هرمان هسه
(مترجم :علی عبداللهی )
باد در بوتهزار و آوای پرنده
آن بالا در بالاترین آبی لطیف
کشتی ابری آرام و مغرور میراند.
من رؤیای زنی زرین مو میبینم،
من رؤیای جوانیام را میبینم،
آیا بلند آسمانِ آبی و بیکران
گهواره اشتیاق من است؟
آنجا که آرام میگرفتم
و گرمِ خوشی
با زمزمهای آرام
چون کودکی
که در آغوش مادرش
***
گونترگراس
(مترجم :علی عبداللهی)
حالا دنبال چیزی هستم
بی آن که هوس یافتنش را داشته باشم
چیزی که بتوانم با آن پیر شوم
و بفرسایم
چیزی با نشان کیفیت کالا
بیطعم افزودنیها
اگر اسمش را درست و درمان میدانستم
حتماً یک آگهی میدادم
دنبال چیزی هستم، برای خودم
فقط برای خودم در روزهای بارانی
حتی اگر ناکار شوم
فقط برای خودم...
***
هرتا مولر
ترجمه: غلامحسین میرزاصالح
شعر اول :
در کشوری که زندگی،
تلاشی است برای بقا،
زیباییِ وطن دردآور است
شعر دوم :
آدم ها تمام نمی شوند
آدم ها نیمه شب
با همه آن چه
در پس ذهن تو برایت باقی گذاشته اند
به تو هجوم می آورند!
شعر سوم :
هیچ کس از من نپرسید
که در کدام خانه، در کجا، پشت کدام میز،
در کدام تختخواب و در کدام مملکت
دوست دارم راه بروم، بخورم، بخوابم
یا چه کسی را از ترس دوست داشته باشم
***
مارگوت بیکل
(مترجم :احمد شاملو)
سکوت سرشار از ناگفته هاست!
دلتنگی های آدمی را باد ترانه می خواند
رویاهایش را آسمان پر ستاره نادیده می گیرد
وهر دانه برفی
به اشکی نریخته می ماند
سکوت سرشار از سخنان ناگفته است
از حرکات ناکرده، اعتراف به عشق های نهان
وشگفتی های بر زبان نیامده
در این سکوت حقیقت ما نهفته است
حقیقت تو و من
و........
***
هاینریش بل
اگر گل های زیبا
از زخم هایی که بر دلم نشسته با خبر بودند
همراه من می گریستند
تا دردم را درمان کنند.
اگر بلبل ها می دانستند که در دلم غمی دارم
زیباترین آوازهایشان را می خواندند ،
تا رنجم را
تسکین بخشند.
اگر ستاره های کوچک می دانستند
چه اندازه افسرده ام ،
از آسمان پایین می آمدند
تا کمی امیدوارم کنند.
ولی این ها
هیچ کدام از هیچ چیزی خبر ندارند.
تنها یک نفر است
که از رازهای نهفته در قلبم آگاهی دارد
او درست همان کسی است
که این دل را پاره پاره کرده.