با خانمان
تعداد بازدید : 28
سن ما، ناموس ما
نویسنده : زهرا فرنیا | طنزپرداز
واقعا سن مبحث حساسیه. اطرافیان نباید سن آدم رو بدونن. به هر شیوهای که شده. به همین دلیل سعی کنید همیشه سنتون رو مخفی کنید چون در اون صورت آزادی عمل بسیار بیشتری دارید. هیچوقت شمع تولد عدد روی کیکتون نذارید، هیچوقت به بهونه بزرگتر یا کوچکتر بودن و در پی اون دونستن سن، اجازه ندین دم در بهتون تعارف بزنن اول وارد شین یا روی صندلی جلوی ماشین بشینین. اینا همهاش یه ربع، بیست دقیقه است اما بعدش صحبت یه عمر زندگیه. این قضیه مرد و زن نداره ها. فکر نکنین فقط خانمها روی سنشون حساسن. شما یه پسر رو به من نشون بده که مدعی باشه با گفتن سنش، برد کرده. پسر باشی و سنت رو بگی و نپرسن: «سربازی رفتی؟» غیرممکنه.
یه سری هستن، منتظرن سنت رو بفهمن، شروع کنن به گفتن قلههایی که توی سن مشابه فتح کردن.
- هفت سالته؟ من همسن تو که بودم همه نمرههام بیست بود.
- ده سالته؟ من همسن تو که بودم، هم درس میخوندم هم کار میکردم.
- سیزده سالته؟ من توی سیزده سالگی لااقل پونزده سالم بود.
- شونزده سالته؟ هنوز درس میخونی؟ من همسن تو بودم لیسانسم هم گرفته بودم.
- بیست سالته؟ چرا ازدواج نکردی؟ من همسن تو بودم دوتا بچه داشتم.
کاش اینهمه سن پرسیدن، یه دلیلی داشت. لااقل برای همسر پیدا کردن بود. همین کارا رو میکنید آدم ترجیح میده دیگه سنش رو به کسی نگه. به همین دلیل هرکی سنم رو میپرسه، به یاد اون عزیزی که سوال رو با سوال جواب میداد، میگم: «بهم چند میخوره؟» و موقعیت آچمز خوبی ایجاد و باعث میشه همه تا چند دقیقه سرشون بره توی کار خودشون. چون هر عددی بگن، بازنده میدان خودشونن. زیاد بگن، پیرم کردن. کم بگن، انگار من بچهام. درست هم که عمراً بگن.اصلا واقعا چطور سن من رو نمیدونن؟ فامیل از هفت، هشت سالگی شروع میکنن به پرسیدن: «چندسالته عمو/ خاله؟» اما اونقدر حافظهشون قوی نیست که یه بار بگی و دیگه برای همیشه خودشون توی ذهنشون جمع و تفریق کنن، سن خالص رو بهدست بیارن. واقعا همچین حافظههایی لیاقتشونه دروغ بشنون.