آقای رجایی، پس کجاستی؟!
محمدسرور رجایی فعال فرهنگی، شاعر و نویسنده مطرح افغانستانی بر اثر کرونا درگذشت. بیشک در جریان فرهنگی و ارزشی ایران و افغانستان جای خالی او برای همیشه احساس میشود
وزیر ارشاد: خدمات رجایی منشأ خیر و برکت و ایجاد دوستی و مودت میان شاعران و نویسندگان دو کشور شده بود

غفوریان- سال 94 که قرار شد در روزنامه خراسان به مناسبت هفته دفاع مقدس، ویژهنامهای یکصد صفحهای با موضوع معرفی شهیدان افغانستانی جنگ تحمیلی عراق علیه جمهوری اسلامی تهیه و منتشر کنیم، به دلیل منابع بسیار اندک، تنها راه این بود که ابتدا به سراغ فعالان فرهنگی افغانستانی برویم و از آنها مشورت بگیریم. طبیعی بود که ابتدا نظر محمدکاظم کاظمی شاعر مطرح افغانستانی را جویا شویم. او هنگامی که از موضوع آگاه شد، بدون معطلی ما را با رفیق و هموطناش «محمد سرور رجایی» فعال فرهنگی، شاعر و نویسنده آشنا و معرفی کرد. محمد سرور رجایی آن موقع در متن پروژهای بود که دقیقا همین هدف را دنبال میکرد؛ معرفی رزمندگان افغانستانی که در دفاع مقدس ما به شهادت رسیدهاند. این باب آشنایی ما با این شاعر و نویسنده کوشا، دلسوز و مهربان بود که کرونا این ویروس بیرحم جان او را هم ستاند و فعالان حوزه ادبیات و میانفرهنگی ایران و افغانستان را سوگوار کرد. زندهیاد رجایی در سال94 و در جریان ویژهنامه یکصد صفحهای «سند برادری» یار و همراه روزنامه خراسان بود، چنانکه نام او در این اثر ماندگار در شمار مشاوران و نویسندگان به یادگار مانده است.
به ماموریت خدا
روز چهارشنبه بود که محمدکاظم کاظمی در صفحه مجازی خود با انتشار عکس رجایی از مردم خواست برای بهبود وضعیت سلامت او دعا کنند. اما تقدیرالهی اینگونه رقم خورد که «محمدسرور» سحرگاه عیدغدیر به «ماموریت خدا» برود. بیشک در هجرت ابدی او که اغلب سالهای زندگی 52 سالهاش در مسیر فرهنگ و ارزشهای آیینی، همزبانی و همدلی دو ملت ایران و افغانستان رقم خورده است، از این پس یک جای خالی احساس میشود و در واقع باید اذعان کرد که تاریخ و فرهنگ دو همسایه همزبان یکی از مهمترین بازوان خود را از دست داده است. از محمد سرور تاکنون آثار و خدمات متعددی در ادبیات و موضوعات فرهنگی به یادگار مانده است. دکتر صالحی وزیر ارشاد در پیام تسلیت خود به آثار و خدمات رجایی اشاره کرده است: «ایران عزیز ما سالهاست میزبان گروه بزرگی از شاعران و نویسندگان عزیز همزبان افغانستانی است. این میزبانی و همدلی بدون تردید در رشد شانهبهشانه ادبیات در هر دو سرزمین تأثیر داشته است. در این میان تعدادی تنها به نوشتن و سرودن میپردازند و گروهی دیگر عزیزانیاند که علاوه بر کار خلاقه ادبی برای گسترش رابطه و ایجاد همدلی و همراهی بین شاعران و نویسندگان دو کشور تلاش میکنند. زندهیاد محمدسرور رجایی بدون تردید یکی از مهمترین چهرههای این گروه بود. او که علاوه بر توفیق در نوشتن، سالها با مدیریت «خانه ادبیات افغانستان» و «دفتر شعر و داستان افغانستان در حوزه هنری» و اخیراً پژوهش گسترده در باب شهدای افغانستانی در دفاع مقدس و شهدای ایرانی در دوره مقاومت و جهاد آن کشور، منشأ خیر و برکت و ایجاد دوستی و مودت میان شاعران و نویسندگان دو کشور شده بود.»
