امید و مطالبه گری گمگشته های شعر امروز
گفت و گو با محمد کاظم کاظمی و دکتر اسماعیل امینی درباره ریشه ها و دلایل کم فروغی 2عامل اساسی در ادبیات معاصر فارسی

بهبودی نیا -آرانیان- شاید برای شما هم پیشآمده باشد وقتی کتاب شعری را برای مطالعه باز میکنید یا قصد گوش دادن به موسیقی را دارید، با انبوهی از شعرهای سیاه و ناامیدکننده روبهرو میشوید و اگر کمی بیشتر پیگیر ادبیات باشید و سری به انجمنهای ادبی بزنید، در فضای حرفهای شعر نیز با شاعرانی مواجه میشوید که در شعرها از یاس و ناامیدی بیشتر سخن میگویند تا از امید و مطالبهگری.این در حالی است که در تاریخ ادبیات فارسی با شعرهای ماندگاری روبهرو میشویم که اگر اندوهی را روایت میکنند، تعادل را هم درنظر دارند و شاهد فضای کاملا سیاه در این گونه شعرها نیستیم. سوال اینجاست که چه بر سر شاعر و جامعه شعری میآید که دیگر خبری از امید و مطالبهگری در اثر او نیست.برای بررسی علت کم شدن امید و مطالبهگری در شعر فارسی با محمدکاظم کاظمی و دکتر اسماعیل امینی،دو تن از شاعران و منتقدان برجسته ادبیات فارسی گفتوگو کردهایم که شرح آن را در ادامه میخوانید.
تفاوت های مطالبه گری در شعر امروز و گذشته
در ابتدا،محمدکاظم کاظمی درباره جایگاه امید و مطالبهگری در شعر گذشته و امروز میگوید: اظهارنظر درباره جایگاه مطالبهگری در شعر شاعران دورههای مختلف تا حدودی سخت است.اگر منظور، مطالبهگری اجتماعی و سیاسی باشد، این نوع مطالبهگری در شعر گذشته پررنگ نیست و مطالبهگریها بیشتر درزمینه عرفان و عشق است. شاعران گذشته بیشتر از منظر اندرزهای اخلاقی وارد میشوند و در برخی شعرهای سعدی، سنایی، حافظ و مولانا این موارد پررنگتر است؛ ولی در شعر امروز مطالبهگریها بیشتر سیاسی است تا اخلاقی.
کاظمی بیان میکند: درباره دلایل مشاهده مفاهیم امیدوارانه بیشتر در آثار شاعران قرون گذشته نسبت به امروز، میتوان پاسخ را در نگاه عرفانی شاعران گذشته یافت؛ زیرا عرفان، انسان را بهیک نوع سرخوشی همراه با امیدواری میرساند؛ بهطوریکه شاعر زیباییهای جهان را بیشتر میبیند و امیدوارتر به نظر میرسد ولی شاعر امروز کمتر دچار توکل و رضاست که البته تعادل در رضا نیز ضروری است؛ چراکه بیشازحد شدن امید نیز، ضربهزننده است و باعث کمرنگ شدن مطالبهگریهای اجتماعی میشود.
دلایل یاس و تیرگی شعر امروز
این شاعر و منتقد ادبی خاطرنشان میکند: یکی از دلایل دیگری که در شعر بیشتر اندوه انعکاس پیدا میکند این است که درمجموع، عواطف انسانی بیشتر با اندوه گره میخورد تا شادی. در ادبیات قدیم یونان ، تراژدی را مربوط به انسانهای اندیشمندتر و کمدی را مربوط به انسانهای عوامتر میدانستند. این موضوع تا حدودی طبیعی است که انسان شاعر به علت دلنگرانیهایی که به موضوعات زمانه خود دارد، این دلنگرانیها را بیشتر منعکس کند. علت دیگر حضور اندوه در شعر شاعران هم این است که در اکثر جوامع، شکست و ناامیدیهای سیاسی اجتماعی پررنگتر است و همه این موارد در ذهن انسانها نهادینه میشود و شاعر نیز منفک از جامعه نیست و آنها را منعکس میکند.
کمرنگ شدن مطالبه گری در شعرهای دهه اخیر
وی در ادامه تصریح میکند: در دهه هفتاد، در آثار شاعران فارسیزبان ایران هنوز تا حدودی امید و مطالبهگری به چشم میخورد و آن هم به این دلیل است که انسانهایی که با آرمانهایی در ذهنشان انقلاب کردند، هنوز دارای آن آرمانها بودند و این آرمانها و امیدها را در شعرشان منعکس میکردند؛ اما در ادامه آرمانخواهیها جایش را بهواقعبینی داد و با دیدن اشرافیگریها و سوءاستفادهها که در بین برخی مسئولان دیده شد، شاعران دچار ناامیدی شدند و این تغییر نگرش حتی در برخی از شاعران اواخر دهه 60 احساس میشود.
