قرار است یک مهمانی کوچک دوستانه در خانه برپا کنید، احتمالا به خودتان میگویید مادر و پدر و احتمالا خواهر و برادرهایتان هم در این کار به شما کمک میکنند پس دیگر جای نگرانی نیست. خب مسئله میزبان شدن همیشه به این آسانی نیست. اینجا چند پیشنهاد برایتان داریم؛ وقتی رفقا را دعوت میکنید حتما دلیل برگزاری مهمانی و این را که چه کسانی دعوت هستند، توضیح بدهید. اگر برای مهمانی شکل و شمایل خاصی در نظر گرفتهاید حتما به مهمانها بگویید. مثلا اگر قرار است مهمانی رسمی باشد و فامیل و آشنایان دیگرتان هم حضور داشتهباشند به همه دوستانتان بگویید. حواستان باشد کسانی که یکدیگر را نمیشناسند به هم معرفی کنید و اجازه ندهید تنها و غریب بمانند. اخلاق میزبانی میگوید اگر اتفاقی افتاد که به مذاقتان خوش نمیآید خودتان را کنترل کنید و نگذارید مهمانی به هم بخورد. مثلا شکسته شدن ظروف محبوبتان یا بحث و جدل بین دوستانتان نباید باعث شود از کوره در بروید و بیاحترامی کنید. مقام میزبان را حفظ کنید و خودتان را دلداری بدهید. فرصت برای مطرح کردن دلخوری و شکایت باقی هست ولی در مهمانی خودتان جایش نیست.
ارسال دیدگاه
ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
تعداد بازدید : 0
ارسال دیدگاه
ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
تعداد بازدید : 36
گالری
خالق آدمهای دماغگنده درگذشت.
«گیرمو موردیو» به کشیدن کارتونهای بامزه فوتبالی و دنیای حیوانات معروف بود. در بیشتر کارهای او آدمها با دماغهایی گنده کشیده شدهاند که در موقعیتهای عجیب و بامزهای قرار گرفتهاند.
ارسال دیدگاه
ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
پرونده های مجهول
تعداد بازدید : 43
جزیره عروسک ها
نویسنده : فاطمه قاسمی | روزنامه نگار
در جهان، عده زیادی هستند که در ترسی عجیب با هم مشترکاند؛ ترس از دلقکها و عروسکها. این ترس البته تا جایی عجیب است که قصه جزیره عروسکها را ندانیم. جزیرهای در مکزیک و در کانالی بهنام «اکسوچیمیلکو» وجود دارد که در آن عروسکهای پلاستیکی، کوچک و بزرگ، زشت و ژولیده از درختان آویزان هستند. طبق افسانهها، مرد جوانی به نام «جولیان سانتانا باررا»، اواسط قرن بیستم همسر و خانوادهاش را به دلیل نامعلومی ترک میکند تا برای مدتی به تنهایی در این جزیره زندگی کند. برخی معتقدند که او به ندای ذهنش گوش داده و تصمیم به این مهاجرت گرفتهاست. مدتی از اقامت جولیان در این جزیره نمیگذرد که بدن دختربچه غرقشدهای را در کانالی نزدیک محل زندگیاش، پیدا میکند. در کنار او عروسکی هم وجود داشتهاست. تا اینجای ماجرا، هیچ چیز غیرعادی نیست. دخترک بههر دلیلی غرق شده، عروسکش هم تنها ماندهاست. جولیان، عروسک را به یاد دخترک، از درختی آویزان میکند اما این همه قصه نیست. جولیان ادعا میکند که بعد از آویزان کردن عروسک از درخت، صدای قدمها، زمزمهها و حتی گاهی فریادهای دختربچهای را میشنیدهاست. او با آویزانکردن عروسکهای بیشتر تلاش میکند دختر را آرام کند اما موفق نمیشود. میگویند صداهای آن دختر تا زمانی که جولیان در جنگل جان باخت، ادامه داشتهاست. جولیان پس از 50 سال جمعآوری عروسک و حلقآویز کردن آنها از درختان، در سال 2001 میمیرد. جسد او دقیقا در همان نقطهای پیدا میشود که پیش از این دختربچه را در آنجا پیدا کردهبود. گفته میشود جولیان توانسته بود با روح دختر ارتباط برقرار کند. بعضیها هم میگویند این داستان، ساخته ذهن جولیان بوده و او هیچ دختربچهای را به همراه عروسکش در این جزیره پیدا نکرده بلکه برای فرار از تنهایی دست به اینکار میزدهاست. به هرحال، امروزه صدها عروسک با ظاهری ترسناک از شاخ و برگ درختان این جزیره آویزان شدهاند که دست و پا یا سر بسیاری از آنها بریده شدهاست و زمانی که نسیمی در این جزیره میوزد تصویر وحشتناکی را برای بازدیدکنندگان بهوجود میآورد. هم اکنون جزیره عروسکها جاذبه گردشگری محسوب میشود و گردشگران ادعا میکنند چشمان عروسکهای آویزان هرجا که میروند، به دنبال آنهاست!
