میزبانی خانم کارگردان از مادران متفاوت در «نفس»
فلورا سام در گفتوگو با خراسان، از تجربه جدید در اجرای برنامه شبکه نسیم و خاطره همکاری با زندهیاد ماه چهره خلیلی میگوید
نویسنده : مائده کاشیان
فلورا سام که بیشتر به عنوان کارگردان و نویسنده نزد مخاطبان شناخته میشود، این روزها با برنامه «نفس» در مقام میزبان چهرههای مردمی، حضور متفاوتی در تلویزیون دارد و تجربه جدیدی را کسب می کند. او در این برنامه میزبان مادران ویژه یا فداکاری است که زندگی سخت، پرفراز و نشیب یا عجیبی داشتهاند. به بهانه «نفس»، با او که به تازگی بازپخش سریال «مرضیه» را نیز روی آنتن داشت، درباره تجربه حضور در این برنامه و همکاری با زندهیاد ماهچهره خلیلی در آخرین سریالش گفتوگو کردهایم.
برنامه «نفس» چه جذابیتی داشت که اجرای آن را برعهده گرفتید؟
یکی از جاذبههای برنامه برای من این بود که «نفس» صرفا درباره خانمها و مادران بود. جای برنامههایی که در آنها درباره خانمها، توانایی و ویژگیهایشان صحبت کنیم در تلویزیون بسیار خالی است.
اجرا هم برایتان جذاب بود؟
بار اول نیست که اجرا میکنم، قبلا هم تجربههایی در این زمینه داشتم. سالهای گذشته در برنامه کودک اجرا کردم و این طور نبود که برایم جذاب باشد. همان اول خدمت به تهیهکننده و کارگردان برنامه هم گفتم که من مجری نیستم و نمیخواهم کارم شبیه مجریگری شود. در این برنامه مینشینم و گفتوگو میکنم، بسیاری اوقات حرف نمیزنم و مهمانان صحبت میکنند. اصلا نوع بیان، رفتار و حرکت دست و صورتم خیلی شباهتی به مجریها ندارد. بیشتر خودم هستم، انگار که نشسته ام پای صحبت یک نفر.
پیش از این چه برنامههایی را اجرا کردید؟
برنامههای قصهگویی کودکان را در سالهای 68، 70 و 72 اجرا کردم.
چرا از اجرا فاصله گرفتید؟ علاقه نداشتید؟
همان طور که گفتم، من مجری نیستم که بروم به دنبال اجرا. علایق من بیشتر کارگردانی، نویسندگی و بازیگری است که دنبالش کردم.
تجربه گفتوگو با آدمهای مختلف در «نفس» چطور است؟
فرصت خوبی است برای این که شخصیتهای مختلف را ببینم؛ کاری که هر نویسندهای باید انجام دهد. من جدا از این برنامه، همیشه این کار را انجام میدهم، پای حرف آدمها مینشینم، به آنها نگاه میکنم بلکه بتوانم از خصوصیات رفتاری و شخصیتشان در شخصیتپردازی کارهایم استفاده کنم. «نفس» هم این فرصت را به من داده که پای صحبت آدمهایی با شخصیتپردازیهای قوی و متفاوت بنشینم.
یعنی با این دیدگاه که بتوانید از داستان زندگی افراد و شخصیتها در کارهایتان استفاده کنید با مهمانان صحبت میکنید؟
نه، اصلا این طور نیست که با چنین نگاهی گفتوگو کنم، منتها چون نویسنده هستم، ناخودآگاه این اتفاق میافتد وگرنه دیدگاه من به گفتوگو این طور نیست که کسی را پیدا کنم و قصهاش را بنویسم!
پس از «ماه عسل»، برنامههای گفتوگومحور زیادی با حضور چهرههای مردمی تولید شد، نگران بودید که شاید «نفس» برای مخاطب تکراری باشد یا معتقد بودید اتفاق جدیدی است؟
اتفاق جدیدی که نیست و تنها وجه تفاوتش، زنمحور بودن آن است که من مشابه آن را ندیده ام، شاید هم بوده اما اگر هم این طور باشد، خیلی کم بوده. نکتهای که وجود دارد این است که هیچ کس از قصه شنیدن خسته نمیشود. مهم این است که محتوای قصهها، هدف برنامه و جست وجوی سوژهها بر چه اساسی باشد. ما همیشه دوست داریم پای صحبت یکدیگر بنشینیم، مانند زمانی که با هم صحبت و درد دل میکنیم. اگر برنامه جذاب چیده شود، این برای هیچ کس خستهکننده نیست.
این که خودتان هم مادر هستید در ارتباط حسی با مهمانان تاثیر داشته است؟
بله، این که من خانم و مادر هستم، بسیاری اوقات باعث میشود بتوانم حس آنها و مشکلاتشان را درک کنم.