کاظمی میگوید: در یک دوره شاعر احساس میکند میتواند با شعرها و مطالبهگریها تغییراتی ایجاد کند، ولی بعد از مدتی که متوجه شود این مطالبهگری بینتیجه است، مأیوس میشود و ازطرفی، برخی شاعران مطالبهگر گذشته که اکنون،پست و مقامهایی میگیرند دیگر به دنبال مطالبهگری نمیروند.
جلوه های امیدواری و مطالبه گری در ادوار شعر فارسی
دکتر اسماعیل امینی از دیگر شاعران و منتقدان ادبیات درباره جایگاه امید و مطالبهگری در شعر گذشته فارسی میگوید: امیدواری در حوزه فرهنگ ما بنیانی دارد و آن تکیهگاهی به نام وحی و توحید است. در متون ادبی فارسی همیشه تکیهگاه اصلی انسان، عالم معنا و خدای متعال است. اگر امیدهایی به کسانی مانند پیر طریقت، پیر مغان، پادشاه، دوست و معشوق بوده، موقت است و تکیهگاه اصلی خداست. ادبیات فارسی هیچگاه از توحید و معنویت خالی نبوده است. مسئله مطالبهگری هم در شعر قدیم فارسی به چند شکل بوده است؛ مثلاً یک نمونهاش کسانی بودهاند که مسائل شخصیشان را در شعر مطرح میکردند. رسم حسن طلب یا حسن سؤال در قصاید رایج بوده و شاعر در پایان قصیده، درخواستش را مطرح کرده یا قطعههایی را به شکل نامه منظوم درمیآوردند که به آن قطعه تقاضایی میگفتند؛ مثلاً کاغذ طلب میکردند یا علف برای ستورانشان میخواستند. شکل دیگر این مطالبات عام بوده که بعضیهایش شگفتانگیز است؛ مثلاً انوری در قصیدهای با مطلع «به سمرقند اگر بگذری ای باد سحر/ نامه اهل خراسان به برِ خاقان بر» وضعیت فجیع خراسان را به مرکز حکومت در سمرقند اطلاع میدهد. جزءبهجزء وضعیت ناگوار خراسان در این قصیده بیانشده است. در قصاید سعدی غالباً اینگونه است که حتی اگر شعر برای تهنیت عید یا جابهجایی شاهان است، حتماً شامل نصیحت و توجه دادن حاکمان به مسئولیتهایی که دارند، میشود. حتی در شعر عرفانی ما هم مطالبه عدالت، انصاف و اخلاق در مراودات اجتماعی وجود دارد. در روزگار پیدایش مطبوعات و گسترده شدن دامنه سواد که از اواخر دوره قاجار شروع میشود، زبان شعر تغییر میکند؛ چون دیگر زبان خواص نیست و زبان عموم مردم است و بالطبع مسائل و دغدغههای مردم بر حکمت و پند و اندرز و... اولویت پیدا میکند. این روزگار، روزگارِ پرشمار شدن مخاطبان شعر است و دامنه موضوعات شعری هم گسترش مییابد.
از چه کسی مطالبه کنیم ؟
این نویسنده و منتقد ادبی در پاسخ به اینکه چرا مطالبهگری اجتماعی در شعر شاعران امروز، کمرنگ شده است، میگوید: باید از دو جنبه به این موضوع بپردازیم؛ یکی اینکه ما بهعنوان شاعر از چه کسی بخواهیم و مطالبه کنیم. آیا دستگاهی که از او مطالبه میکنیم، چیزی نمیداند و ما باید یادآوری کنیم؟ دیگر اینکه کسانی که تصمیمگیرنده هستند، شعر میخوانند؟ یا اگر بخوانند، حرف شاعر را جدی میگیرند؟ آن آرمانگرایی که در سالهای ابتدای انقلاب اسلامی، گفتمان اصلی و حاکم بر همه تصمیمها بود بسیار کمرنگ شده است. شاعران بهطور طبیعی به دنبال آرمانشهر خیالی خودشان هستند. قیصر امینپور میگوید: «خدا روستا را، بشر شهر را، ولی شاعران آرمانشهر را آفریدند که در خواب هم خواب آن را ندیدند». طبیعی است که شاعران در روبهرو شدن با واقعیت روزمره، شعرشان تیره، خشمگین و افسرده میشود و گاهی هم به شکل طنز درمیآید.