منبع: lastsecond ،curiosity
ارسال دیدگاه
ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
درباره زندگی جالب مدیر تسلا موتورزکه از ۱۲ سالگی برنامه نویسی کرد
تعداد بازدید : 55
همه چیز از یک بازی رایانه ای شروع شد!
او یکی از 10 مرد تاثیرگذار جهان است، شکل و شمایل فعلی و جایگاه کاریاش باعث میشود همه فکر کنند از اول در ناز و نعمت و همیشه همه چیز بر وفق مرادش بودهاست اما کمتر کسی است که از پشت پرده زندگیاش بداند. او فقط 9 سال داشت که پدر و مادرش از هم جدا شدند. مادرش که اهل کانادا بود بعد از طلاق به کشور خودش بازگشت و« ایلان» و خواهر و برادر کوچک ترش در پرتوریای آفریقای جنوبی که وطن پدرشان بود، ماندند. یک جدایی عمیق و تغییر ناگهانی زندگی باعث شد ایلان درون خود فرو برود و سرگرم اولین رایانه ای که به خانهشان آمدهبود، بشود. ایلان ساعتهای زیادی را با رایانه میگذراند، دلش میخواست برنامهنویسی یاد بگیرد؛ برای همین جزوهها و کتابهای خودآموز برنامهنویسی را جمع کرد و پای سیستم نشست. دو سال زندگیاش شد کدنویسی رایانه ای. زندگی ذهنی خودش را تبدیل به یک بازی رایانه ای کرد و Blastar بازی محبوب خیلیها شد. عجیب بود. همه انگشت به دهان ماندهبودند که چطور یک پسر 12 ساله یک بازی رایانهای ساختهاست. قصه بازی، در فضا میگذشت و بازیکن باید درگیر مدیریت موشک و فضاپیما و اینطور چیزها میشد. دنیای ایلان داشت شکل میگرفت. او برای این که پول بیشتری در بیاورد برای خواهر و برادر کوچکش برنامه فروش تخممرغ عید پاک چید و از این راه برای خانواده درآمد کسب کرد. ایلان دنیای رویاییاش را در دکترای فیزیک ادامه داد. او حالا مدیر شرکت تولید موشکی است که خودش تاسیس کرده و میگوید، هدفش این است که هزینههای سفرهای فضایی را کاهش دهد.« ایلان ماسک»، همزمان مدیریت تسلا موتورز را که شرکت طراحی و تولید خودروهای برقی است به عهده دارد. او را بهعنوان معروفترین و موفقترین کارآفرین و خلاقترین مدیر در دنیا میشناسند.
ارسال دیدگاه
ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
سیگنال
تعداد بازدید : 59
شور رنگها را در پاورپوینت در نیاورید!