رجایی و کتاب
از زندهیاد رجایی آثار متعددی برجای مانده است، ازجمله «در آغوش قلبها: اشعار و خاطرات مردم افغانستان درباره امام خمینی»، «از دشت لیلی تا جزیره مجنون»، «ماموریت خدا: هفت روایت از احمدرضا سعیدی، شهید ایرانی جهاد اسلامی افغانستان»، «گرگهای مهربان کوه تخت: داستانی از افغانستان» و «سفیدتر از آفتاب: گزیده شعرهای حیدری وجودی». به دلیل همین آثار و کتابهای او بود که علیرضا مختارپور دبیرکل نهاد کتابخانههای عمومی کشور، خانه کتاب و ادبیات ایران و تعدادی از نویسندگان برای درگذشت او واکنشهای متفاوتی نشان دادند.
رجایی، جهاد و انقلاب
در مرور زندگی و فعالیتهای زندهیاد رجایی از او چهرهای اهل مقاومت، انقلابیگری و البته تلاش برای گسترش همدلی میان دو ملت ایران و افغانستان به چشم میخورد. او از سال ۱۳۶۳به عضویت در یکی از احزاب جهادی افغانستان درآمده و مشغول کارهای فرهنگی میشود. در مقاومت غرب کابل حضور داشته و در سال ۱۳۷۳ به ایران مهاجرت میکند. او درباره انقلاب اسلامی معتقد بود که انقلاب اسلامی ایران، تنها متعلق به یک ملت و مرز نیست بلکه این واقعه، به همه ملتهای آزادیخواه و آزادگان جهان تعلق دارد.
آوینی افغانستان؟

همچنین زندهیاد رجایی از اعضای دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی و نیز عضو هیئت تحریریه مجلههای «سوره» و «راه» بود و دهها مقاله، یادداشت و گزارش درباره روابط فرهنگی ایران و افغانستان از او به یادگار مانده است. او چندین دوره دبیری جشنواره «قند پارسی»، جشنواره خانه ادبیات افغانستان را نیز برعهده داشت. وحید جلیلی فعال مطرح فرهنگی و مدیر دفتر مطالعات و جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی درباره درگذشت رجایی چند نکته را یادآوری کرده است: «در طول نزدیک به بیست سال آشنایی، چیزی جز صفا و صداقت و همت و آرمانخواهی از او ندیدم...ظهرها که در حسینیه هنر به امامت میایستاد، انگار زیر نگاه حضرت ربوبی صف کشیده بودیم که از جمله، پیوند تاریخی و فرهنگیمان را با هم و با ملکوت تازه کنیم...از روزنامهنگاری و پژوهش و تاریخ شفاهی تا نویسندگی و فیلمسازی در کارنامهاش هست و عمدتا در موضوعات بدیع و بکری که پیش از او کمتر کسی به فکرشان بود... گزافه نیست اگر این راوی مخلصِ شهدای غریب را، از حیثِ فعالیتها و دغدغههای روایت فتحیاش، آوینی افغانستان بنامیم.»
پس کجاستی؟!
از حضور او در برنامههای مختلف تلویزیون همچون خندوانه، کتابباز و... احتمالا نماهایی در ذهن برخی از ما باشد. اما یکی از ماندگارترین حضورهای او، حضور در برنامه کتابباز در شبکه4سیما در کنار سروش صحت بود ؛این برنامه، در پی حادثه تروریستی حمله به دانشگاه کابل در اسفند99 بود که در آن ۲۲ دانشجو جانشان را از دست دادند. این اتفاق یک ماجرای عجیب را رقم زد که پدر یکی از دانشجویان، بعد از حمله ۲۵۲ بار به دختر دانشجویش زنگ زد و وقتی پاسخی دریافت نکرد، پیام داد: «جان پدر کجاستی؟»
رجایی در این برنامه به همین مناسبت شعری خواند که خودش و سروش صحت بهشدت منقلب شدند:
چشمانمان نشسته به در، پس کجاستی؟
برگرد قصهام رسیده به سر، پس کجاستی؟
اسپندهای مادرت همه دود هوا شدند
جانم به لب رسید، جان پدر پس کجاستی ؟
آن روز آقای رجایی، این شعر یکی از شاعران افغان را برای آن دخترک دانشجو خواند اما دیروز هنگام دفن آقای رجایی در بلوک 29 بهشت زهرا(س)، این فرزندان آقای رجایی بودند که زمزمه میکردند: پدرجان کجاستی؟!