«سهراه کاشانی» چگونه نام گذاری شد؟
تعداد بازدید : 110
شهید محسن کاشانی سرباز وطن، قهرمان انقلاب
پاسداشت سرباز مشهدی که تحت تأثیر سخنرانیهای آیتا... خامنهای از هدف قرار دادن مردم خودداری کرد، دوم بهمن 1357 با حضور خیل عظیم مردم مشهد برگزار شد
جواد نوائیان رودسری – دوم بهمنماه سال 1357، درحالیکه سراسر ایران، در تب و تاب ورود امام خمینی(ره) بهسر میبرد و درگیریها میان بقایای رژیم پهلوی و مردم به اوج خودش رسیدهبود، هزاران نفر از مردم منطقه چهارراه خواجهربیع مشهد و خیابانهای اطراف آن، در جایی که امروزه به «سهراه کاشانی» معروف است، گرد هم آمدند. این گردهمایی، چنانکه آن روزها مرسوم بود، یک تظاهرات سیاسی با شعارهای خاص آن محسوب نمیشد، اما حرکتی با ماهیت صددرصد انقلابی بود. در این روز، آیتا... سیدکاظم مرعشی، از علما و مراجع وقت شهر مشهد نیز، به جمع مردم پیوست تا در این اقدام انقلابی سهیم باشد. اما این اقدام انقلابی چه بود؟ یکی از برنامههای مردمی در شهر مشهد طی روزهای پرالتهاب انقلاب که درواقع بهنوعی، اعلام رسمی عدم مشروعیت رژیم شاه محسوب میشد، تغییر نام خیابانها و اماکن عمومی شهر بود؛ کاری که حدوداً از آبان سال 1357، با تغییر نام بیمارستان «ششم بهمن» در خیابان کوهسنگی، به «17 شهریور» آغاز شد. در این روز هم، یعنی روز دوم بهمن، مردم جمع شده بودند تا ضمن پاسداشت یاد و خاطره شهید «محسن مباشر کاشانی»، آن محل را به یاد وی و حماسهای که آفرید، «سهراه کاشانی» بنامند. با گذشت 43 سال از آن روز بهیادماندنی، نام شهید «محسن مباشر کاشانی» بر این سهراه و البته خیابانی طویل و چند کیلومتری متصل به آن تا چهارراه شهید گمنام (مقدم طبرسی)، به یادگار ماندهاست و مشهدیها این سهراه و خیابان را با نام آن شهید بزرگوار میشناسند. اما مگر محسن مباشر کاشانی چه کردهبود که در میان خیل عظیم شهدای انقلاب، اینگونه نظرها را به خود جلب کرد و در قلبها جا گرفت؟ به مناسبت روز نامگذاری «سهراه کاشانی» که باید آن را یکی از روزهای خاص تاریخ انقلاب مشهد بدانیم، در نوشتار پیش رو، از شهید محسن مباشر کاشانی و حماسه ماندگار او خواهیم گفت.
الگوبرداری از سخنرانیهای آیتا... خامنهای
شهید کاشانی در سال 1335ش به دنیا آمد؛ در خانوادهای که از نظر اقتصادی، وضعیتی متوسط به پایین داشت. خانواده مباشر کاشانی در حوالی کوچه «حسینباشی» ساکن بودند. محسن دوران ابتدایی و دبیرستان را در این محله قدیمی مشهد گذراند و در نوجوانی، با امامخمینی(ره) و نهضت اسلامی آشنایی پیدا کرد. او خیلی زود وارد فعالیتهای مبارزاتی شد و به همین دلیل، نتوانست دوره دبیرستان را به پایان برساند؛ محسن را از مدرسه اخراج کردند. گزارشها و روایتهایی وجود دارد که نشان میدهد او، به عنوان یک جوان مسلمان و مخالف رژیم پهلوی، درحالیکه تنها 19 سال داشت، به سخنرانی در برخی جلسات مذهبی میپرداخت و برای مدتی هم، تحت تعقیب ساواک قرار داشت. در همان سالها بود که به سخنرانیهای آیتا... خامنهای علاقه فراوانی پیدا کرد. در برخی از آنها حاضر میشد و نوار کاست تعدادی از این جلسات را هم تهیه میکرد و با دقت گوش میداد. برخی از دوستانش معتقدند که حتی میکوشید در بیان و نوع سخنوری هم، از آیتا...خامنهای الگوبرداری کند. به هر حال، شرایط زندگی و فعالیت سیاسی و اجتماعی، برای پسر شکرا... مباشر کاشانی و عصمت نعیمی، به دلیل مبارزات و اعتقاداتش، سخت و دشوار شد. شاید همین مسئله او را ناچار کرد که به خدمت سربازی برود. محسن را پس از گذراندن دوره آموزشی، به همدان فرستادند و او، درست در دوران اوجگیری انقلاب اسلامی، روزهای خدمت سربازی خود را در این شهر گذراند.
