه زبان مادری است. حال سوال این جاست که چگونه میتوان از ادبیات برای پیشبرد ادبیات استفاده کرد و شیرینی آن را در کلاسهای درس پیاده کرد؟ سوالی که در گفتوگو با دکتر میرجلال الدین کزازی ، دکتر محمدمهدی سیار و روایتی از کلاس درس استاد شفیعی کدکنی و خاطره دکتر یاحقی از کلاس دکتر شریعتی به پاسخ آن خواهیم رسید.
استاد شفیعی کدکنی
دانشجو در کلاس درس استاد محمدرضا شفیعی کدکنی سراپا گوش است. البته که بخشی از جمعیت حاضر در کلاس درس او را شنوندههای آزاد تشکیل میدهند که دانشجوی استاد نیستند و به شوق شنیدن و درک کلاس او، سختی راههای کوتاه و بلند را به جان میخرند. در کلاس او از «باید» های بیخود و بیجهت خبری نیست. او در کلاس آن چه را که فکر میکند زمان مطرح کردن آن امروز است به زبان میآورد و اهمیت ترتیب سرفصلها در کلاس او جزو آن بایدها نیست. به عقیده بسیاری از حاضران در کلاس او، همین بیقاعدگی در عین نظم درونی که در کلاس وجود داردجاذبه کلاس را چندبرابر میکند و باعث میشود تا حاضران در نبود صندلی خالی روی زمین بنشینند یا ایستاده در درگاه، کلاس درس را دنبال کنندواز بودن در کلاس و شنیدن درس استاد لذت ببرند. هرچند این شرایط برای همه استادان ممکن نیست اما همین که استاد از فضای ضابطهمند و گاه کسالت بار کلاس چنین فضای شیرینی بسازد، هنری است که ساخته ذهن چنین استادی است.
کلاس های دکتر شریعتی
محمدجعفر یاحقی استاد زبان و ادبیات فارسی دانشگاه فردوسی است. او که در دوره دانشجویی، شاگرد دکتر علی شریعتی بوده، گاهی کلاس دانشجوهای دکترا را در داخل خانه خودش برگزار میکند و درباره کلاس دکتر شریعتی به ایبنا میگوید:«شاید شما تعجب کنید اما او سر کلاس رسما سیگار میکشید و این کار را ترک نمیکرد. هرگز دفتر حضور و غیاب نداشت. او بهترین کسی است که از ادبیات برای پیشبرد اهدافش استفاده کرده است و حتی ما ادبیاتیها نتوانستیم از ادبیات به اندازه او برای پیشبرد کار و نفوذکلاممان استفاده کنیم. دکتر شریعتی قواعد و قانون را رعایت نمیکرد. مثلا میآمد سر کلاس و جلسه را چهار ساعت ادامه میداد. یک عصری ما از ساعت 4 تا 6 با دکتر کلاس داشتیم؛ اما ساعت از 6 گذشت و هیچ کس هم احساس خستگی نمیکرد. فکر میکنم که ساعت از 9 شب گذشته بود که دکتر رجایی آمد، در زد و تازه آن زمان همه متوجه زمان شدیم.»
دکتر میرجلال الدین کزازی
دکتر میرجلال الدین کزازی را بیشتر با شیوه سخن گفتن و زبان سلیس پارسی میشناسد. این استاد دانشگاه و شاهنامه پژوه بر این باور است که باید گیرایی،کشش و فسون دلآرایی را که در ادب پارسی و آفریدههای آن نهفته است در دیدارهای آموزشی و دانشگاهی بیرون کشید و آشکار گردانید. او میگوید:«بدین گونه دانشجو خواه ناخواه به گفتههای استاد دل خواهد داد. این گفتهها نه تنها در یاد او، در نهاد وی نیز جایگیر خواهد شد و پایدار خواهد ماند. او را برخواهد انگیخت و آن چنان به شور خواهد آورد که بیرون از دانشگاه نیز همچنان پیوند خود را با آفریدههای ادبی پاس بدارد و پی بگیرد. حال چگونه میتوان در این کار باریک و دشوار کامکار بود؟ اگر من بخواهم پاسخی فراگیر و فراخ به این پرسش نیز بدهم آن پاسخ این است: با نگریستن بدین متنها به شیوهای روزآمد، اکنونی که نگاه استاد یا پژوهنده به این متنها باید نگاهی ژرف باشد که بتواند در آنها به اندیشهها، دیدگاهها و راهکارهایی دست بیابد که فراتر از زمان و جایگاهند.»
کلاس دکتر سیار
دکتر محمد مهدی سیار از چهرههای جوان ادبیات و زبان فارسی است که علاوه بر تحصیل در رشته فلسفه، شاعر و ترانه سرا نیز هست. او هم اکنون مدرس زبان و ادبیات فارسی در دانشگاه است و میگوید: «نباید از این که دانشجوها سر کلاس ادبیات خوش بگذرانند، ترسید. مهم این است که در درجه اول دانشجو یا دانشآموز خود احساس کند معلم و استاد به ادبیات عشق می ورزد زیرا کسی که لذت ادبیات را چشیده باشد، میداند چطور جذابیت آن را به دیگری منتقل کند. میتوان به ادبیات معاصر و امروزی پرداخت چون بخشی از جذابیت نداشتن ادبیات امروز برای دانشجو میتواند این باشد که فکر میکنند با ادبیات پیچیده و دشوار، مواجه اند. اتفاقا وقتی که این سرنخهای فهم ساده ادبیات مخصوصا در شعر معاصر را به دست مخاطب بدهد، بعدها میتواند شعرهای کهن و ادبیات پیچیدهتر را معرفی کند به گونهای که دانشجو زده نشود و از ادبیات نترسد. پیشنهاد دیگر استفاده از ادبیات طنز برای ایجاد فضای صمیمانهتر در کلاس درس است که من همیشه یکی، دو جلسه از کلاسهایم را به این قضیه اختصاص میدهم.»