دی روزنامه
تعداد بازدید : 82
اگر «گیم آو ترونز» را ایرانی ها میساختند
نویسنده : علیرضا کاردار | طنزپرداز
سریال «بازی تاج و تخت» بعد از 8 فصل سر کار گذاشتن مردم، سرانجام به هندیترین حالت ممکن تمام شد. چند روزی صبر کردیم تب و تابش بخوابد تا اگر دربارهاش بنویسیم متهم به این نشویم که برایش تبلیغ کردهایم یا آخرش را «اسپویل» کردهایم. پس تصور میکنیم اگر این سریال را کارگردانان معروف وطنی ساخته بودند، چه میشد.
اصغر فرهادی: خاندان براتیون برای تعطیلات به وینترفل می روند و مهمان خاندان استارک میشوند. بچهها میروند در جنگل بازی کنند ولی غروب وقتی برمیگردند، یکی از آنها نیست. بقیه بچهها یا هیچی نمیگویند یا مثل نقل و نبات دروغ میگویند. تمام طول سریال منتظریم ببینیم چه بر سر آن طفل معصوم آمده که آخرش هم نمیفهمیم!
سیروس مقدم: داستان در جنگلهای سبز شمال وستروس میگذرد. شمالیها و جنوبیها و وحشیها و وایت واکرها و... همه شاد و خندان با هم زندگی میکنند که ناگهان متوجه میشویم شاه شب سرطان پیشرفته دارد و ورشکسته شده و زنش هم طلاق میخواهد. همه چیز تیره و تار میشود و داستان 80 فصل طول میکشد که در قسمت آخر حال نایت کینگ خوب میشود و تمام!
رضا عطاران: در صحنه اول میبینیم ند استارک از توالت وینترفل بیرون میآید و در حالی که دستهایش را با زرهش خشک میکند، یکی میزند پس کله جان اسنو که نقشش را خود عطاران بازی میکند. متوجه میشویم جان اسنو یک تنبل تنپرور است که راستراست راه میرود و مفت میخورد. به مرور با بقیه افراد خانواده آشنا میشویم که تقریبا همه همینطور هستند و علاوه بر این، آیکیوی پایینی هم دارند و ند استارک بینوا باید جورشان را بکشد. در آخر سریال همه مجردها با هم ازدواج میکنند!
مسعود ده نمکی: با نام «گاتیها»، جان اسنو (شریفی نیا) و سم تارلی (اکبر عبدی) میخواهند یواشکی «دیوار» را ترک کنند که با هجوم وایت واکرها پشیمان میشوند و در حالی که جوکهای تلگرامی را تکرار میکنند، مردانه مبارزه میکنند ولی سریال تمام نمیشود، چون هر سال یک فصل جدید تولید میشود، علاوه بر فیلم سینمایی، فیلم تلویزیونی، کلیپ، نمایش رادیویی و...!
تهمینه میلانی: جان اسنو عاشق دنریس میشود ولی وقتی سوار اژدها هستند، اژدها به کوه یخ میخورد و در دریا غرق میشود و جان اسنو هم به اعماق آب میرود. (چقدر داستانش آشناست!)
مسعود کیمیایی: جان اسنو در حالی که یک خنجر توی پشتش است، تمام هشت فصل با لهجه قرون وسطایی دیالوگهایی در تعریف از رفاقت میگوید و راه میرود و دستهای خونیاش را به در و دیوار میمالد، دنریس هم هایهای اشک میریزد تا جفتشان میمیرند!
ابراهیم حاتمیکیا: جان اسنو که نقشش را پرویز پرستویی بازی میکند، از کهنه سربازان نبرد «شب طولانی» است که حالا دنبال رفقایش میگردد و در حالی که هی اشک توی چشمانش حلقه میزند، از زمین و زمان شاکی است و غر میزند!
حسن فتحی: جان اسنو یک لات فداکار است که محافظ قصر تارگرین است و عاشق دنریس، دختر صاحبکارش میشود. بعد از هشت فصل درست در لحظهای که میخواهد با دنریس ازدواج کند، توسط کرم خاکستری که او هم عاشق دنریس است، کشته میشود که اگر سرمایهگذار خوب پیدا شود، در فصل نهم دوباره زنده شده و باز هشت فصل دیگر دنبال عشقش میگردد!
ایرج ملکی: دنریس و سرسی و سانسا، همکلاسی هستند ولی خیلی شیطنت میکنند و در تمرینات شمشیربازی شرکت نمیکنند. تا این که شاه شب (با نقش آفرینی هنرمندانه خود استاد ملکی) بهشان حمله میکند و با نصیحتهای آریا دست از کارهای بدشان برمیدارند و در حالی که رو به دوربین دیالوگ میگویند و یک درمیان تپق میزنند، برای دفاع از وستروس جانانه میجنگند!