اگر میخواهید همه زحمتی که برای ارائه کلاسیتان کشیدهاید تمام و کمال دیده شود، بهتر است ساخت پاورپوینت را جدی بگیرید. احتمالا خیلی از شما کلیت استفاده از این نرمافزار را بلدید اما میخواهیم چند نکته مهم بگوییم برای اینکه اسلایدهای تاثیرگذار و معلم میخکوبکُن بسازید. رنگ، مسئله مهمی است که اگر در انتخابش دقت نکنید همه توی دلشان فحشتان میدهند. عقل سلیم میگوید که وقتی رنگ پسزمینه اسلایدها را روشن انتخاب میکنید، نباید رنگ متن روشن باشد. مثلا پسزمینه آبی روشن با متن سفید یا سبز سازگار نیست. اگر رنگهای روشن را برای پسزمینه و تم انتخاب میکنید بهتر است رنگهایی مثل مشکی یا خاکستری تیره برای متن انتخاب شوند تا وقتی نور کلاس را کم میکنید روی پرده به راحتی قابل خواندن باشد. اما اگر رنگ تیره را برای تم انتخاب کردید، سفید و آبی روشن بهترین گزینهها هستند. زرد و قرمز رنگهایی هستند که هم برای پسزمینه و هم برای متن، چشم را میزنند و اصلا خوانا نیستند. همین که یادتان باشد لازم نیست تمام هنر، سلیقه و قریحهتان را در چند اسلاید به خورد مخاطب بدهید برای ما و بقیه کافی است. غیر از دقت در انتخاب رنگهای خوانا و مناسب برای تم و متن، خیلی خوب میشود اگر به همخوانی پسزمینهها با هم دقت کنید. انتخاب یک تم از بین تمهای پیشنهادی خود پاورپوینت میتواند به اسلایدهای شما انسجام بدهد. اگر تمهای پیشنهادی را نمیپسندید میتوانید از یک عکس مرتبط با محتوای ارائهتان برای پس زمینه تمام اسلایدها استفاده کنید البته عکس نباید خیلی شلوغ و پرجزئیات باشد چون اینطوری تمام توجه مخاطب را به خود جلب میکند و دیگر کسی به متن و محتوای اسلاید شما توجهی ندارد.
منابع: ویکیسوال، مجله دنیای حیوانات
ارسال دیدگاه
ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
بالتازار
تعداد بازدید : 60
چرا بریدگی با کاغذ به اندازه زخم شمشیر درد دارد؟
نویسنده : مریم ملی| روزنامه نگار
کمتر کسی است که این درد عجیب را تجربه نکردهباشد، درد بریدگی با کاغذ. اولش مرحله ناباوری و کتمان را به همراه دارد، چون آدم با خودش فکر میکند حتما تیغی، کاتری چیزی لای برگههای کاغذ بوده ولی بعد از چند دقیقه، مرحله روبهرو شدن با واقعیت رخ میدهد و آدم ناچار میپذیرد که این سوزش و درد عمیق فقط ناشی از یک تکه کاغذ بیمروت بودهاست. بعضیها درد بریدگی با کاغذ را با دیگر بریدگیهای کوچک به وسیله چاقو یا اجسام تیز مقایسه میکنند و باز معتقدند درد ناشی از کاغذ بسیار بیشتر است اما واقعا علت چیست؟ اگر دقیق به لبه کاغذ نگاه کنید ساختار دندانه دندانه آن را میبینید. از طرفی کاغذ به شدت نازک است و هر دوی این ویژگیها در کنار هم باعث میشود که کاغذ یک اره نازک و تیز باشد. وقتی این اره نازک دست شما را برید، روی پوست دستتان شیارهای نازکی ایجاد میکند که پایانههای عصبی زیادی را درگیر میکند. بدبختی اینجاست که سرِ انگشتها پر است از پایانه عصبی و برای همین درد خیلی شدیدتر احساس میشود. تازه فقط این نیست، پوست دستتان باز شده و گیرندهها در معرض هوا قرار گرفتهاند و احساس سوزش بسیار زیادی میکنید. زخمهای ناشی از بریدگی با کاغذ معمولا آنقدر عمیق نیستند که مکانیسمهای دفاعی طبیعی بدن مثل لختگی خون را فعال کنند بنابراین باید منتظر شوید تا پوست انگشت، خودش را ترمیم کند. ترمیم پوست هم ممکن است طول بکشد و برای اینکه کمتر احساس سوزش کنید یا دراثر برخورد زخم با اطراف غش و ضعف نکنید، بهتر است یک چسب زخم روی انگشتتان بزنید.
ارسال دیدگاه
ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
تعداد بازدید : 58
کمیک
این روزها خبرهای خالهزنکی و خالیبندی فضای مجازی رو پر کرده
متن و اجرا:
صابری - مرادی
ارسال دیدگاه
ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.