اگر باز هم پیشنهادی مشابه «نفس» داشته باشید، میپذیرید؟
برایم بسیار مهم است که برنامه چیست. اگر برنامه جذابی باشد و حس کنم میتواند گرهی از مشکلات اجتماع را باز کند یا پای حرف کسانی بنشینم که باید صدایشان شنیده شود، بله. در غیر این صورت برنامههایی راکه حرف متفاوتی نداشته باشند، نمیپذیرم، چون خیلی به دنبال اجرا کردن و برنامههای گفتوگو محور نیستم.
به تازگی بازپخش سریال «مرضیه» با بازی زندهیاد ماهچهره خلیلی را روی آنتن داشتید، همکاری با ایشان در این سریال و فیلم «قرارمون پارک شهر» چطور بود؟
ماهچهره شخصیتی بسیار مهربان، پرانرژی، مثبت، خاکی و مردمی بود، در این دو کار هیچ چیزی غیر از اینها از او ندیدم. به شدت تعهد کاری داشت. یادم هست وقتی برای بازی در «مرضیه» با او تماس گرفتم، لندن بود. طبق روال همیشگی تلویزیون، کارمان باید خیلی سریع پیش میرفت، گفتم ماهچهره وقت ندارم، پنج قسمت از سریال را نوشته ام و میخواهیم پیشتولید را شروع کنیم، میخواهم سریع به من جواب بدهی. گفت پنج قسمت را بفرست فردا خبر میدهم. پنج قسمت را در کمتر از 24 ساعت خواند و گفت، خیلی خوشم آمده و بازی میکنم، کی بیایم ایران؟ گفتم سه روز دیگر و قبول کرد. از فرودگاه مستقیم به دفتر آمد و تست گریم انجام شد، در صورتی که هرکس دیگری بود، میگفت نخوابیدم، اختلاف ساعت داریم، فردا برایم تست گریم بگذارید! ماهچهره اصلا این طور نبود. سر کار ما متوجه بیماریاش شد، ورامین بودیم که ناگهان دلدرد شدیدی گرفت، کار به بیمارستان کشید و او را به تهران بردند. اصلا به من نگفت که مشکلاش چیست، گفت نگران نباش یک غده کوچک و خوشخیم است، مشکلی نیست و قرار است آن را خارج کنند. چیزی نگفت، چون آن زمان حال آقای اوجی هم خوب نبود و من برای او هم نگران بودم، احتمالا نمیخواست من را ناراحت کند. بعدا فهمیدم جواب پاتولوژیاش آمده بوده و از بیماریاش خبر داشته، اما هیچ کس سر کار متوجه نشد.
بعد از «مرضیه» باز هم سریال مناسبتی مذهبی میسازید؟
باید پیش بیاید و قصه در ذهنم شکل بگیرد. هیچوقت این طور نبوده که بگویم بنشینم سریال مناسبتی بنویسم. اگر قصه خوبی به ذهنم برسد، کارهایی را که حالوهوای فرهنگی و مذهبی دارند، دوست دارم.
ایده سریال «مرضیه» چطور شکل گرفت؟
همیشه مخصوصا در خصوص عاشورا و امام حسین(ع)، میبینیم در سریالها یک تکیه و چند خانواده هستند، با یکدیگر به اختلاف میخورند، بعد میروند دعا میکنند و... . اینها خوب است ولی همیشه معتقدم اگر واقعه عاشورا به روز نباشد و در زمان حال ما تاثیری نداشته باشد، ما راهمان را غلط رفته ایم. وقتی طرح «مرضیه» را به شوراها بردم، گفتند چه ربطی به امام حسین(ع) دارد؟ گفتم ربطش همین است، کسی که همیشه تکیه میرود و عاشق امام حسین(ع) است، جلوی ظلم میایستد، این تاثیر ایشان است وگرنه اگر 50 سال هم در تکیه عزاداری کنی، وقتی ظلم ببینی و در مقابل آن ایستادگی نکنی، در واقع یاد غم و غصه خودت افتاده و به حال خودت گریه کرده ای.
تجربه بازیگری هم دارید، اما چرا مدتهاست در اثری بازی نکردید؟
من بازیگری را خیلی دوست دارم، اما چون کارگردانی میکردم، ترجیح میدادم تمرکزم روی آن باشد. پیشنهاد بازیگری خوبی هم نداشتم، البته پیشنهادهایی داشتم اما نقشها نقشهایی نبودند که حس کنم دوستشان دارم و میتوانم بازی کنم. اگر نقش خوبی باشد، چرا که نه، خیلی هم دوست دارم.