گزارش تاریخی
تعداد بازدید : 85
جنگ چالدران و ثمرات یک شکست تلخ
رودسری – پیروزیهای چشمگیر شاه اسماعیل یکم و موفقیت وی در یکپارچه کردن ایران، سبب وحشت عثمانیها شد. برخی معتقدند که این وحشت و حساسیت، ناشی از اقدامات تحریکآمیز خود شاه اسماعیل هم بود. او با ممالیک مصر که در واقع دشمن عثمانیها محسوب میشدند، روابطی هرچند ناپایدار برقرار کرده بود و از سوی دیگر، نفوذ صوفیان طریقت صفویه در آناتولی، عثمانیها را از فعالیتهای بیمحابای شاه اسماعیل، آنهم بیخ گوش آن ها، بیمناک میکرد. گروههایی از ترکمانان ساکن شامات، پیرو طریقت صفوی بودند. به همین دلیل، سلطان عثمانی ابتدا کوشید که با برانگیختن شیبکخان ازبک، برای هجوم به خراسان و غارت شهرهای آن، شاه اسماعیل را از مرزهای عثمانی دور کند؛ اما شکست سنگین و به دنبال آن، قتل شیبکخان توسط نیروهای صفوی نشان داد که حریف بسیار قدرتمندتر از آن است که محاسبه میشود.
سلیمِ سهمگین در راه ایران
پس از مرگ بایزید دوم، سلطان سلیم یکم در عثمانی به قدرت رسید؛ او را به دلیل وحشیگری و خشونت بیحد و حصر، «یاووز» (بُرَنده) لقب داده بودند و اروپاییها از وی با صفت «سهمگین» یاد میکردند. سلیم تعصبات مذهبی را بهانه کرد و تصمیم گرفت کار حکومت نوپای صفوی را بسازد. با طراحی وی، ازبکان که مدتی قبل از خراسان بزرگ رانده شده بودند، دوباره هجوم را آغاز کردند. بخشی از سپاه شاه اسماعیل برای دفع هجمه ازبکان به خراسان گسیل شد، اما در همین زمان خبر رسید که لشکری جرار از سوی عثمانی به سمت خاک ایران در حرکت است. شاه اسماعیل شخصاً فرماندهی سپاهش را برعهده گرفت. لشکر او شامل 30 هزار سرباز جانبرکف بود، اما سپاه عثمانی، افزون بر 200 هزار سرباز، از سلاحهای آتشین نیز بهره میبرد. نیروهای ایران خود را به منطقه چالدران رساندند. شورای جنگی به ریاست شاه اسماعیل تشکیل شد. برخی از فرماندهان مانند نورعلی خلیفهلو و محمدخان استاجلو که قبلاً با عثمانیها جنگیده بودند، اعتقاد داشتند که باید تا پیش از گرفتن آرایش جنگی، با حملات برقآسا دشمن را گیج و ضربه نهایی را وارد کرد. شاه اسماعیل این نظر را نپذیرفت و به دنبال آن، در انتظار ورود لشکر دشمن ماند. در ماه رجب سال 920 هـ.ق، دو سپاه در برابر یکدیگر صفآرایی کردند و نبرد آغاز شد.
شکست مقطعی
ایرانیان، به ویژه قزلباشان که به لحاظ اعتقادی سخت دلبسته شاه اسماعیل بودند، در میدان شجاعت کمنظیری از خود نشان دادند؛ اما سپاه ایران، فاقد توپ و تفنگ بود و این مسئله، پیامد ناگواری در پی داشت. در همان نخستین ساعات، توپخانه عثمانی صفوف سپاه ایران را در هم ریخت و تعداد زیادی از سربازان و فرماندهان دلاور ایران را بر زمین انداخت. شاه اسماعیل که در میانه میدان فرماندهی میکرد، با فداکاری چند قزلباش جان سالم به در برد؛ با این حال، ایرانیان جنگ را رها نکردند و پایداری آن ها، تلفات سنگینی بر دشمن وارد کرد. 64 هزار سرباز عثمانی، در این نبرد به دست سپاهیان ایران از بین رفتند؛ اما شمار کشتههای ایرانیان، به نسبت افراد سپاه بیشتر بود؛ حدود 27 هزار سرباز. جنگ چالدران با شکست کامل سپاه ایران به پایان رسید، اما دلاوریهای سربازان ایرانی، برگ زرینی را در تاریخ این سرزمین رقم زد. عثمانیها که توانسته بودند آذربایجان را اشغال کنند، مدتی بعد ناچار به ترک آن شدند و در نهایت، در دوره شاه عباس یکم، ایرانیان با حملهای جانانه و سراسری، عثمانیها را از تتمه خاک ایران بیرون راندند و آن شکست مقطعی را به طور کامل جبران کردند.