واقف صمد اوغلو
انسانها شبیه هم عمر نمیکنند
یکی زندگی میکند یکی تحمل
انسانها شبیه هم تحمل نمیکنند
یکی تاب میآورد
یکی میشکند
انسانها شبیه هم نمیشکنند
یکی از وسط دونیم میشود
دیگری تکهتکه
تکهها شبیه هم نیستند
تکهای یک قرن عمر میکند
تکهای
یک روز.
***
ناظم حکمت
تو را دوست دارم
چون نانونمک
چون لبان گر گرفته از تب
که نیمه شبان در التهاب قطرهای آب
بر شیر آبی بچسبد!
تو را دوست دارم
چون دقایق شک
انتظار و دلواپسی
هنگام گشودن بستهای بزرگ
که از درون آن بیخبری!
تو را دوست دارم
چون اولین سفر با هواپیما
بر فراز اقیانوس
چون هیاهوی درونم
لرزش دل و دستم
در آستانه دیداری در استانبول!
تو را دوست دارم چون گفتن: شکر خدا زندهام
***
اورهان ولی
در محله ما
اگر غیر از تو درختی بود
نمیتوانستم اینقدر دوستت داشته باشم
اما اگر تو
به همراه ما
لیلی بازی بلد بودی
تو را بیشتر دوست میداشتم
درخت زیبای من!
وقتیکه خشک شوی
ما هم
به محله دیگری اسبابکشی خواهیم کرد
***
آتیلا ایلهان
غرق در رقص نور خود است ماه
درختهای فلفل سیاه
نقره غبار
در رودخانه شب زنبقها شناورند
یاسمنهای رفته از یاد
از سر اندوه لبخندی میزنند
که جدایی، طعم وحشی عشق دارد
که جدایی، در میانه عشق است
که جدا مانده عاشق است هنوز
در تاریکی مطلق
***
1یوسف هایال اوغلو
چشمهایم، از صورتم فرار کردهاند
حالا جایی به دریا مینگرند.
ماندهام بین چهاردیواری
اطرافیانم اینطور میگویند.
سرم را به تخت آهنی کوبیدهام
دیوارهای سرد ریههایم را از کار انداختهاند
برف نشسته روی موهایم
اطرافیانم اینطور میگویند.
هنوز روز ملاقاتی من نرسیده
دردهای بزرگ تازه دارد شروع میشود
و من بیشتر صدمه میبینم
اطرافیانم اینطور میگویند.
تو را دیگر نخواهم دید
خاطراتی که از تو در ذهنم داشتم ته کشیده
اطرافیانم اینطور میگویند.
امیدوارم خوب به چشمهایم نگاه کنی
من بقیه حسها را رها کردهام
و روزی میلیونها بار سراغ تو را میگیرند
اطرافیانم اینطور میگویند.
***
جمال ثریا
باران هم اگر میشدی، در بین هزاران قطره
تو را با جام بلورینی میگرفتم
میترسیدم
چراکه
خاک هر آن چه را که بگیرد پس نمیدهد