آن تاسوعای متفاوت
شهید کاشانی در دوره سربازی هم، از فعالیتهای انقلابی فارغ نبود و گاه تا مرز لو رفتن و گیر افتادن پیش رفت، اما هربار توانست خودش را از مهلکه بیرون بکشد. تا اینکه روز یکشنبه، 19 آذرماه سال 1357 فرارسید؛ روز تاسوعای حسینی. در این روز، تمام ایران، با الهام از واقعه کربلا و قیام سیدالشهدا(ع) به میدان آمدند تا دربرابر رژیم پهلوی بایستند. یگانهای ارتش در شهر همدان، مأموریت سرکوب تظاهرکنندگان را پیدا کردند. محسن مباشر کاشانی در زمره گروهی از سربازان بود که به میدان مرکزی شهر همدان فرستاده شد تا راه مردم را سد کند. در همان ساعات اولیه، مقاومت مردمی، کار را از تیراندازی هوایی به شلیک مستقیم گلوله به سمت تظاهرکنندگان کشاند. استاندار همدان شخصاً به میدان آمده بود تا بر کار سرکوب نظارت داشتهباشد. فرماندهان نظامی، سربازان را بهخط کردند. محسن مباشر کاشانی در کنار دیگر سربازان ایستاده بود و حالا، قرار بود فرمان شلیک به طرف مردم بیدفاع را اجرا کند؛ اما او نمیتوانست. مردمی که پیشِ روی او ایستادهبودند، هموطنان محسن بودند؛ ایرانیانی که از ظلم و جور شاه و رژیم او بهجان آمدهبودند و یکصدا حق خود را مطالبه میکردند. محسن کاشانی، اینبار تاب نیاورد، فرمان شلیک که صادر شد، لوله اسلحه را به سمت فرمانده چرخاند و اول او را هدف قرار داد. بعد از آن به طرف استاندار رفت و به او هم شلیک کرد و کوشید از منطقه بگریزد؛ اما تعقیب و گریز مأموران رژیم، محسن را ناچار کرد که از شهر بیرون برود و خودش را به کوههای الوند برساند. آنجا بود که محاصرهاش کردند، خواستند که بیقید و شرط تسلیم شود، اما او در مکتبی پرورش یافتهبود که تسلیمشدن در برابر ظالم و پذیرفتن ذلت را، ننگ میدانست. محسن مباشر کاشانی، ساعتی مقاومت کرد، اما گلولههایش رو به اتمام بود و از هر طرف او را نشانه گرفتهبودند. درنهایت، گلولهای از قلب محسن گذشت و او، در خون خودش غلتید.
ماندگاری یک حماسه
خبر مقاومت شهید محسن مباشر کاشانی در سراسر ایران پیچید و شور غریبی در میان مردم بهوجود آورد. همه میخواستند بدانند که این جوان مشهدی کیست که چنین مردانه دربرابر ظلم ایستاده و از جان خود گذشته است؟ دژخیمان رژیم، برای مدتی از تحویل دادن پیکر شهید به خانوادهاش خودداری کردند، اما سرانجام، در نیمه دوم دیماه 57، پیکر او به مشهد منتقل شد. انقلابیون مشهد، برای سرباز شهیدشان سنگتمام گذاشتند. با وجود شرایط امنیتی حاکم بر شهر، چندهزار نفر در تشییع پیکر او حضور یافتند و دهها خودرو، پشت سر آمبولانس حامل شهید کاشانی، تا بهشت رضا(ع) رفتند. پیکر شهید محسن مباشر کاشانی، در کنار آرامگاه شهید محمد منفرد، شهید واقعه حمله مزدوران رژیم شاه به بیمارستان امامرضا(ع) دفن شد. چند هفته بعد، در دوم بهمن سال 1357، یعنی 43 سال پیش در چنین روزی، مراسم نامگذاری سهراه و خیابان شهید محسن کاشانی را برگزار کردند. کمتر از یکسال بعد از این واقعه، یعنی در 18 مهرماه سال 1358، به همت جوانان کوچه «حسینباشی» و دوستان قدیمی شهید محسن مباشر کاشانی، کتابخانه و انجمنی به نام «انجمن جوانان مسلمان» تشکیل و به مرکزی برای تجمع جوانان مبارز و انقلابی تبدیل شد.